انشا درباره خداحافظی می تواند احساسات عمیق و خاطرات شیرین را به تصویر بکشد. در این انشا، می توان به لحظات وداع با دوستان و خانواده اشاره کرد و تأثیر این خداحافظی ها بر زندگی مان را بررسی کرد در ادامه به ۵ انشا درباره خداحافظی می پردازیم.

5 انشا درباره خداحافظی با مقدمه و نتیجه گیری برای پایه ابتدایی

مقدمه: خداحافظی یکی از لحظات احساسی در زندگی ماست. وقتی که باید از دوستانمان جدا شویم، احساس غم و دلتنگی به سراغمان می آید. این احساسات نشان دهنده ارزش دوستی ها و لحظاتی است که با هم گذرانده ایم.

متن: امروز روز آخر مدرسه بود و همه ما در حال آماده شدن برای خداحافظی بودیم. من و دوستانم تصمیم گرفتیم تا یک جشن کوچک بگیریم. در حیاط مدرسه جمع شدیم و با هم بازی کردیم. صدای خنده ها و شادی ها در فضا پیچیده بود؛ اما در دل همه ما، حس غم و دلتنگی وجود داشت.

وقتی نوبت خداحافظی رسید، همه دور هم جمع شدیم. هر کدام از ما چند جمله گفتیم و احساسات خود را بیان کردیم. من گفتم که چقدر از دوستی با آن ها لذت برده ام و چقدر دلم برایشان تنگ خواهد شد. دوستانم نیز همین احساسات را داشتند و قول دادیم که همیشه با هم در تماس باشیم.

بعد از خداحافظی، به خانه برگشتم و به یاد تمام لحظاتی که با دوستانم گذرانده بودم، فکر کردم. یاد آن روزهایی که با هم درس می خواندیم، بازی می کردیم و خنده می کردیم، برایم بسیار شیرین بود. این لحظات هرگز فراموش نخواهد شد.

نتیجه گیری: خداحافظی با دوستان لحظه ای سخت است، اما این تجربه به ما یاد می دهد که دوستی ها ارزشمند هستند. امیدوارم همیشه بتوانیم ارتباط خود را حفظ کنیم و دوباره همدیگر را ببینیم.

 انشا درباره خداحافظی از طبیعت

 انشا ۲: خداحافظی با خانواده

مقدمه: خداحافظی با خانواده یکی از دشوارترین لحظات زندگی است. وقتی که باید از عزیزانمان جدا شویم، احساساتی مانند غم و دلتنگی به سراغمان می آید.

متن: چند روز پیش، پدر و مادرم تصمیم گرفتند به مسافرت بروند. من خیلی خوشحال بودم چون آن ها قرار بود به یک مکان زیبا سفر کنند؛ اما وقتی زمان خداحافظی فرا رسید، احساس غمگینی به من دست داد. نمی خواستم آن ها را تنها بگذارم.

قبل از رفتن، من و خواهرم برای پدر و مادرم یک نامه نوشتیم تا بگوییم چقدر دوستشان داریم و چقدر دلمان برایشان تنگ خواهد شد. وقتی نامه را خواندند، اشک در چشمانشان جمع شد. آن ها هم قول دادند که هر روز با ما تماس بگیرند.

وقتی آن ها رفتند، خانه خیلی ساکت شد. من به یاد تمام لحظاتی که با هم گذرانده بودیم افتادم؛ شب های جمعه ای که دور هم فیلم می دیدیم یا روزهای تعطیلی که به پارک می رفتیم. این یادآوری ها باعث شد تا دلم برایشان بیشتر تنگ شود.

نتیجه گیری: خداحافظی با خانواده همیشه سخت است، اما یادآوری محبت های آن ها باعث می شود تا احساس خوبی داشته باشیم. امیدوارم هر چه زودتر دوباره کنار هم باشیم.

 انشا ۳: خداحافظـی با معلم

مقدمه: خداحافظی با معلم یکی از لحظات مهم در زندگی تحصیلی ماست. معلمان نقش بزرگی در آموزش و تربیت ما دارند و خداحافظی با آن ها همیشه احساساتی را برمی انگیزد.

متن: امروز آخرین روز مدرسه بود و معلم عزیزمان، خانم احمدی، قرار بود از ما خداحافظی کند. همه ما بسیار ناراحت بودیم زیرا او سال ها معلم ما بود و به ما درس های زیادی آموخت.

در کلاس، هر کدام از ما یک جمله درباره خانم احمدی گفتیم. من گفتم که او همیشه به من کمک کرده است تا در درس ریاضی بهتر شوم. دیگر بچه ها نیز از مهربانی و صبر او صحبت کردند. خانم احمدی با چشمانی اشک آلود گفت که او نیز ما را فراموش نخواهد کرد و همیشه برای موفقیت های ما دعا خواهد کرد.

بعد از صحبت ها، یک کیک بزرگ برای او آوردیم تا جشن خداحافظی بگیریم. همه دور کیک جمع شدیم و برای خانم احمدی آرزوی موفقیت کردیم. او نیز قول داد که همیشه به یاد ما باشد.

نتیجه گیری: خداحافظی با معلم همیشه سخت است زیرا آن ها تأثیر زیادی بر زندگی ما دارند. امیدوارم بتوانیم یادگیری های او را فراموش نکنیم و در آینده موفق باشیم.

 انشا درباره خداحافظی

 انـشا ۴: خـداحافظی با شهر

مقدمه: خداحافظی با شهری که در آن بزرگ شده ایم، یکی از دشوارترین تجربیات زندگی است. این شهر پر از خاطرات شیرین و تلخ است که هرگز فراموش نمی شود.

متن: چند روز پیش، خانواده ام تصمیم گرفتند که به یک شهر دیگر نقل مکان کنیم. وقتی این خبر را شنیدم، احساس ناراحتی کردم زیرا تمام دوران کودکی ام را در این شهر گذرانده بودم. خیابان هایی که بازی کرده بودم، پارک هایی که در آن ها دویده بودم و دوستانی که داشتم، همه بخشی از زندگی من بودند.

روز خداحافظی به همراه خانواده ام به پارک محله رفتیم تا آخرین بار خاطرات خوبمان را مرور کنیم. من به یاد تمام بازی های دسته جمعی ام افتادم و اینکه چطور همیشه در این پارک خوشحال بودم. وقتی زمان رفتن فرا رسید، اشک در چشمانم جمع شد زیرا نمی توانستم تصور کنم بدون این شهر چگونه خواهم بود.

قبل از رفتن، تصمیم گرفتم نامه ای برای دوستانم بنویسم تا احساسات خود را بیان کنم و بگویم چقدر دوستشان دارم. این کار باعث شد کمی آرام تر شوم.

نتیجه گیری: خداحافظی با شهر همیشه سخت است زیرا پر از خاطرات شیرین است. امیدوارم روزی دوباره به اینجا برگردم و خاطرات جدید بسازم.

 انـشا ۵: خداحافظـی با دوران کودکی

مقدمه: خداحافظی با دوران کودکی یکی از لحظات خاص زندگی هر فرد است. این دوران پر از شادی ها، بازی ها و یادگیری های جدید است که همیشه در خاطر باقی می ماند.

متن: امروز تصمیم گرفتم درباره خداحافظی با دوران کودکی بنویسم زیرا احساس می کنم به زودی باید وارد مرحله جدیدی از زندگی شوم. هر روز بیشتر بزرگ می شوم و مسئولیت های جدید بر دوش من گذاشته می شود.

وقتی به گذشته فکر می کنم، یاد بازی های گروهی در حیاط مدرسه می افتم؛ زمانی که هیچ نگرانی نداشتم و فقط به خوشحالی فکر می کردم. همچنین یاد روزهایی می افتم که بدون هیچ دغدغه ای داستان های تخیلی می خواندم یا نقاشی می کشیدم.

اما حالا باید بیشتر روی درس ها تمرکز کنم و آماده شوم برای ورود به مقاطع بالاتر تحصیلی. این تغییرات باعث شده اند تا کمی احساس ناراحتی کنم زیرا نمی خواهم دوران کودکی را ترک کنم.

با این حال، می دانم که باید پیشرفت کنم و تجربیات جدید کسب کنم. هر مرحله ای از زندگی زیبایی های خاص خود را دارد و امیدوارم بتوانم خاطرات خوبی بسازم.

نتیجه گیری: خداحافظی با دوران کودکی سخت است اما ضروری است تا رشد کنیم. امیدوارم بتوانم خاطرات خوب دوران کودکی را فراموش نکنم و همچنان شاد زندگی کنم.

source

توسط salamathyper.ir