عشق به‌عنوان یکی از مهم‌ترین پدیده‌های انسانی شناخته می‌شود که روابط زوجین، وابستگی‌های والدین و فرزندان، و حتی تعاملات با حیوانات و طبیعت را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اما اطلاعات کمی درباره مکانیسم‌های عصبی عشق وجود دارد، به‌ویژه در رابطه با انواع مختلف آن. در یک تحقیق  که با استفاده از تصویربرداری مغزی عملکردی (fMRI) انجام شده، نشان داده شده که چگونه عشق به اشیا و افراد مختلف، نواحی متفاوتی از مغز را فعال می‌کند.

به‌طور خاص، این مطالعه نشان می‌دهد که عشق‌های بین‌فردی مانند عشق به شریک زندگی یا فرزند، بیشتر بخش‌های مغزی مرتبط با شناخت اجتماعی و سیستم پاداش را فعال می‌کند، در حالی که عشق به حیوانات خانگی و طبیعت این مناطق را کمتر درگیر می‌کند.

عشق‌های بین‌فردی و فعال‌سازی مغزی

در این تحقیق، شرکت‌کنندگان احساسات مختلف عشق را تصور کردند، از جمله عشق به شریک زندگی، فرزندان، دوستان، غریبه‌ها، حیوانات خانگی و طبیعت. نتایج نشان داد که عشق به افراد نزدیک، مانند شریک زندگی و فرزندان، به‌طور گسترده‌ای بخش‌های مرتبط با پاداش و شناخت اجتماعی را درگیر می‌کند. این بخش‌ها شامل نواحی مغزی‌ای می‌شود که برای تنظیمات انگیزشی، پاداش و رفتارهای اجتماعی بسیار حیاتی هستند.

عشق‌های بین‌فردی، مانند عشق به دوستان، نیز نواحی مشابهی را در مغز فعال می‌کند، اما شدت و گستردگی فعال‌سازی کمتر است. در مقابل، عشق به غریبه‌ها و افراد ناشناس، تنها به میزان کمتری این نواحی را درگیر می‌کند و به نظر می‌رسد که ارتباط نزدیکی بین احساسات عشق و میزان نزدیکی فرد به دیگران وجود دارد.

عشق به شریک زندگی: پیوند قوی‌تر، فعالیت بیشتر مغز

عشق به شریک زندگی یکی از شدیدترین انواع عشق‌ها در این تحقیق بود و نتایج نشان داد که این نوع عشق نواحی زیادی از مغز را فعال می‌کند. نواحی فعال‌شده شامل قشر پیش‌پیشانی میانی، قشر اربیتوفرونتال، و لوب‌های تمپورال بودند. همچنین بخش‌هایی از مغز که درگیر پردازش روابط اجتماعی و پاداش هستند، مانند آمیگدالا (amygdala) و هیپوکامپوس (hippocampus) نیز فعال شدند.

فعالیت بیشتر در این نواحی نشان می‌دهد که عشق رمانتیک نه تنها وابستگی‌های عاطفی قوی را تقویت می‌کند، بلکه به‌طور مستقیم سیستم‌های مغزی مرتبط با پاداش و انگیزه را نیز درگیر می‌نماید. این موضوع ممکن است توضیحی باشد برای اینکه چرا عشق رمانتیک اغلب با احساسات شدید خوشبختی و پاداش‌های عاطفی همراه است.

عشق والدین به فرزندان: پیوندهای بیولوژیکی و مغزی

عشق والدین به فرزندان نیز یکی از انواع عشق‌های قوی و فراگیر است که بخش‌های مشابهی از مغز را فعال می‌کند. در این تحقیق مشخص شد که عشق والدین به فرزندان، نواحی مرتبط با پاداش و شناخت اجتماعی مانند استریاتوم (striatum) و تالاموس (thalamus) را فعال می‌کند. این فعال‌سازی به‌ویژه در هنگام تصور عشق به فرزندان به چشم می‌خورد، که نشان‌دهنده نقش بیولوژیکی این عشق در تقویت پیوندهای والدینی است.

به عبارت دیگر، عشق والدین به فرزندان، مشابه عشق به شریک زندگی، مستقیماً با سیستم‌های مغزی مرتبط با پیوند و دلبستگی ارتباط دارد. این موضوع نشان‌دهنده آن است که عشق والدین به فرزندان به‌طور قوی‌تری نسبت به عشق‌های دیگر مغز را درگیر می‌کند.

عشق به دوستان: پیوندهای اجتماعی و اهمیت شناخت اجتماعی

در این پژوهش، عشق به دوستان نیز به‌عنوان یکی از انواع عشق‌های بین‌فردی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که این نوع عشق نیز نواحی مغزی مرتبط با شناخت اجتماعی و پاداش را فعال می‌کند، اما شدت این فعال‌سازی نسبت به عشق به شریک زندگی و فرزندان کمتر است.

مناطق مغزی فعال‌شده در این نوع عشق شامل نواحی‌ای بود که برای تعاملات اجتماعی و شناخت افراد دیگر حیاتی است، مانند لوب‌های پیش‌پیشانی و ناحیه تقاطع تمپورال-پاریتال (temporo-parietal junction). به نظر می‌رسد که عشق به دوستان به‌طور مستقیم با نیازهای اجتماعی انسان‌ها مرتبط است و این نیازها از طریق سیستم‌های مغزی مرتبط با شناخت اجتماعی برآورده می‌شود.

عشق به غریبه‌ها: احساسات محدود و فعال‌سازی کمتر

عشق به غریبه‌ها یکی از انواع عشق‌های کمتر شناخته‌شده و کمتر فعال‌شده در مغز است. این نوع عشق معمولاً با رفتارهای اجتماعی مثبت مانند همدلی و کمک به دیگران همراه است، اما نواحی مغزی مرتبط با پاداش و شناخت اجتماعی در این نوع عشق کمتر فعال می‌شوند. فعال‌سازی کمتر این نواحی نشان‌دهنده آن است که عشق به غریبه‌ها احساسات و پیوندهای ضعیف‌تری ایجاد می‌کند و معمولاً شدت کمتری دارد.

عشق به حیوانات خانگی: ارتباط نزدیک‌تر، فعال‌سازی بیشتر

عشق به حیوانات خانگی نیز یکی از موضوعات مورد بررسی در این تحقیق بود. نتایج نشان داد که عشق به حیوانات خانگی نیز بخش‌هایی از مغز را فعال می‌کند، اما این فعال‌سازی به میزان عشق‌های بین‌فردی نیست. با این حال، افرادی که صاحب حیوانات خانگی بودند، در مقایسه با افرادی که حیوان خانگی نداشتند، فعال‌سازی بیشتری در نواحی مغزی مرتبط با شناخت اجتماعی و پردازش احساسات نشان دادند.

این فعال‌سازی بیشتر نشان می‌دهد که عشق به حیوانات خانگی برای افرادی که صاحب حیوانات هستند، به‌طور قوی‌تری احساسات و پیوندهای عاطفی ایجاد می‌کند. این نتایج نشان‌دهنده نقش مهم حیوانات خانگی در ایجاد پیوندهای عاطفی و تأثیر آن‌ها بر مغز انسان است.

عشق به طبیعت: ارتباط با زیبایی و آرامش

عشق به طبیعت یکی دیگر از موضوعات مورد بررسی در این پژوهش بود. نتایج نشان داد که عشق به طبیعت، بر خلاف عشق‌های بین‌فردی، نواحی متفاوتی از مغز را فعال می‌کند. به‌ویژه نواحی‌ای مانند گیروس پاراهیپوکامپال (parahippocampal gyrus) که مرتبط با پردازش مناظر طبیعی است، در هنگام احساس عشق به طبیعت فعال می‌شوند.

عشق به طبیعت بیشتر به جنبه‌های زیباشناختی و آرامش‌بخش مرتبط است و نواحی مغزی مرتبط با پاداش و شناخت اجتماعی در این نوع عشق کمتر فعال می‌شوند. این موضوع نشان‌دهنده تفاوت‌های اساسی بین عشق به طبیعت و عشق‌های بین‌فردی است.


عشق در مغز، پیچیده و چند‌وجهی

این تحقیق نشان داد که احساسات عشق بسته به نوع رابطه و موجود موردعلاقه، به‌طور متفاوتی در مغز پردازش می‌شوند. عشق‌های نزدیک‌تر، مانند عشق به شریک زندگی و فرزندان، بخش‌های وسیع‌تری از مغز، به‌ویژه سیستم پاداش و شناخت اجتماعی را فعال می‌کنند. عشق به غریبه‌ها، حیوانات خانگی و طبیعت این مناطق را کمتر فعال می‌نمایند.

این یافته‌ها نشان می‌دهد که عشق انسان‌ها از سیستم‌های بیولوژیکی پایه‌ای مرتبط با دلبستگی نشأت گرفته و تحت تأثیر عوامل فرهنگی و روان‌شناختی نیز قرار دارد. عشق به طبیعت و حیوانات خانگی نیز نشان‌دهنده نقش عمیق احساسات در ایجاد پیوندهای عاطفی با جهان اطراف است.

source

توسط salamathyper.ir