نادیده گرفتن انتظارات طرفداران به ضرر استودیوها است. Paramount+ هفته گذشته اعلام کردند سریال «هیلو» را پس از دو فصل پرفرازو نشیب لغو میکند. ای اینکه ممکن است علت این لغو را به تغییرات مداوم مدیران یا انتخاب ضعیف فرمت نسبت دهیم، پاسخ سادهتر است. سرویسهای استریمینگ نتوانستهاند ظرف دو دهه گذشته از طرفداران پرشور و جذابیت فرهنگی سری بازیها و کتابهای هیلو به طور کامل بهرهبرداری کند.
اهمیت مالکیت معنوی «هیلو»
برای کسانی که جنگهای کنسولی اوایل دهه ۲۰۰۰ را دنبال نکردهاند، باید بگوییم بازیهای ویدئویی و رمانهای هیلو نسل علاقهمندان به گیمهای اول شخص را تعریف کردند و جایگزینی برای جنگ ستارگان برای نسل هزاره شدند. هالیوود باید انتظارات بالایی را برآورده میکرد. قسمتهای اولیه این سریال با حضور پابلو شرایبِر (Pablo Schreiber) در زره قدرتمند هیلو، تماشاگر قابل قبولی به دست آورد.
اما به جای موفقیت در تولید یک داستان حماسی، سریال در طول دو فصل به تدریج بینندگان خود را از دست داد و نتوانست وفاداری طرفداران را که ۲۰ سال منتظر بودند، حفظ کند. بودجه هر قسمت حدود ۱۰ میلیون دلار تخمین زده میشود و با این حال در برخی مواقع، صحنههای سریال ارزان به نظر میرسید.
مشکلات اقتباسهای ضعیف
به مدت سالها، رسانههای بزرگ حقوق مالکیتهایی را خریداری کردند بدون اینکه به ارزش آنها پی ببرند یا نحوه تطبیق آنها با یک رسانه جدید را بدانند. هدر دادن میلیونها دلار بر روی یک مینی سریال علمی تخیلی گرانقیمت، احتمالاً گزینهای جز متوقف کردن سریال برای پارامونت باقی نگذاشت. مسیر عجیب و غریب هیلو نمونهای از سوءمدیریت رهبری شرکتی است.
چگونگی نابود شدن هیلو توسط پارامونت
اقتباس از بازیهای ویدئویی محبوب مدتهاست که رایج شده، اما استودیوها همچنان به تکرار اشتباهات قدیمی ادامه میدهند. طرفداران به بازنویسیهایی که زیاد ماجراهای گیم را تغییر میدهند، واکنش خوبی نشان نمیدهند، به ویژه در رمانهای نوجوانانه، علمی تخیلی و بازیهای ویدئویی. تفاوت مهم بین واکنش طرفداران به هیلو و علاقهای که به Fallout وجود دارد، این است که نویسندگان Fallout آزادی هنری بیشتری داشتند.
تاریخچهای از اقتباسهای ناموفق
دلایل متعددی وجود دارد که اقتباس فیلم/تلویزیونی هیلو تقریباً دو دهه به نتیجه نرسید. تأخیر در اقتباس با کاهش شهرت و محبوبیت گیم همراه شد. یعنی وقتی هنوز تنور داغ است باید جنبید وگرنه هیچ محتوای سرگرمیسازی تنها با نام زنده نمیماند
نیاز به نویسندگانی که منبع اصلی را درک کنند
ویچر (The Witcher) نمونهای عالی است که نشان میدهد چرا نمیتوان هر تیم نویسندهای را انتخاب کرد. نویسندگان اقتباس نتفلیکس به طور آشکار با منبع اصلی تضاد داشتند و تلاش کردند آن را با دیدگاه خود تطبیق دهند، نه با دیدگاه بازی یا نویسنده اصلی، آندژی ساپکوفسکی (Andrzej Sapkowski).
هنری کویل (Henry Cavill) به حدی از تغییرات ناراضی بود که پس از سه فصل از سریال کنارهگیری کرد.
(باز اینجا باید اعلام کنم که عدم درک بنیاد توسط اپل تی پلاس بعضی دردناکتر بود. البته کسانی که کتابهای بنیاد آسیموف را نخواندهاند، نمیتوانند عمق انزجار ما را درک کنند!)
امیدواریهای آینده
برخی از بازیگران در حال انجام تحقیقاتی مشابه با بازیگران متد هستند. الا پرنل (Ella Purnell) از سری Fallout نشان داده که سری بازیها را بازی کرده و تلاش کرده تا با جو و ویژگیهای خاص Fallout آشنا شود. این روش منجر به نتایج خوبی شده و توجه منتقدان و بازیکنان را به خود جلب کرده است.
متأسفانه، بسیاری از افرادی که این حقوق تبدیل گیمها به سریال یا فیلم را به دست میآورند، آشنایی ژرفی با فرهنگ گیم ندارند. اغلب نویسندگان به طور تدافعی سراغ ذهنیات و سلیقههای خودشان میروند و تغییرات وحشتناکی ایجاد میکنند و آن را به طرفداران تحمیل میکنند
از سوی دیگر از نظر مالی، اغلب این اجبار به وجود میآید که در شخصیتهای محبوب بازنگری شود و تغییر یا حذف خطوط داستانی صورت بگیرد که همین اعتماد طرفداران را از بین میبرد و در ادامه همه دنبالهسازی را دشوار میکند.
منبع
source