این پست یک پست واقعیت دگرگون است که تا حالا چند نوشته در مورد آن نوشتهام. تصور کن در سال ۲۰۲۵ نه ناسا در صدر فناوری فضایی جهان باشد و نه ایلان ماسک قهرمان سفر به مریخ. بلکه این روسکاسموس (Roscosmos) ادامهیافتهٔ مستقیم اتحاد جماهیر شوروی باشد که با ناوهای غولپیکر «وُستوک ۲۱» و «انرگیا-نووایا» مسیر فضا را در دست گرفته است. جهان دو قطبی هنوز زنده است، رقابت نظامی فروکش نکرده و فضا دیگر صرفاً میدان علم نیست بلکه میدان نمایش قدرت سیاسی است.
در این سناریو، سقوط شوروی هرگز رخ نداده و نظام اقتصادی آن به نوعی اصلاح میشد تا بقای ساختار سیاسی و برنامهٔ فضایی تضمین شود. رقابت با ایالات متحده در دهههای ۹۰ و ۲۰۰۰ بهجای رکود علمی، به دوران دوم طلایی فناوری فضایی میانجامید. ماه تنها مقصد اولیه بود و پایگاههای دائمی در مدار آن ساخته میشدند تا سکوی پرتاب مأموریتهای سرنشیندار به مریخ باشند.
اما تأثیر این ادامهٔ رقابت تنها محدود به فناوری نبود. سیاست، رسانه، آموزش و حتی اقتصاد جهانی از چنین تداومی به شکلی بنیادین متحول میشدند. در واقع باید پرسید: اگر اتحاد جماهیر شوروی زنده میماند و مسابقهٔ فضایی ادامه پیدا میکرد، آیا بشریت زودتر به عصر میانسیارهای قدم میگذاشت یا در مسیر نابودی خود سرعت میگرفت؟
۱- مسیر تاریخی از «اسپوتنیک» تا نقطهٔ واگرایی
پرتاب ماهوارهٔ «اسپوتنیک-۱» در سال ۱۹۵۷ لحظهای بود که بشر برای نخستین بار زمین را از بیرون نگاه کرد. تا پیش از دههٔ ۱۹۶۰، شوروی نهتنها پیشرو در فناوری موشکی بود بلکه برتری روانی محسوسی نسبت به آمریکا داشت. قهرمانیهای یوری گاگارین، والنتینا ترشکووا و طراحی موتورهای مایع RD-107 هستهٔ آن اقتدار بودند. اما پس از دههٔ ۷۰ و بهویژه با شکست برنامهٔ N-1 برای اعزام انسان به ماه، رقابت به نفع آمریکا تغییر مسیر داد.
در دنیایی که شوروی سقوط نمیکرد، آن پروژهها هرگز متوقف نمیشدند. سیستم N-1 بازطراحی میشد و نسل بعدی موتورهای پلاسمایی (Plasma Engines) در مدار آزمایش میشدند. ایستگاه «میر» نه در سال ۲۰۰۱ سقوط میکرد و نه از رده خارج میشد، بلکه به سکوی بینالمللی واقعی میان شرق و غرب تبدیل میگردید. چنین تداومی موجب میشد مسیرهای توسعه از مدار پایین زمین (LEO) به مدارهای میانسیارهای امتداد یابد. نتیجه، شتابگیری در کشف سیارکها و احداث کارخانههای رباتیک در فضا بود.
۲- تأثیر رقابت بیوقفه بر فناوری انرژی و مواد
یکی از محدودیتهای اصلی در پیشرفت فضایی، چگالی پایین انرژی در پیشرانهای شیمیایی است. اگر رقابت شوروی و آمریکا ادامه مییافت، انگیزه برای دستیابی به سامانههای انرژی هستهای فشرده (Compact Nuclear Power Systems) بسیار بیشتر میشد. در این سناریو، شوروی احتمالاً زودتر از آمریکا به فناوری رآکتورهای فضایی کوچک با سوخت لیتیومی یا توریومی دست پیدا میکرد و در دههٔ ۲۰۱۰ نسل تازهای از فضاپیماهای هستهای را میآزمود.
همچنین صنعت مواد پیشرفته در بلوک شرق دگرگون میشد. استفاده از آلیاژهای تیتانیوم-کربید و کامپوزیتهای سبک وزن (Carbon-Fiber Composites) در فضاپیماهای شوروی بهسرعت عمومی میگردید. این پیشرفتها در نهایت به زمین هم میرسید و صنایع غیرنظامی روسی بهجای فروپاشی، در مسیر رقابت با غرب باقی میماندند.
ادامهٔ رقابت موجب میشد سیاستهای انرژی جهانی نیز تغییر کند. تمرکز بر سوختهای فسیلی بهتدریج کاهش مییافت و انرژی خورشیدی و هستهای رقابتمحور رشد میکردند، زیرا هر دو طرف برای خودکفایی فضایی ناگزیر از سرمایهگذاری در انرژیهای پایدار بودند.
۳- علوم داده، رایانه و شبیهسازی در خدمت فضا
در دنیای واقعی، رقابت فضایی دههٔ ۶۰ منجر به تولد فناوریهای رایانهای شد. اگر آن روند متوقف نمیشد، پیشرفت در هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) و پردازش دادههای فضایی در دههٔ ۹۰ آغاز میگردید، نه در دههٔ ۲۰۱۰.
در این جهان فرضی، شوروی پروژههای گستردهای برای پردازش سیگنالهای فضایی و کنترل خودکار ماهوارهها اجرا میکرد. ظهور ابررایانههای نظامی (Military Supercomputers) باعث میشد سیستمهای هدایت خودکار مأموریتهای فضایی به سطحی برسند که امروزه تنها در فیلمها دیده میشود. شبیهسازی شرایط جوی مریخ و ونوس در مقیاسهای فوقواقعی ممکن میشد و احتمالاً نخستین رباتهای حفار مستقل در سطح ماه، ساخت اتحاد شوروی بودند.
ادامهٔ این مسیر همچنین مفهوم «رایانش ابری فضایی» (Space-Based Cloud Computing) را زودتر از موعد وارد واقعیت میکرد. بدین ترتیب بسیاری از فناوریهای امروز، مانند اینترنت ماهوارهای یا ارتباطات لیزری میانسیارهای، حداقل یک دهه زودتر به مرحلهٔ کاربردی میرسیدند.
۴- بُعد روانی و فرهنگی رقابت فضایی ادامهدار
رقابت شوروی و آمریکا تنها مسابقهای فنی نبود، بلکه میدان نبرد ایدئولوژیک دو جهانبینی بود: سوسیالیسم علمی در برابر لیبرالیسم فناوریمحور. اگر شوروی دوام میآورد، این دو روایت تا امروز نیز در فرهنگ جهانی حضور مییافتند.
در آن شرایط، تبلیغات رسمی هر دو طرف شکل تازهای به خود میگرفت. برنامههای مستند، سینما و ادبیات علمی-تخیلی در دهههای ۹۰ و ۲۰۰۰ بهشدت رشد میکردند. کودکان روسی در مدارس بهجای قهرمانان جنگ، فضانوردان را الگو میگرفتند و مسابقات علمی سراسری برای طراحی مأموریتهای مریخ برگزار میشد.
در غرب نیز رسانهها پاسخ میدادند. هالیوود فیلمهایی مانند «آپولو ۲۲» یا «سایه بر سرخ» را میساخت که به رقابت تازه در مریخ میپرداختند. نتیجه، رشد بیسابقه علاقهٔ عمومی به علم بود. شاید حتی پدیدهای مانند «افول علاقه به علم در میان نسلهای جدید» که امروزه دیده میشود، هرگز رخ نمیداد.
۵- اقتصاد فضا در جهان دو قطبی
ادامهٔ حضور شوروی در عرصهٔ فضایی به معنای شکلگیری یک بازار جهانی دوگانه بود. در حالی که غرب به سمت خصوصیسازی میرفت، شوروی ساختار دولتی-تعاونی خود را حفظ میکرد. رقابت بین دو مدل اقتصادی، به ظهور دو اکوسیستم فضایی متفاوت میانجامید: یکی متکی بر سرمایهگذاران خصوصی مانند اسپیسایکس، و دیگری متکی بر برنامهریزی مرکزی و نیروی انسانی.
در این رقابت، ایالات متحده برای حفظ برتری اقتصادی خود ناچار میشد بخشی از بودجه نظامی را به پروژههای علمی اختصاص دهد. در مقابل، شوروی نیز برای دوام، اصلاحات تدریجی اقتصادی مشابه سیاستهای «نوین» چین امروز را اتخاذ میکرد. چنین تعادلی میتوانست مانع از فروپاشی ناگهانی و بینظمی دههٔ ۹۰ شود.
به این ترتیب، رقابت فضایی نهتنها از بین نمیرفت بلکه به محرک اصلی توسعه فناوریهای نو مانند رباتیک خودکار، انرژی پاک و حتی زیستفناوری فضایی تبدیل میشد. جهان ما در سال ۲۰۲۵، شاید بهجای دهها شرکت تجاری فضایی پراکنده، تنها دو بلوک عظیم فضایی داشت که هرکدام در مدار مریخ ایستگاهی ساخته بودند.
۶- برنامههای سرنشیندار و مأموریتهای میانسیارهای
ادامهی حضور شوروی در رقابت فضایی، بهویژه در سطح مأموریتهای سرنشیندار، نقطهای کلیدی در تحول علم فضا بود. در این سناریوی فرضی، پس از سال ۱۹۹۵ پروژههای میراثدار «میر» توسعه پیدا میکردند و برنامهای با نام
«اینترکوسموس ۲» برای اعزام انسان به مریخ آغاز میشد. این مأموریتها از ترکیب فناوریهای موتور پلاسمایی (Plasma Propulsion) و پیشرانهای یونی (Ion Thrusters) بهره میبردند.
در چنین جهانی، رقابت نه در مدار زمین بلکه در فضای میانسیارهای جریان داشت. اتحاد جماهیر شوروی بهجای فروپاشی در باتلاق اقتصادی، بودجهٔ خود را به سامانههای نوین پیشران و سکونتگاههای فضایی اختصاص میداد. در مقابل، آمریکا با مأموریتهای پیشرفتهتر آپولو-نو و طرحهایی مشابه «اورایون» پاسخ میداد. نتیجه آن میشد که تا سال ۲۰۲۵، احتمالاً انسانها در هر دو بلوک، بهطور دورهای در پایگاههای مداری مریخ زندگی میکردند.
۷- رقابت نظامی در مدار زمین و فضاهای بالاتر
یکی از پیامدهای ادامهی جهان دو قطبی، نظامیشدن عمیقتر فضا بود. اگر شوروی پابرجا میماند، پروژههایی مانند «اسپیسوار ۲» یا سامانههای دفاع مداری (Orbital Defense Systems) قطعاً توسعه پیدا میکردند. ماهوارههای مجهز به لیزرهای کمقدرت برای اخلال در ارتباطات یا حتی سامانههای ضدماهوارهای (ASAT Weapons) به واقعیت تبدیل میشدند.
اما بر خلاف تصور عمومی، این وضعیت الزاماً منجر به فاجعه نمیشد. همانگونه که در دوران جنگ سرد، رقابت هستهای بهجای نابودی، موجب بازدارندگی شد، این بار نیز «تعادل ترس» مانع از استفاده مستقیم از سلاحهای فضایی میگردید. در نتیجه، بخش غیرنظامی فضا رشد بیشتری پیدا میکرد. فناوریهای تصویربرداری، مخابرات ماهوارهای و پیشبینی اقلیم با سرمایهگذاری دوطرف ارتقا مییافتند و دانش زمینشناسی از فضا به دقت بیسابقهای میرسید.
۸- پیامدهای اجتماعی و علمی در آموزش و فرهنگ عمومی
تداوم رقابت شوروی و آمریکا در فضا، نسلهای جدید را در دو فرهنگ متفاوت اما همزمان علمی رشد میداد. در غرب، روحیهٔ کارآفرینی و رقابت فردی تقویت میشد. در شرق، تأکید بر همبستگی جمعی و نقش دولت در پیشرفت علمی افزایش مییافت.
نتیجه، تنوع فلسفی در نگاه به علم بود. شاید علوم انسانی نیز متأثر از این دوگانگی مسیر متفاوتی میپیمود. جامعهشناسی علم (Sociology of Science) در شوروی، بیشتر به اخلاق مسئولیت جمعی در برابر فناوری میپرداخت، در حالی که در غرب تمرکز بر مالکیت فکری و نوآوری فردی باقی میماند. این تفاوت میتوانست مسیر شکلگیری اینترنت را نیز تغییر دهد؛ اینترنت شاید بهجای سیلیکونولی در مسکو متولد میشد و ماهیتی عمومیتر میداشت.
از نظر فرهنگی نیز، شوروی با استفاده از تلویزیون و رادیوهای بینالمللی، تصویری از «انسان فضایی جدید» ارائه میکرد؛ انسانی که مرزهای طبقاتی و نژادی را پشت سر گذاشته و به شهروند جهانی فضا تبدیل شده بود.
۹- اقتصاد جهانی بدون فروپاشی شوروی
در این سناریو، بازارهای انرژی، فناوری و حتی کشاورزی مسیر دیگری طی میکردند. تداوم برنامههای صنعتی و علمی شوروی، از بحران انرژی دههٔ ۹۰ جلوگیری میکرد و فشار بر کشورهای تولیدکنندهٔ نفت کمتر میشد. از سوی دیگر، جهان شاهد شکلگیری دو نظام مالی موازی میبود: یکی تحت رهبری دلار، دیگری بر پایهٔ روبل و طلا.
این رقابت اقتصادی تأثیر مستقیم بر فضا داشت. مأموریتهای مشترک یا حتی رقابتمحور مانند استخراج مواد معدنی از سیارکها (Asteroid Mining) به پروژههای پرمنفعت اقتصادی تبدیل میشدند. ایالات متحده برای حفظ نفوذ خود، مجبور بود پیمانهای جدیدی مشابه «برتون وودز فضایی» وضع کند تا منابع بیرونی میان کشورها تقسیم شوند.
در مجموع، فضا دیگر یک هدف آرمانی نبود بلکه بخشی از نظام اقتصادی زمین میشد. در نتیجه، توسعهٔ فناوریهای فضایی با سرعت بیشتری پیش میرفت زیرا برای آن بازار واقعی وجود داشت.
۱۰- تأثیر احتمالی بر سرنوشت فناوری مدرن
اگر شوروی باقی میماند، بسیاری از شرکتهای فناوری امروز در قالب دیگری به وجود میآمدند. بهجای تسلط چند شرکت خصوصی بر صنعت فضا، شاهد ائتلافهای بیندولتی عظیم میبودیم. سیستمهای ناوبری مانند GPS احتمالاً جای خود را به نسخهٔ دوقطبی جهانی میدادند: یکی در غرب با محوریت ایالات متحده، و دیگری در شرق با شبکهای نظیر «گلوناس پلاس» (GLONASS+).
این جدایی فنی موجب میشد جهان دیجیتال نیز دوگانه بماند. اینترنت روسی و اینترنت آمریکایی مسیرهای جداگانهای را طی میکردند و امنیت سایبری به یکی از مهمترین حوزههای رقابت تبدیل میشد. اما این چندقطبیشدن به افزایش نوآوری نیز کمک میکرد. نبود انحصار جهانی باعث میشد فناوریهای متنباز، هوش مصنوعی اخلاقمحور و زیرساختهای مستقل انرژی زودتر رشد کنند.
در نهایت، شاید همین چندقطبیبودن موجب میشد توسعهٔ فناوری با در نظر گرفتن جنبههای اخلاقی و زیستمحیطی پیش برود؛ زیرا هر قدرت برای مشروعیت خود نیازمند رضایت افکار عمومی بود.
۱۱- چشمانداز آیندهٔ بشریت در جهانِ بدون فروپاشی شوروی
اگر این مسیر ادامه مییافت، رقابت فضایی تا دههٔ ۲۰۲۰ به مرحلهای میرسید که مأموریتهای میانسیارهای مشترک اجتنابناپذیر میشدند. پس از چند دهه رقابت، هر دو بلوک درمییافتند که هزینهٔ حضور مستقل در مریخ یا مشتری بیش از توان یک کشور است. نتیجه، همکاری محدود اما واقعی برای مأموریتهای بزرگ بود.
این همکاری میتوانست آغاز عصر جدیدی از همزیستی علمی باشد. بهجای نظم تکقطبی امروز، جهانی چندمرکزی شکل میگرفت که در آن علم، زبان مشترک بشریت بود. دانشگاههای مشترک، پروژههای تحقیقاتی بینسیارهای و حتی نهادهای داوری فضایی بهوجود میآمدند. شاید بشریت زودتر از امروز به درک این نکته میرسید که بقا در کیهان تنها از مسیر همکاری میگذرد.
خلاصه نهایی
در دنیایی که شوروی هرگز سقوط نمیکرد، علم و سیاست چهرهای کاملاً متفاوت داشتند. رقابت فضایی بهجای پایان در دههٔ ۸۰، به اوج تازهای میرسید و انسان را به آستانهٔ سکونت میانسیارهای میرساند. فناوریهای پیشران هستهای، انرژی خورشیدی و رباتیک مستقل با شتاب بسیار بیشتری پیش میرفتند. جهان دو قطبی مانع از انحصار فناوری در یک اردوگاه میشد و نوآوری از مسیر رقابتِ مشروع ادامه مییافت.
با وجود خطر نظامیشدن فضا، تعادل بازدارندگی میان دو ابرقدرت مانع از بروز فاجعه میشد و در عوض، همکاری علمی به تدریج گسترش پیدا میکرد. نتیجه، جهانی علمیتر و شاید اخلاقیتر بود؛ جهانی که در آن علم نه ابزار قدرت بلکه سنگبنای تداوم تمدن محسوب میشد. در چنین جهانی، سفر به مریخ نه آرزویی دور بلکه بخشی از واقعیت قرن بیستویکم بود.
❓ سؤالات رایج (FAQ)
۱. اگر شوروی سقوط نمیکرد، آیا مأموریتهای آپولو ادامه پیدا میکردند؟
بله. رقابت مستقیم باعث میشد ایالات متحده پس از مأموریت آپولو ۱۷، پروژهٔ «آپولو نو» را آغاز کند تا برتری خود را حفظ کند.
۲. آیا امکان داشت اتحاد جماهیر شوروی در دههٔ ۲۰۰۰ پایگاه مریخی بسازد؟
با حفظ بودجه و فناوری انرژی هستهای فضایی، این احتمال بسیار بالا بود. شوروی در اواخر دههٔ ۸۰ توان طراحی سامانههای پیشران پلاسمایی را داشت.
۳. رقابت فضایی ادامهدار چه اثری بر اینترنت و فناوریهای دیجیتال داشت؟
رقابت باعث دوگانگی در شبکهٔ جهانی میشد اما سرعت نوآوری را افزایش میداد. احتمالاً اینترنت روسی ماهیتی عمومیتر مییافت.
۴. آیا جهان چندقطبی فضایی خطرناکتر از امروز بود؟
در ظاهر بله، اما همانگونه که بازدارندگی هستهای مانع جنگ شد، تعادل فضایی نیز میتوانست از نابودی جلوگیری کند.
۵. آیا بشر در این سناریو زودتر به عصر میانسیارهای میرسید؟
بهاحتمال زیاد بله. رقابت مداوم انگیزه و سرمایهٔ لازم برای تسریع در توسعهٔ فناوریهای بینسیارهای را فراهم میکرد.
source