جان اندرو جکسون در حدود سال ۱۸۲۵ در یک مزرعه در کارولینای جنوبی به دنیا آمد و برای زندگی به عنوان یک برده و چیدن پنبه آموزش دید. اما به جای زندگی به عنوان یک برده، او از بردگی فرار کرد و به یک سخنران و نویسنده مؤثر ضد بردهداری تبدیل شد. او همچنین نقش کلیدی در رمان مشهور هریت بیچر استو یعنی «کلبه عمو تام» داشت که به گفته مورخان، با به تصویر کشیدن رفتار غیرانسانی با سیاهپوستان، به شعلهور شدن جنگ داخلی آمریکا کمک کرد.
فرار به سوی آزادی
در اوایل سال ۱۸۴۶، همسر و دختر جکسون به مزرعه دیگری در کارولینای جنوبی فروخته شدند. او که از این موضوع دلشکسته و خشمگین بود، تصمیم گرفت پولی جمعآوری کرده و آزادی خانوادهاش را بخرد. جکسون تا روز کریسمس صبر کرد و سپس جسورانه با اسب فرار کرد. او در اسکلههای چارلستون کاری پیدا کرد و سپس بین بستههای بزرگ پنبهای که به سمت بوستون میرفت، پنهان شد.
سخنرانیهای ضد بردهداری
پس از رسیدن به بوستون، جکسون شروع به سخنرانی در جلسات ضد بردهداری در سراسر ماساچوست کرد تا پولی برای آزادی همسر و فرزندش جمع کند. اما قبل از اینکه بتواند مبلغ لازم را جمع کند، رئیسجمهور میلارد فیلمور قانون بردهداری فراری را در سال ۱۸۵۰ امضا کرد که مجازاتهای سنگینی برای کسانی که به فراریها کمک میکردند، اعمال میکرد.
فرار به کانادا
با وجود اینکه جکسون در ایالتی به ظاهر آزاد زندگی میکرد، تحت این قانون جدید در خطر بازگشت به بردگی بود. او تصمیم گرفت دوباره فرار کند، این بار به کانادا. در مسیر، طرفداران ضد بردهداری او را به خانههایی در مین هدایت کردند. یکی از این خانهها متعلق به توماس سی. اوپام، استاد فلسفه ذهنی و اخلاقی در کالج بوودوین بود.
ملاقات تصادفی
اوپام که به دوستانش گفته بود که بردهداری یک خطای بزرگ است اما باید از قانون بردهداری فراری تبعیت کرد، وقتی جکسون به درب خانهاش زد، بلافاصله احساساتش را کنار گذاشت. او جکسون را به خانه دعوت کرد و به او غذا و تشویق داد. چون اوپام نمیتوانست جکسون را شب در خانه نگه دارد، او را به خانه همسایهاش، هریت بیچر استو، هدایت کرد.
الهامبخش رمان «کلبه عمو تام»
استو در آن زمان نویسندهای ناشناخته بود و در خانهای که متعلق به همسرش بود، زندگی میکرد. وقتی جکسون به در خانهاش آمد، او قانون را نادیده گرفت. او در را باز کرد و جکسون را به داخل دعوت کرد. جکسون بچههای او را سرگرم کرد، از دلشکستگیاش گفت و از استو پول، غذا و لباس گرفت. چند هفته بعد، استو شروع به نوشتن رمان «کلبه عمو تام» کرد.
زندگی در حال فرار
در حالی که استو در حال نوشتن رمانش بود، جکسون از مرز آمریکا-کانادا عبور میکرد. او از مین به سن جانز در نیوبرانزویک رفت و چند سالی در آنجا اقامت گزید. اما تمایلش برای داشتن تأثیر گستردهتر در حرکت ضد بردهداری او را به لیورپول در انگلستان کشاند. در دهه بعد، جکسون در سراسر بریتانیا سخنرانی کرد و خاطراتش را به رشته تحریر درآورد.
ادامه مبارزات پس از جنگ داخلی
جکسون پس از پایان جنگ داخلی در سال ۱۸۶۵ به آمریکا بازگشت. او به سخنرانی و جمعآوری پول برای کمک به آزادیخواهان در کارولینای جنوبی ادامه داد. او پول جمع کرد تا یتیمخانه، کلیسا و خانهای برای سالمندان سیاهپوست بدون خانواده تأسیس کند. با این حال، تعداد کمی از این پروژهها به طور کامل محقق شدند، اما اسناد و مکاتبات با مقامات دولتی نشاندهنده تلاشهای بیوقفه او هستند.
پایان زندگی
زندگی جسورانه جکسون در اوایل قرن بیستم به پایان رسید. اقدامات او قبل از مرگش در میان جامعه سیاهپوستان به افسانه تبدیل شد. یکی از همسایگانش با تحسین از او یاد کرد. در دهه ۱۹۳۰، یک مصاحبهگر از جیک مکلئود، یک کشاورز سالخورده سیاهپوست، درباره خاطراتش از جکسون پرسید. مکلئود گفت: «نمیدانم چرا فرار کرد، اما وقتی که او را گرفتند، دیگر خیلی دیر شده بود.»
منبع
source