انشا درباره روستا : نوشتن انشا در پایه های ابتدایی و حتی دوره اول راهنمایی ضروری است. پس باید موضوع خاص و زیبا و سرگرم کننده باشد. در ادامه همراه حرف تازه باشید.

کامل ترین انشا درباره روستا برای پایه هفتم و هشتم همراه با نتیجه گیری

کامل ترین انشا درباره روستا برای پایه هفتم و هشتم همراه با نتیجه گیری

مقدمه :

بوی گل و گلاب از کوچه هایش می آید و مرد و زن دنبال کار و زندگی هستند و برای خودشان برنامه ای دارند و از کسی توقعی هم ندارند و همیشه دست شکرشان بالاست و کسی هم از دیگری رنجیده خاطر نمی شود.

بدنه:

به اتفاق به یک روستا رفته بودم و منتظر طلوع آفتاب بودم و دیدم که پیر زنی قبل از طلوع کوچه را آب و جارو می کند و صدای حرف زدنش هم می آمد که راه می رفت و می گفت تا قبل از طلوع آب و جارو کنم تا خاک روی آفتاب ننشیند و من همچنان داشتم می شنیدم و پنجره اتاق باز بود و لحاف زیبای هفت رنگی روی من کشیده بودند.با خود فکر کردم که چه تعبیر زیبایی است که پیر زن داشت که گرد و خاک روی آفتاب ننشیند. دل مردم روستا این قدر پاک و بی آلایش است و با هم چه قدر مهربان حرف می زنند و بساط چای عصرشان به راه است و همیشه پای دریچه اتاق روبه کوچه مادر بزرگ سینی چای در دست همه دیده می شود و یک گلدان زیبا هم در کنار پنجره چوبی گذاشته شده است.صدای هلهله گوسفندان به گوش می رسد و سگ گله هم دوان دوان می رسد و خبر از آمدن گوسفندان می دهد. صبح وقت صبحانه که شده کره، روغن محلی، تخم مرغ و نان پادرازی همه از راه رسید و سفره آرایی هم که بی نظیر بود و مادر و مادر بزرگ با یک آداب خاصی کودکان را سر سفره نشاندند و با دعای سفره صبحانه آغاز شد.روسری گلدار و بزرگشان به یاد دارم. بعد صبحانه راهی باغ و گندمزار شدیم و در میان گندمزار قدم زنان حرف زدیم و خندیدم . به به چه زندگی زیبایی که در هر طرف خدا را به چشم دیدم و مهربانی را در هر نفس مردم حس کردم. نه قهری و نه اخمی و نه دودی و ماشینی، فقط حرف عشق بود و مهربانی و کار و عشق و احترام.

نتیجه گیری:

در عمرتان هر بار که خواستید به آرامش برسید به یک سفر یک روزه بروید و به نزدیکترین روستای شهرتان سری بزنید و مردمش را از نزدیک ببینید که چه قدر مهربان و بی آلایش هستند.

 

source

توسط salamathyper.ir