جملات غمگین پاییزی : فصل پاییز، فصل رفتن و غم است حتی اگر رفتنی هم در کار نباشد پاییز حس غم را منتقل می کند . ما نیز در حرف تازه متن غمگین پاییزی را برای شما آماده کرده ایم. همراه ما باشید.
جملات و پیام غمگین پاییزی + متن احساسی و سوزناک درباره پاییز همراه با عکس نوشته
منم دوست دارم با یکی روی برگها قدم بزنم و گوشهایم پر از نجواهای عاشقانه شود
دوست دارم در شبهای طولانی پاییز دلی دلواپسم شود
قلبی برایم بتپد و آغوشی در انتظارم باشد…
دوست دارم باران که بارید
دست مردانه اش را بگیرم و با هم شروع به دویدن کنیم
دوست دارم در برابر بادهای سهمگین بدن تنومندش پناهگاهم باشد…
تا کی باید بنشینم و عاشقانههای پاییزی دیگران را تماشا کنم؟
دیگر بس است…
***
***
ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﺒﺘﻼ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎ ﺭﻧﮓﻫﺎﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﺮﺍ ﺁﺷﻨﺎ کند
ﺍﻭ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﻧﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ
ﺭﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﻼ ﮐﻨﺪ
ﺍﻭ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ
ﺍﻧﺪﻭﻩﻫﺎﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻴﺎﺭﺩ، ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺪ
ﺍﻭ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻋﺎﺷﻖ کند مرا
هي فلاني !
رفتن حق همه ي آدمهاست…
فقط خواستم بدوني…
اگه مونده بودي…
*پاييزم* قشنگ تر بود…”
***
***
همیشه که پاییز
فصل عاشق شدن
قدم زدن و شعر خواندن نیست
گاهی هم فصلی ست که می شود
روی بعضی از خاطره ها
مثل برگ های ریخته شده درخت
پا گذاشت و رفت
***
***
پاییز است دیگر گاهی دلش می گیرد
مثل بچه ها بهانه می چیند
موهای درختان را یک به یک می گیرد و می ریزد
غُر می زند
گوشه ای کز می کند
و به یک باره زیر گریه می زند
***
***
من دوست دارم
تو را
پاییز را
قهوه را
اکنون کنارم هست پاییز، قهوه
اما تو …
***
***
می بینی؟ جنون هوا را...
هیاهوی درخت ها را
دلهره ی ابرها را
و زرد و نارنجی هایی را که در خیابان ها غوغا کرده اند…
فکر نمیکنی، از میان تمام فصل ها
پاییز، بیشتر از همه
به حال و روز دنیا می آید؟
انگار مثل عاشق هاست…
مثل عاشق هایی که از هم دور افتادند
مثل عاشق هایی که به هم نرسیدند!
یک طور خاصی با خودش حسرت دارد
بی تاب است و بی قرار
و عجیب روراست !
چون دلتنگی اش را از هیچکس پنهان نمیکند،
راستی…
تو هم شنیدی که می گویند
هر برگی که از درختی در پاییز می افتد،
آهی ست که از سینه ی عاشقی بلند شده؟
اصلا شاید خودِ خدا لحظه ای که پاییز را
می آفریده عاشق بوده
شاید هم تمام باران های پاییزی اشک های خودش است!
تو اینطور فکر نمیکنی؟
***
***
تنهایی
مثل باران پاییزی
وسوسه قدم زدن است در خیابان
که می روی و باز می گردی
و تازه می فهمی
خیس شده ای تا مغز استخوان هایت
***
***
پاییز آمد برگ ها روی زمین میریزند
اشک هایم روی گونه هایم می ریزند
حقم است
حواسم به پاییز نبود
حواسم نبود عاشق نشوم
***
***
پاییز جان
حالا که بساطت را جمع کردهای و
آمادهای که عاشقانههایم را نم نمک ترک کنی
کاش یادت بماند دلتنگی را هم
لابه لای خاطرات قشنگ و نارنجیات
یک جایی میان انارها و خرمالوها جا بدهی و با خودت ببری
دلتنگی بدون هوای تو
بدون باران
بدون نارنجی و زرد و خش خش برگها
کشندهتر از هر دردی میشود.
***
همراه ما باشید
source