انشا درباره یک خاطره خنده دار : نوشتن انشا در پایه های ابتدایی و حتی دوره اول راهنمایی ضروری است. پس باید موضوع خاص و زیبا و سرگرم کننده باشد. در ادامه همراه حرف تازه باشید.

زیباترین و کامل ترین انشا درباره یک خاطره خنده دار برای کلاس چهارم و پنجم دبستان

زیباترین و کامل ترین انشا درباره یک خاطره خنده دار برای کلاس چهارم و پنجم دبستان

انشا اول :

مقدمه

سلام! امروز می‌خواهم یک داستان خنده‌دار از زندگی‌ام را برایتان تعریف کنم. بعضی وقت‌ها، اتفاقاتی می‌افتد که آنقدر بامزه هستند که هیچ‌وقت فراموش نمی‌شوند. این داستان، یکی از آن اتفاقات خنده‌دار است که هنوز هم وقتی به یادش می‌افتم، می‌خندم.

بدنه :

داستان
یک روز آفتابی، من و دوستانم تصمیم گرفتیم به پارک برویم و بازی کنیم. هوا خیلی خوب بود و همه چیز عالی به نظر می‌رسید. در پارک، ما بازی‌های مختلفی کردیم. اما در حین بازی، یک اتفاق خنده‌دار افتاد.من به دنبال دوستم دویدم تا او را بزنم. اما ناگهان، پایم به یک سنگ کوچک گیر کرد و من به زمین افتادم! اما این تنها بخشی از داستان بود. وقتی به زمین افتادم، یک قورباغه سبز بزرگ درست کنارم بود. وقتی من افتادم، قورباغه هم با صدای بلندی “پُق!” کرد و پرید. همه دوستانم شروع به خندیدن کردند.من هم با اینکه کمی ناراحت شده بودم، اما نمی‌توانستم از خنده خودم جلوگیری کنم. قورباغه انگار می‌خواست بگوید: “بیا بازی کنیم!” و همه ما برای او دست زدیم.

نتیجه‌گیری

این اتفاق به ما یاد داد که هیچ‌وقت نباید از زمین افتادن و شکست‌هایمان ناراحت شویم، زیرا ممکن است یک قورباغه بامزه هم در کنارش باشد که باعث خنده‌مان شود! هر بار که به آن روز فکر می‌کنم، می‌خندم و به یاد می‌آورم که چقدر خوب است که با دوستانم لحظات شاد را بگذرانم. زندگی پر از اتفاقات خنده‌دار است، فقط کافیست که با دقت نگاه کنیم!

انشا دوم:

مقدمه :

معمولاً سفر برای هرکس یک خاطره شیرین محسوب می‌شود. البته به شرط اینکه آن سفر به کل افراد خوش گذشته باشد و اتفاق بدی برای آنان نیفتاده باشد. اما سفری که برای اولین بار انجام شود و برای همه لذت‌بخش باشد، خاطره‌ای است که هرگز از یاد نمی‌رود و تا سال‌ها یادآوری آن خنده بر لب می‌آورد.

بدنه :

به یاد دارم چند سال پیش به سفری رفتیم که هرگز قبلاً به آنجا نرفته بودم. محلات شهری کوچک در نزدیکی تهران است که در استان مرکزی واقع شده است. همه می‌دانند که فصل سفر به محلات، معمولاً بهار و تابستان است که فصل شکوفایی گل‌هاست. شهر محلات که به گل‌هایش شهرت دارد نیز در این فصل‌ها زیبایی دوچندانی دارد.اما جالب اینجاست که ما زمستان را برای سفر به این شهر انتخاب کردیم. به یاد دارم هوا به شدت سرد بود و ما که چند روزی تعطیلات در پیش داشتیم عزم سفر به محلات کردیم. قبل از رفتن، اتاقی در یک بوم‌گردی در محلات کرایه کردیم و به راه افتادیم. با اینکه هوا سرد بود، اما جاده، زیبایی خودش را داشت. بوم‌گردی در دل کوه و در نزدیک یکی از روستاهای محلات قرار داشت.وقتی به آنجا رسیدیم برف همه جا را پوشانده بود و نمای بی‌نظیری از کوه و آسمان آبی روبرویمان قرار داشت. بوم‌گردی با کرسی گرم شده بود و ما پس از مستقر شدن، به گشت و گذار در شهر پرداختیم. برایم جالب بود که یک غار زیبا در دل این شهر وجود دارد. غار چال نخجیر که تفاوت دمای زیادی با محیط بیرون داشت و سنگ‌های بی‌نظیر این غار نظر هر بیننده‌ای را جلب می‌کرد.مسیر غار طولانی بود و راهنما تمام جاذبه‌های آن را برای ما توضیح می‌داد. متأسفانه نمی‌شد تا انتهای غار رفت، چرا که از اواسط غار، مسیری برای پیاده‌روی وجود نداشت و تنها غارنوردان قادر به ادامه مسیر بودند. این اولین باری بود که من به یک غار پا می‌گذاشتم، به همین دلیل هیجان زیادی داشتم. پس از آن به آب گرم رفتیم و به گلخانه‌ها سری زدیم. سفر چند روزه ما کوتاه ولی پر از خاطرات شیرین بود که هیچ‌گاه از یاد نمی‌برم.به یاد دارم در مسیر بازگشت کنار جاده یک رستوران وجود داشت که به ماهی کبابی‌هایش معروف بود. آنجا نه تنها رستوران، بلکه پرورش ماهی‌ نیز بود. در فضای زیبای رستوران که دیوارهایش همه از شیشه ساخته شده بود، می‌توانستیم ببینیم که همان لحظه ماهی را از استخر می‌گیرند و برای مسافران کباب می‌کنند. هنوز طعم آن ماهی کبابی زیر دندانم مانده است.

نتیجه :

سفر به محلات یک خاطره شیرین در ذهن همه ما شد که هرازگاهی با مرور آن، دلتنگ آن شهر و زیبایی‌هایش می‌شویم. گاهی تنها این خاطرات شیرین است که می‌تواند ما را از روزمرگی نجات داده و قدری به دل آرامش ببرد.

source

توسط salamathyper.ir