اسماعیل خلج، نویسنده، بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر، از داوران بخش نمایشنامهنویسی دومین جشنواره میراث فرهنگی است که از هشتم تا دهم آذر به میزبانی شهر قزوین در حال برگزاری است.
«حالت چطوره مش رحیم»، «گلدونه خانم»، «جمعهکشی»، «قمر در عقرب» و «شبات»، تعدادی از نمایشنامههای این هنرمند به شمار میروند.
تلفیق زبان و ادبیات مردم کوچه و بازار در نوشتههای خلج، آثار او را با نام نمایشنامههای «قهوهخانهای» مشهور کرد؛ ادبیاتی که از زبان عامه مردم بهرهمند شده است، اما نمیتوان آنها را عامیانه خواند.
او علاوه بر نوشتن، بازی در آثار سینمایی و تلویزیونی و همچنین کارگردانی تئاترهایی چون «از نو شکفتن و مرگ»، «زیبا» و «۷نمایش کوتاه» را نیز در کارنامه پربار هنری خود ثبت کرده است.
در حاشیه دومین جشنواره میراث فرهنگی، با او گفتوگویی کوتاه درباره شیوه و سبک نگارش نمایشنامههایش انجام دادهایم که میخوانید.
علاقه به نوشتن پس از گرفتن نمره ۲۰
خلج با اشاره به شروع فعالیت تئاتریاش گفت: «کلاس چهارم دبستان و ۱۱ ساله بودم که با یکی از دوستانم به سینما نور و سینما داریوش امیریه میرفتیم و پس از آن، در بنبستی در خیابان غفاری، فضایی آماده میکردیم و فیلمهایی را که به تماشا نشسته بودیم، برای بچهها به شکل نمایشی تعریف میکردیم. این شاید اولین جرقههای بازیگری در وجود من بود.»
او درباره چگونگی نویسنده شدنش هم توضیح داد: «علاقه من به نوشتن باعث شد تا در کلاس هشتم با موضوع انشایی که معلممان مطرح کرده بود، نمایشنامهای چهار پردهای بنویسم. قرار بود تنها یک پرده آن را در کلاس بخوانم، اما با استقبال معلم، هر چهار پرده را خواندم و نمره ۲۰ گرفتم و علاقه به نوشتن نیز برای من از آن زمان بیشتر شد.»
این هنرمند افزود: «درواقع از همان دوران نوجوانی به نگارش و اجرای تئاتر میپرداختم تا وقتیکه از سال ۱۳۴۸ وارد کارگاه نمایش شدم و با همراهی دوستانم گروه تشکیل دادیم و تئاتر برایمان جدیتر شد. البته پیش از آن نیز در کاخ جوانان نمایش را به شکل جدی دنبال میکردیم. اما حضور در کارگاه نمایش، شکل دیگری از حضور در عرصه تئاتر را برایمان رقم زد.»
زبان مردم کوچه و بازار
این نویسنده تئاتر با بیان اینکه نگارش نمایشنامههای ایرانی را از سال ۱۳۴۸ آغاز کرده است، گفت: «من از آن زمان به بعد، نزدیک به ۵۰ نمایشنامه به نگارش درآوردم و ۴۰ اثر را کارگردانی کردم.»
خلج درباره زبان و ادبیات به کاربرده در نمایشنامههای خود توضیح داد: «نمایشنامههای من همگی با ادبیات قهوهخانهای نوشته نشدهاند، اما زبان اکثر آنها زبان جنوب شهری است و فضاهای متفاوتی از خانه، بازار، خیابان و … را شامل میشود. از روزهای آغازین تشکیل گروه نمایشیمان، گاهی اعضای گروه را به کوچه و خیابان میفرستادم و از آنها میخواستم دو صفحه برای من دیالوگ آدمهای کوچه و بازار را عین آنچه شنیدهاند، روی کاغذ بنویسند و همراهشان سر تمرین بیاورند. خاطرم هست، روزی تمامی یادداشتهایی را که به دستم رسید، پاره کردم و به همکارانم یادآور شدم که تنها میخواستم به شما بیاموزم، فضا، نوع صحبت و بیان افراد جامعه با یکدیگر چگونه خواهد بود و من روی صحنه به چه نوع بازی و کارگردانی میاندیشم.»
نمایشنامههایی که کهنه نخواهند شد
این هنرمند گفت: «با این دیدگاه و توجه به فضای اطراف شما با تماشای هر اتفاق بیرونی در جامعه، گویی در حال تماشای یک نمایش هستید. این تمرینی است تا کارگردانی، بازیگری و نویسندگی را به خوبی فرابگیرید؛ کاری که من برای نگارش نمایشنامهها و کارگردانی آثارم به آنها توجه میکردم.»
او درباره دلایل ماندگاری و علاقه کارگردانها به اجرای برخی از نمایشنامههای ایرانی با وجود گذشت سالهای زیادی که از زمان نگارششان میگذرد، افزود: «زمانی که نمایشی با مضمونی ایدئولوژیک نوشته شود، شاید برای دوران خاصی روی صحنه باشد اما هنگامی که در نوشتن، ابعاد انسانی یک اثر مورد توجه قرار بگیرد، متنی ماندگار که همواره میتوان برای اجرا به آن مراجعه کرد، خواهیم داشت.»
اسماعیل خلج ادامه داد: «درواقع اگر به موقعیت و شرایطی که مرتبط با همه گروهها و اقشار جامعه باشد، اشاره داشته باشید، نمایشنامه شما در همه زمانها قابل گفتوگو و بحث خواهد بود و د یگر دچار گذشت زمان و کهنگی نخواهد شد.»
۲۴۵۲۴۵