این خبر را بیشتر برای این کار میکنم که ببینیم وقتی خبری به نظر منطقی نمیآید، چطور باید روایتاش کرد. در حال حاضر خبری که متن آن را در زیر میخوانید وارد رسانههای پرطرفدار اما غیرتخصصی پزشکی شده. مثلا upworthy – telegraph – huffpost – independent آن را منتشر کردهاند. اینها سایتهایی با ترافیک بسیار زیادند اما تجربه قبلی در مطالعه مقالات آنها نشان داده که چندان تحلیلی نیستند و در تیتر زدن و چک کردن چندباره خبرها، چندان کوشا نیستند.
خب، اول متن خبر را میخوانیم:
گاهی اوقات زندگی با شگفتیهایی مواجه میشود که هیچ توضیح علمی یا منطقی برایشان وجود ندارد، اما نتیجه آنها غیرقابلانکار است. داستان زنی ۷۴ ساله به نام جویس اُرچ (Joyce Urch)، که پس از ۲۵ سال نابینایی و تحمل یک حمله قلبی مرگبار دوباره جهان را دید، یکی از همین معجزههاست. این رخداد نه تنها پزشکان بلکه خانواده او را نیز در حیرت فرو برد.
جویس که در سال ۱۹۷۹ بینایی خود را از دست داده بود، پس از یک حمله قلبی شدید در بیمارستانی در بریتانیا به هوش آمد و بلافاصله توانست همه چیز را بهوضوح ببیند. این اتفاق ۱۶ ماه پیش رخ داد، زمانی که پزشکان سه روز تلاش کردند جان او را از خطر نجات دهند. وقتی او به هوش آمد، با هیجان فریاد زد: «من میبینم، من میبینم!» او با نگاه به آینه متوجه تغییرات زمان در چهره خود و همسرش شد و به شوخی گفت: «اریک، پیر شدهای! اما خب، من هم پیر شدهام.»
بازگشت به زندگی پس از سالها تاریکی
پیش از این رخداد، نابینایی زندگی او و خانوادهاش را تغییر داده بود. اما حالا او از این فرصت دوباره برای لذت بردن از جهان استفاده میکند. جویس گفت: «حالا دوست دارم بیرون بروم، درختان، سنجابها و پرندگان را ببینم. زندگی زیبا شده است.» او اکنون میتواند فرزندان خود را که در دوران نابینایی او به بزرگسالانی توانا تبدیل شدهاند، ببیند. همچنین، برای اولین بار دوازده نوه و سه نتیجه خود را ملاقات کرد.
همسرش اریک نیز از این تحول خوشحال و شگفتزده است. او گفت: «ابتدا باورم نمیشد که جویس میتواند من را ببیند. از او پرسیدم چه رنگ پیراهنی به تن دارم. او گفت خاکستری، و درست گفت. این اتفاق زندگی ما را بازگرداند.»
دلیل نابینایی و بازگشت بینایی همچنان ناشناخته است
جویس سالها با بیماری گلوکوم (Glaucoma) که فشار در چشمها را افزایش میدهد، زندگی کرد. با این حال، پزشکان معتقدند این بیماری عامل نابینایی او نبوده است. نکته جالب این است که هیچ دلیل پزشکی مشخصی برای از دست دادن یا بازگشت بینایی او وجود ندارد.
دکتر مارتین برین، متخصص قلب بیمارستان والگراو (Walgrave Hospital)، گفت: «ما در تلاش بودیم تا جان او را از حمله قلبی نجات دهیم. بازگشت بینایی او یک پاداش اضافه بود. هیچ توضیح پزشکی برای این موضوع نداریم.» کارول اُبیرن، دختر بزرگ جویس، افزود: «ما فکر میکردیم این وضعیت موقتی است و او دوام نمیآورد. اما او نه تنها زنده ماند، بلکه بینایی خود را هم بهدست آورد. هنوز نمیدانیم چرا او نابینا شد یا چرا دوباره دید خود را یافت.»
معجزهای که الهامبخش زندگی است
این اتفاق برای جویس و خانوادهاش معجزهای الهامبخش است. حالا او و همسرش پس از ۵۰ سال زندگی مشترک، دوباره میتوانند از لحظههای زندگی در کنار هم لذت ببرند. این ماجرا نشان میدهد که زندگی گاهی میتواند فراتر از انتظارات ما باشد، حتی زمانی که هیچ توضیحی برای آن وجود ندارد.
نابیناییهایی که مدت زمان زیادی از آنها گذشته باشد، معمولا شانس کمی برای بهبود دارند. جراحی آب مروارید یا پیوند قرنیه یکی از مواردی است که میتواند شخصی را که به علت مشکل قرنیه سالهاست تقریبا نابینا شده، بینا کند.
اما در مورد این زن نه سابقه مشکل قرنیه عنوان شده و نه در دوره بستری به خاطر حمله قلبی کاری روی قرنیهاش انجام شده.
فرضیه بعدی این است که نقش داروها را در نظر بگیریم. مثلا فرض کنیم که داروهای حلکننده لخته (thrombolytics) یا گشادکننده عروق (vasodilators)، ممکن است جریان خون به بخشهایی از مغز یا عصب بینایی را که سکته کرده بودند بهبود داده باشند.
اما سکته مغزی در قشر بینایی یا شبکیه و عصب بینایی و راههای بینایی اگر علت نابینایی زن باشد. اما در این موارد نابینایی معمولا یک طرفه است. مگر اینکه آسیب در آسیب در کیاسمای بینایی (Optic Chiasm) رخ داده باشد که در این صورت آسیب در مرکز این قسمت میتواند باعث نابینایی دوطرفه میدانهای جانبی (Bitemporal Hemianopia) شود. سکته عصب بینایی – مسیرهای بینایی پس از کیاسما و شبکیه معمولا یک طرفه هستند. مگر اینکه بیمار دچار سکتههای متوالی به خاطر شرایط زمینهای مثلا فشار خون بالا و دیابت کنترل نشده و سایر عوامل شود.
در این صورت هم بعد از گذشت چند سال، عملا کاری برای بیمار نمیشود کرد. مگر اینکه فرض کنیم سکته محدود باشد و قابلیت پلاستیسیته مغز مثلا در قشر بینایی به تدریج بینایی را برگرداند. اما این فرض هم در مورد این بیمار درست نیست. چون طبق داستانی که روایت شده او نابینا یا تقریبا نابینا بوده و به فرض سکته، سکته یا سکتههای کاملی را تجربه کرده است.
احتمال دیگر بینا شدن بعد از سالهای طولانی این است که فرض کنیم مشکل شبکیه ایجاد شده باشد و بعد با چشم بیونیک و پیوند شبکیه مصنوعی، عصب بینایی را بتوان به کار گرفت. البته اگر چند سال عدم سیگنالدهی آن را از کار نینداخته باشد. به هر حال در مورد این زن در هنگام حمله قلبی خبری از این کارها نبود.
داروهایی هم که برای حمله قبلی استفاده میشوند به فرض زیاد کردن جریان خون در بخشهای قبلا دچار سکته، سلولهای عصبی یا نورونهای کرده را نمیتوانند زنده کنند! و این فرض هم بعید است.
بنابراین اگر خبر درست بوده باشد و زن واقعا نابینا بوده باشد و بعد از یک بستری برای جماه قبلی بینا شده باشد تنها فرضی که میتوان روی آن دقیق شد، کوری روانزاد است:
کوری روانزاد یا کوری هیستریک (Psychogenic Blindness یا Hysterical Blindness) نوعی اختلال روانشناختی است که در آن فرد به صورت ناگهانی و بدون هیچگونه علت جسمانی مشخصی، دچار نابینایی یا اختلال در بینایی میشود. این وضعیت معمولاً به دلیل تنشهای روانی، استرسهای شدید یا ضربههای عاطفی بروز میکند و ریشه در عوامل روانی دارد، نه مشکلات فیزیکی در چشم یا سیستم بینایی.
ویژگیهای اصلی کوری روانزاد:
- عدم وجود علت پزشکی مشخص: در معاینات پزشکی و آزمایشهای مربوط به چشم، هیچ مشکلی که بتواند نابینایی را توضیح دهد، یافت نمیشود.
- ارتباط با رویدادهای استرسزا: این اختلال اغلب پس از تجربه وقایع آسیبزا یا تنشهای روانی شدید رخ میدهد.
- موقتی بودن: در بیشتر موارد، این وضعیت موقتی است و ممکن است با درمانهای روانشناختی، از جمله مشاوره، رواندرمانی یا تکنیکهای کاهش استرس، بهبود یابد.
- نشانههای همراه: ممکن است همراه با این کوری، سایر علائم جسمانی مرتبط با استرس روانی (مانند سردرد، سرگیجه، یا ضعف عضلانی) نیز دیده شود.
دلایل احتمالی:
- تروما یا آسیب روحی: مانند از دست دادن عزیز، تجربه خشونت یا حادثهای شوکهکننده.
- اختلالات اضطرابی: سطح بالای اضطراب میتواند باعث بروز علائم جسمانی از جمله کوری روانزاد شود.
- تعارضات درونی: گاهی افراد به دلیل یک کشمکش درونی یا مشکل حلنشده، دچار چنین مشکلاتی میشوند.
به طوری که اشاره شد کوری یا فلج روانزاد موقت است. اما میتواند طولانی هم باشد.
کوری روانزاد یا سایر اختلالات روانتنی میتوانند مدتزمان طولانی ادامه داشته باشند، بهویژه اگر علت اصلی روانشناختی آن همچنان وجود داشته باشد یا حل نشده باقی بماند. اما در برخی موارد، یک رویداد دیگر، مانند یک ترومای جدید یا حتی یک مشکل پزشکی حاد، میتواند به طور غیرمنتظرهای باعث بهبود علائم شود. این وضعیت در روانشناسی بهعنوان نوعی کاتارسیس (رهایی هیجانی) یا بازسازی روانی شناخته میشود.
چرا ممکن است یک ترومای جدید باعث بهبود شود؟
- تغییر تمرکز ذهن: وقتی فرد با یک رویداد جدید و استرسزا مواجه میشود (مثلاً یک بیماری جدی)، ذهن ممکن است به این مسئله جدید متمرکز شود و به نوعی انرژی روانی که به علائم قبلی اختصاص داده شده بود، کاهش یابد.
- ایجاد بازسازی روانی: ترومای جدید ممکن است به فرد کمک کند تا از زاویه دیگری به مشکلات خود نگاه کند یا حتی بهصورت ناخودآگاه علائم قدیمی را غیرضروری ببیند.
- مکانیزم دفاعی ذهن: ذهن انسان بهشدت پیچیده است و گاهی برای بقا یا سازگاری، اولویتهای جدیدی تعیین میکند. در چنین مواردی، ذهن ممکن است “تصمیم بگیرد” که مشکل روانزاد قبلی دیگر نیازی به وجود ندارد.
- اثر شوک روانی: رویداد جدید ممکن است مانند شوکی عمل کند که سیستم روانی را “بازنشانی” میکند.
آیا این حالت معمول است؟
- این نوع بهبود ناگهانی، نادر است و معمولاً در موارد خاص و پیچیده رخ میدهد.
- بهبود خودبهخودی معمولاً در افرادی دیده میشود که به نوعی به منبع اصلی استرس یا تعارض دسترسی پیدا میکنند یا اینکه بهصورت ناخودآگاه تغییرات روانی عمیقی را تجربه میکنند.
آیا بدون درمان تخصصی واقعاً پایدار میماند؟
بهبود بدون درمان تخصصی ممکن است پایدار نباشد، زیرا:
- علت اصلی مشکل (مثلاً اضطراب یا تعارض درونی) ممکن است همچنان حلنشده باقی بماند.
- در صورت بروز مجدد یک استرس مشابه، علائم ممکن است بازگردند یا به شکلی دیگر ظاهر شوند (مثلاً بهصورت حملات پانیک، دردهای جسمانی، یا مشکلات عصبی دیگر).
به هر ترتیب ما نه شرایط نابینایی ناگهانی این زن را درست میدانیم و نه اصلا میدانیم که خبر درست روایت شده یا جعلی بوده. اما به فرض درست بودن روایت خبر به صورت کلی، فعلا از نظر علمی میتوان آن را به این گونه تحلیل کرد.
این نوشتهها را هم بخوانید
source