جو پِستون، مأمور افبیآی که با هویت دنی براسکو به مدت پنج سال به قلب یکی از قدرتمندترین خانوادههای مافیای نیویورک نفوذ کرد، توانست با جمعآوری اطلاعات ارزشمند، تعداد زیادی از اعضای مافیا را به پشت میلههای زندان بفرستد. این مأموریت که در دهه ۱۹۷۰ آغاز شد، نه تنها به یکی از موفقترین عملیاتهای مخفی افبیآی تبدیل شد، بلکه بهطور اساسی شیوههای کار این سازمان را در مبارزه با جرایم سازمانیافته تغییر داد.
آغاز مأموریت: نفوذ به خانواده بونانو
در سال ۱۹۷۶، افبیآی عملیات جسورانهای را با نام «دنی براسکو» آغاز کرد. هدف این عملیات، نفوذ به خانواده بونانو، یکی از پنج خانواده بزرگ مافیای نیویورک، بود. جو پِستون، که به خاطر تواناییهای ویژهاش در نقشآفرینی و اطلاعات گستردهاش در مورد مافیا انتخاب شده بود، تصمیم گرفت با استفاده از هویتی جعلی به نام «دنی براسکو» خود را به عنوان یک دزد جواهرات معرفی کند.
پِستون با بهرهگیری از اصالت سیسیلی خود و دانش عمیقی که درباره فرهنگ مافیا داشت، توانست اعتماد اعضای مافیا را جلب کند. او ادعا میکرد که یک دزد جواهرات سطح پایین است که آرزوی ورود به دنیای مافیا را دارد. قرار بود این مأموریت فقط چند ماه طول بکشد، اما شرایط به گونهای پیش رفت که پِستون به مدت پنج سال در این نقش باقی ماند.
ارتباط اولیه: آشنایی با آنتونی میرا و لفتی روگجیرو
اولین ارتباط پِستون در خانواده بونانو با آنتونی میرا، یکی از اعضای این خانواده، برقرار شد. میرا او را به بنجامین «لِفتی» روگجیرو معرفی کرد. روگجیرو که یک عضو رده پایین و جاهطلب بود، به دنبال فرصتی بود تا خود را به سران مافیا ثابت کند. او با دیدن دنی براسکو، که به نظر میرسید یک دزد حرفهای با ارتباطات گسترده است، تصمیم گرفت او را وارد خانواده بونانو کند.
ایجاد اعتماد: رابطه میان براسکو و روگجیرو
رابطه میان براسکو و روگجیرو در ابتدا با احتیاط و تردید آغاز شد. روگجیرو که بسیار زیرک و مشکوک بود، براسکو را با پرسشهای مختلف آزمایش میکرد تا از دانش او درباره قوانین و مقررات مافیا و همچنین از وفاداری او اطمینان حاصل کند. پِستون با تواناییهای بازیگری خود، داستانهایی ساختگی از سرقتهای قبلی و ارتباطات خود در دنیای جنایت ارائه داد که روگجیرو را قانع کرد.
براسکو با پوشیدن جواهرات زرق و برقدار و به کار گرفتن رفتاری که نشان از یک فرد مشتاق به عضویت در مافیا داشت، به تدریج اعتماد روگجیرو را جلب کرد. پِستون در خاطرات خود نوشته است که برای انجام بهتر کار خود و برای زنده ماندن، همواره در حال یادگیری و تطبیق رفتار و نگرش خود با روگجیرو بود. او نه تنها یاد گرفت چگونه مانند یک «وایزگای» (Wiseguy – فردی که به مافیا تعلق دارد) رفتار کند، بلکه تلاش کرد تا مانند آنها فکر کند.
دوستی پیچیده: جنبههای انسانی مأموریت مخفی
با گذشت زمان و تعمیق رابطه، تردیدها جای خود را به یک دوستی عجیب و پیچیده داد. روگجیرو که از خشونتها و بیرحمیهای مافیا خسته شده بود، در رفتارهای براسکو نوعی آرامش یافت. در مقابل، براسکو نیز این دوستی را فرصتی برای جلب اعتماد بیشتر و نفوذ عمیقتر به خانواده بونانو دید.
این دو نفر اغلب وقت خود را با هم میگذراندند، غذا میخوردند، کارت بازی میکردند و حتی براسکو به عنوان ساقدوش در مراسم عروسی روگجیرو حضور داشت. اما این دوستی برای پِستون مانند یک شمشیر دو لبه بود. از یک سو، او میدانست که با تعمیق رابطه، اطلاعات بیشتری میتواند جمعآوری کند، اما از سوی دیگر، نگران امنیت روگجیرو بود. او میدانست که اگر هویت واقعی او فاش شود، روگجیرو به خاطر حمایت از او به شدت مجازات خواهد شد.
بحران در خانواده بونانو: مرگ کارمینه گالانته
در اواخر دهه ۱۹۷۰، خانواده بونانو با بحران بزرگی مواجه شد. کارمینه گالانته، رئیس موقتی خانواده، در ژوئیه ۱۹۷۹ توسط سه نفر از اعضای مافیا به قتل رسید. این قتل، جنگی خونین برای کنترل خانواده را آغاز کرد. دامینیک «سانی بلک» ناپولیتانو و جوزف ماسینو برای تسلط بر خانواده تلاش کردند، اما با مقاومت گروه دیگری به رهبری آلفونسو «سانی رد» ایندلیکاتو، فیلیپ جیاکونه و دامینیک «بیگترین» ترینچرا مواجه شدند.
ماسینو از طریق منابع خود متوجه شد که این گروه در حال جمعآوری سلاحهای خودکار برای آماده شدن برای جنگ قدرت است. او تصمیم گرفت قبل از اینکه اوضاع بدتر شود، این افراد را از بین ببرد.
قتل سه کاپو: نقطه عطفی در تاریخ مافیا
در ۵ مه ۱۹۸۱، ماسینو نقشهای برای قتل تینچرا، جیاکونه و ایندلیکاتو در باشگاه شبانه ۲۰/۲۰ در بروکلین کشید. او این سه نفر را با بهانهای برای حل اختلافات به باشگاه دعوت کرد. اما به محض ورود آنها به ساختمان، چهار مرد مسلح از داخل یک کمد بیرون آمدند و شروع به تیراندازی کردند. این قتلها به «قتل سه کاپو» معروف شد و به یک نقطه عطف در تاریخ مافیا تبدیل شد.
اجساد این سه نفر به «هول» (The Hole) در لیندنوود، کوئینز منتقل شد، که به عنوان قبرستان خانواده گامبینو شناخته میشد. جان گوتی، رئیس خانواده گامبینو، به عنوان لطفی به ماسینو، ترتیبات ویژهای برای دفن اجساد فراهم کرد.
اما هنوز یک نفر دیگر باقی مانده بود که ماسینو میخواست او را از بین ببرد: آنتونی «برونو» ایندلیکاتو جونیور، پسر ایندلیکاتو که قرار بود آن شب در باشگاه حضور داشته باشد. ناپولیتانو از براسکو خواست که ایندلیکاتو جونیور را نیز بکشد.
پایان عملیات دنی براسکو: زمانی برای تصمیمگیری
در طول پنج سالی که جو پستون در خانواده بونانو حضور داشت، چندین بار از او خواسته شد که افراد دیگری را بکشد. او هر بار با کمک افبیآی توانست از این کار اجتناب کند و حتی یک بار نیز افبیآی به او کمک کرد تا قتل ساختگی ترتیب دهد. اما این بار، افبیآی تصمیم گرفت که ریسک نکند و عملیات دنی براسکو را متوقف کند.
پستون در ابتدا نسبت این تصمیم مقاومت کرد، زیرا او در آستانه تبدیل شدن به یک عضو رسمی مافیا بود. او در مصاحبهای گفته است: «میتوانید تصور کنید که چه اتفاقی میافتاد اگر فاش میشد که یک مأمور افبیآی به عضویت مافیا درآمده است؟» اما در نهایت، مقامات ارشد افبیآی اصرار کردند که عملیات باید به پایان برسد.
افشای حقیقت: شوکی برای مافیا
در ژوئیه ۱۹۸۱، پستون به میلواکی پرواز کرد و برای همیشه از هویت دنی براسکو دست کشید. پس از این، مأموران افبیآی به دیدار ناپولیتانو در نیویورک رفتند و به او حقیقت شوکهکنندهای را گفتند: هیچ دنی براسکویی وجود ندارد. او فریب خورده بود. ناپولیتانو ابتدا این واقعیت را انکار کرد، اما به تدریج حقیقت را پذیرفت.
رهبران خانواده بونانو به سرعت ناپولیتانو و روگجیرو را مقصر نفوذ مأمور افبیآی به صفوف خود دانستند. آنها بر این باور بودند که عدالت مافیایی باید اجرا شود.
انتقام مافیا: مرگ ناپولیتانو و سرنوشت روگجیرو
در ۱۷ اوت ۱۹۸۱، ناپولیتانو به یک ملاقات فراخوانده شد. او میدانست که احتمالاً زنده از این ملاقات بیرون نخواهد آمد. قبل از ترک آپارتمان خود، جواهراتش را به گرداننده بار مورد علاقهاش داد و کلیدهای آپارتمانش را به او سپرد تا از کبوترهای خانگیاش مراقبت کند.
همانطور که انتظار میرفت، ناپولیتانو به محض رسیدن به محل ملاقات، از پلهها پایین انداخته شد، سپس به او شلیک و بلافاصله کشته شد.
روگجیرو نیز احتمالاً قرار بود کشته شود، اما قبل از اینکه مافیا او را به قتل برساند، افبیآی او را دستگیر کرد. او به ۱۵ سال زندان محکوم شد، اما به دلیل وضعیت بد جسمانی فقط ۱۱ سال از محکومیت خود را سپری کرد. او تا آخر عمر قسم خورد که روزی از پستون انتقام بگیرد، اما در نوامبر ۱۹۹۴، قبل از اینکه فرصتی برای این کار پیدا کند، درگذشت.
تأثیر عملیات دنی براسکو: نابودی مافیا و تغییر در افبیآی
شهادتهای پستون نه تنها باعث به زندان افتادن ۱۰۰ عضو دیگر مافیا شد، بلکه به افشای عملیات پیچیده «ارتباط پیتزا» (Pizza Connection) که در آن مافیا از رستورانهای پیتزا به عنوان جبهههایی برای فروش مواد مخدر استفاده میکرد، کمک کرد.
پستون در سال ۱۹۸۸ خاطرات خود از عملیات دنی براسکو را در کتابی منتشر کرد و این کتاب الهامبخش فیلمی شد که در سال ۱۹۹۷ با بازی جانی دپ و آل پاچینو ساخته شد.
مقایسه فیلم دنی براسکو با داستان واقعی
اگرچه فیلم «دنی براسکو» گاهی اوقات غیرواقعی به نظر میرسد، اما بخش زیادی از داستان واقعی جو پستون را به درستی به تصویر میکشد. پستون خود در مصاحبهای در سال ۲۰۲۲ اظهار داشت که فیلم «۸۵ درصد» با واقعیت مطابقت دارد که «برای هالیوود نتیجه خوبی است».
حتی برخی از قسمتهای دراماتیک فیلم نیز به واقعیت نزدیک هستند. به عنوان مثال، صحنهای که در آن پستون و سانی بلک ناپولیتانو (با بازی مایکل مدسن) در فرودگاه هستند و یکی از آشنایان پستون به سمت آنها میآید و شروع به صحبت با او میکند. پستون برای حفظ هویت مخفی خود، مرد را با مشت میزند. پستون تأیید کرده که این اتفاق واقعاً افتاده است.
اما برخی از خطوط داستانی برای نمایش در فیلم دراماتیزه شدهاند. برای مثال، پستون در فیلم همسر خود را سیلی میزند، در حالی که در واقعیت هرگز چنین اتفاقی نیفتاده است. پستون گفته است که وقتی این صحنه را دید، عصبانی شد، اما در نهایت نمیتوانست تصمیم کارگردان را تغییر دهد.
زندگی پس از عملیات: پستون همچنان در سایه
امروز، جو پستون همچنان تحت نامی جعلی زندگی میکند، اما نه به خاطر اینکه هنوز مأمور مخفی است. پس از افشای حقیقت درباره عملیات دنی براسکو، رهبران مافیا جایزه ۵۰۰ هزار دلاری برای سر او تعیین کردند و پستون و خانوادهاش مجبور شدند برای حفظ امنیت خود به زندگی مخفیانه روی آورند.
با این حال، پستون چندین سال در دادگاهها علیه اعضای مافیا شهادت داد و همچنان در مصاحبهها درباره تجربه خود از زندگی در خانواده بونانو و نقش خود در اولین عملیات مخفی بلندمدت در تاریخ افبیآی صحبت میکند.
source