خودشیفتگی (Narcissism) یکی از ویژگیهای شخصیتی است که در آن فرد احساس برتری، خودبزرگبینی و نیاز شدید به تحسین دارد. خودشیفتگی میتواند در سطوح مختلفی ظاهر شود، از اعتماد به نفس بالا تا یک اختلال شخصیتی جدی. برخی افراد خودشیفتگی را به عنوان یک ویژگی مثبت میبینند، اما در شکل افراطی آن، میتواند به روابط و زندگی فرد آسیب بزند. خودشیفتهها معمولاً همدلی (Empathy) کمی دارند و به احساسات دیگران توجه نمیکنند. با این حال، در بسیاری از موارد، جذابیت و کاریزمای ظاهری آنها باعث میشود که در ابتدا دوستداشتنی به نظر برسند. رفتارهای خودشیفتهها معمولاً از یک نیاز درونی برای جبران ناامنیهای پنهان (Hidden Insecurities) ناشی میشود. آنها از تحسین دیگران تغذیه میکنند و وقتی این تحسین کم شود، ممکن است رفتارهای ناسالمی از خود نشان دهند. این ویژگی شخصیتی معمولاً در رسانههای اجتماعی بیشتر دیده میشود، زیرا بستری برای نمایش خود (Self-Presentation) و جلب توجه است. اگرچه همه افراد ممکن است درجاتی از خودشیفتگی داشته باشند، اما وقتی این ویژگی بر دیگران تأثیر منفی بگذارد، مشکلساز میشود. شناخت این رفتارها میتواند به ما کمک کند تا در تعاملات اجتماعی خود آگاهانهتر عمل کنیم. درک عمیقتر از خودشیفتگی به ما کمک میکند تا روابط سالمتری بسازیم. در ادامه، 20 فکت جالب در مورد این ویژگی شخصیتی را بررسی میکنیم.
۱- خودشیفتهها همیشه اعتمادبهنفس بالایی ندارند
یکی از باورهای رایج این است که افراد خودشیفته همیشه سرشار از اعتمادبهنفس (Self-Confidence) هستند. اما حقیقت این است که بسیاری از آنها در واقع عزتنفس (Self-Esteem) شکنندهای دارند. خودشیفتهها ممکن است در ظاهر بسیار مغرور و بینقص به نظر برسند، اما در واقعیت، بسیاری از آنها درونی پر از تردید و ناامنی دارند. این تضاد باعث میشود که به طور مداوم به دنبال تأیید و تحسین از سوی دیگران باشند. آنها نمیتوانند انتقاد را تحمل کنند و در برابر کوچکترین سرزنش، واکنش شدیدی نشان میدهند. این نیاز به تأیید مداوم، آنها را در یک چرخه بیپایان از تلاش برای اثبات ارزش خود قرار میدهد. جالب است بدانید که خودشیفتگی در برخی موارد میتواند نوعی مکانیسم دفاعی (Defense Mechanism) باشد. آنها با ایجاد یک شخصیت ظاهراً قوی و بینقص، از خود در برابر آسیبهای روحی محافظت میکنند. بنابراین، هرچند ممکن است فرد خودشیفته بااعتمادبهنفس به نظر برسد، اما درون او ممکن است پر از شک و تردید باشد.
۲- خودشیفتگی و رسانههای اجتماعی ارتباط نزدیکی دارند
با گسترش رسانههای اجتماعی (Social Media)، افراد خودشیفته فضایی مناسب برای نمایش خود پیدا کردهاند. این پلتفرمها بستری ایدهآل برای جلب توجه، دریافت لایک و تأیید اجتماعی (Social Validation) فراهم میکنند. تحقیقات نشان میدهند که افراد با گرایشهای خودشیفته بیشتر از دیگران تمایل به اشتراکگذاری تصاویر خود، دریافت بازخورد و نمایش موفقیتهایشان دارند. آنها اغلب از فیلتراسیون بیشازحد (Excessive Filtering) برای بهبود ظاهر خود استفاده میکنند. همچنین، آنها تمایل دارند که زندگی خود را بهتر از آنچه که هست نشان دهند. بسیاری از آنها به تعداد فالوورها (Followers) و میزان تعامل (Engagement) وسواس دارند. این رفتارها میتوانند به ایجاد نوعی وابستگی به رسانههای اجتماعی منجر شوند. البته همه کسانی که در شبکههای اجتماعی فعال هستند، خودشیفته محسوب نمیشوند، اما این پلتفرمها برای افراد خودشیفته بسیار جذاب هستند. در واقع، رسانههای اجتماعی مانند آینهای برای شخصیت خودشیفته عمل میکنند، جایی که آنها میتوانند تصویر ایدهآل خود را بازتاب دهند.
۳- خودشیفتهها در ابتدا بسیار جذاب به نظر میرسند
یکی از ویژگیهای جالب افراد خودشیفته این است که در نگاه اول میتوانند بسیار کاریزماتیک (Charismatic) و جذاب باشند. آنها معمولاً مهارت بالایی در ایجاد تأثیر اولیه دارند و میتوانند توجه دیگران را به خود جلب کنند. این افراد معمولاً به ظاهر خود اهمیت زیادی میدهند و از زبان بدن (Body Language) و ارتباط چشمی (Eye Contact) برای تحتتأثیر قرار دادن دیگران استفاده میکنند. در مکالمات اولیه، آنها میتوانند بسیار دلنشین، شوخطبع و بااعتمادبهنفس به نظر برسند. اما با گذشت زمان، رفتار واقعی آنها آشکار میشود. خودشیفتهها معمولاً کمتر به نیازهای دیگران توجه دارند و بیشتر به دنبال تأمین منافع شخصی خود هستند. وقتی دیگران متوجه این موضوع میشوند، ممکن است احساس کنند که مورد سوءاستفاده (Exploitation) قرار گرفتهاند. این تضاد میان جذابیت اولیه و رفتار واقعی، باعث میشود که بسیاری از افراد بعد از مدتی از ارتباط با یک خودشیفته ناامید شوند.
۴- خودشیفتهها نمیتوانند انتقاد را بپذیرند
یکی از نشانههای بارز خودشیفتگی، ناتوانی در پذیرش انتقاد (Criticism) است. افراد خودشیفته به شدت نسبت به هرگونه بازخورد منفی حساس هستند. حتی اگر انتقاد منطقی و سازنده باشد، آنها معمولاً واکنش تدافعی (Defensive Reaction) نشان میدهند. این واکنش میتواند شامل توجیه، حمله متقابل یا حتی انکار کامل واقعیت باشد. دلیل این حساسیت شدید، عزتنفس شکنندهای است که در پس رفتار خودشیفته پنهان شده است. آنها نمیتوانند بپذیرند که اشتباه کردهاند، زیرا این موضوع با تصویر ایدهآلشان از خودشان در تضاد است. در برخی موارد، فرد خودشیفته حتی ممکن است فرد منتقد را تحقیر کند تا احساس برتری خود را حفظ کند. این رفتارها باعث میشود که روابط اجتماعی آنها دچار مشکل شود. اطرافیان معمولاً بعد از مدتی متوجه این الگوی رفتاری میشوند و ترجیح میدهند که از بحثهای انتقادی با آنها خودداری کنند.
۵- همه خودشیفتهها یکسان نیستند
خودشیفتگی یک ویژگی ثابت و یکنواخت نیست و میتواند اشکال مختلفی داشته باشد. روانشناسان معمولاً خودشیفتگی را به دو نوع اصلی تقسیم میکنند: خودشیفتگی آشکار (Grandiose Narcissism) و خودشیفتگی پنهان (Vulnerable Narcissism). افراد دارای خودشیفتگی آشکار معمولاً بسیار برونگرا (Extroverted)، مغرور و به دنبال قدرت و تأیید اجتماعی هستند. آنها خود را بهتر از دیگران میدانند و به دنبال جلب توجه هستند. در مقابل، افراد دارای خودشیفتگی پنهان ممکن است در نگاه اول خجالتی و حساس به نظر برسند، اما در عین حال احساس برتری پنهانی دارند. این افراد معمولاً از دیگران انتظار دارند که آنها را تحسین کنند، اما اگر این اتفاق نیفتد، دچار احساس رنجش (Resentment) میشوند. این دو نوع خودشیفتگی در رفتار و روابط اجتماعی تفاوتهای قابلتوجهی دارند. بنابراین، شناخت انواع خودشیفتگی میتواند به ما کمک کند تا رفتارهای این افراد را بهتر درک کنیم.
۶- خودشیفتهها روابط سطحی دارند
افراد خودشیفته معمولاً در برقراری روابط عمیق و صمیمانه ناتوان هستند. آنها اغلب به جای ایجاد ارتباطات احساسی (Emotional Connection)، به دنبال روابطی هستند که بتوانند از آنها منفعت ببرند. این منفعت میتواند شامل تأیید اجتماعی، قدرت یا حتی صرفاً افزایش اعتمادبهنفس باشد. یکی از دلایل این موضوع، ناتوانی آنها در درک احساسات دیگران است. همدلی (Empathy) آنها پایین است و بیشتر به نیازهای خود توجه میکنند. در ابتدا ممکن است به نظر برسد که آنها روابط گرم و دوستانهای دارند، اما این روابط معمولاً طولانیمدت نیستند. وقتی دیگران احساس کنند که از آنها فقط به عنوان ابزاری برای تأمین نیازهای خودشیفته استفاده شده است، معمولاً از رابطه کنار میکشند. علاوه بر این، خودشیفتهها در روابط خود زیاد دست به دستکاری روانی (Manipulation) میزنند. آنها ممکن است برای رسیدن به اهداف خود از بازیهای روانی (Mind Games) استفاده کنند. این رفتار میتواند شامل ایجاد احساس گناه، مظلومنمایی (Victimization) یا حتی کنترل طرف مقابل باشد. به همین دلیل، روابط خودشیفتهها معمولاً ناپایدار و پرتنش است.
۷- خودشیفتهها معمولاً به موفقیتهای خود اغراق میکنند
یکی از ویژگیهای بارز افراد خودشیفته این است که دربارهی موفقیتها و تواناییهای خود بزرگنمایی (Exaggeration) میکنند. آنها تمایل دارند که خود را بهتر، موفقتر و بااستعدادتر از آنچه که هستند نشان دهند. در مکالمات روزمره، ممکن است مدام دربارهی دستاوردهای خود صحبت کنند، حتی اگر این موفقیتها چندان چشمگیر نباشند. آنها ممکن است مدعی شوند که در هر زمینهای از دیگران بهترند، حتی اگر مدارکی برای اثبات آن نداشته باشند. دلیل این رفتار، نیاز آنها به تأیید اجتماعی (Social Approval) و تحسین مداوم است. همچنین، خودشیفتهها اغلب موفقیتهای دیگران را کماهمیت جلوه میدهند. اگر کسی در زمینهای از آنها برتر باشد، ممکن است آن موفقیت را ناچیز جلوه داده یا به عوامل بیرونی نسبت دهند. این بزرگنمایی مداوم میتواند باعث شود که دیگران بعد از مدتی متوجه عدم صداقت آنها شوند. البته این موضوع همیشه از روی آگاهی نیست، بلکه برخی از خودشیفتهها واقعاً باور دارند که برتر از دیگران هستند. این باور میتواند به نوعی توهم خودبزرگبینی (Grandiosity Delusion) تبدیل شود که در آن فرد، دیدگاهی غیرواقعی نسبت به خود پیدا میکند.
۸- خودشیفتهها علاقه زیادی به کنترل دیگران دارند
افراد خودشیفته معمولاً دوست دارند که اطرافیانشان را کنترل کنند و قدرت در دست آنها باشد. آنها ممکن است برای به دست آوردن این کنترل، از دستکاری روانی (Psychological Manipulation) استفاده کنند. این رفتار میتواند شامل گازلیتنیک (Gaslighting) باشد، که در آن فرد خودشیفته سعی میکند طرف مقابل را نسبت به درک خودش از واقعیت دچار تردید کند. خودشیفتهها ممکن است با کوچک جلوه دادن دیگران، احساس ارزشمندی را در آنها کاهش دهند. این کار باعث میشود که دیگران احساس کنند به آنها وابستهاند و بدون حضورشان قادر به تصمیمگیری نیستند. یکی دیگر از روشهای کنترل، استفاده از سکوت تحقیرآمیز (Silent Treatment) است. آنها ممکن است در واکنش به نارضایتی یا انتقاد، کاملاً سکوت کنند تا فرد مقابل را وادار به عذرخواهی کنند. این رفتارها باعث میشود که دیگران احساس کنند همیشه در حال تلاش برای جلب رضایت فرد خودشیفته هستند. همچنین، آنها ممکن است با تعریف و تمجید بیش از حد، حس وابستگی را در دیگران ایجاد کنند. این رفتارها معمولاً در روابط عاطفی و کاری دیده میشود و میتواند بسیار آسیبزننده باشد.
۹- خودشیفتهها از دیگران سوءاستفاده میکنند
خودشیفتهها تمایل زیادی به بهرهبرداری (Exploitation) از دیگران دارند. آنها ممکن است دیگران را فقط به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود ببینند. این سوءاستفاده میتواند از نظر عاطفی، مالی یا حتی اجتماعی باشد. آنها معمولاً از کسانی که همدل و مهربان هستند، بیشترین سوءاستفاده را میکنند. این افراد، تلههای احساسی (Emotional Traps) ایجاد میکنند تا دیگران احساس کنند که باید به آنها کمک کنند. اگر فردی از کمک به آنها امتناع کند، خودشیفته ممکن است او را متهم به بیاحساسی کند. این نوع دستکاری احساسی باعث میشود که قربانی احساس گناه کند و تسلیم خواستههای خودشیفته شود. علاوه بر این، خودشیفتهها تمایل دارند که اعتبار دیگران را برای خود مصادره کنند. اگر کسی در محیط کار موفق شود، آنها ممکن است سعی کنند که این موفقیت را به خود نسبت دهند. این رفتارها میتواند باعث شود که اطرافیانشان بعد از مدتی از آنها فاصله بگیرند.
۱۰- خودشیفتهها معمولاً رقابتجو و حسود هستند
یکی از ویژگیهای جالب افراد خودشیفته این است که آنها به شدت حسود (Envious) هستند. هرچند ممکن است خود را بینیاز و برتر نشان دهند، اما در واقع نمیتوانند موفقیت دیگران را تحمل کنند. آنها معمولاً در محیطهای کاری و اجتماعی، دیگران را به عنوان رقیب میبینند. اگر فردی در زمینهای بهتر از آنها باشد، ممکن است نسبت به او خصومت پنهان (Passive Aggression) داشته باشند. این خصومت میتواند به شکل بیاعتنایی، تحقیر غیرمستقیم یا حتی تخریب چهرهی فرد مقابل باشد. آنها ممکن است سعی کنند موفقیت دیگران را بیاهمیت جلوه دهند. اگر نتوانند موفقیت یک فرد را کمرنگ کنند، ممکن است تلاش کنند که او را پایین بکشند. این حسادت معمولاً از ترس از بیارزش شدن (Fear of Insignificance) نشأت میگیرد. خودشیفتهها عمیقاً نیاز دارند که همیشه در مرکز توجه باشند، و وقتی این جایگاه تهدید شود، احساس خطر میکنند. به همین دلیل، آنها همیشه در تلاشند که از دیگران جلوتر باشند، حتی اگر این کار به قیمت تخریب دیگران تمام شود.
۱۱- خودشیفتهها همیشه به دنبال افراد تحسینکننده هستند
افراد خودشیفته برای احساس ارزشمندی به تحسین مداوم (Constant Admiration) از سوی دیگران نیاز دارند. آنها معمولاً اطراف خود را با افرادی پر میکنند که آنها را ستایش کرده و نقاط ضعفشان را نادیده بگیرند. این رفتار به آنها احساس برتری و قدرت میدهد و باعث میشود که خود را مهم و ارزشمند بدانند. اگر کسی در محیط اطرافشان دست از تحسین بردارد یا نظر انتقادی بدهد، خودشیفته ممکن است به شدت ناراحت شود. آنها از افراد مستقل (Independent Thinkers) دوری میکنند، زیرا نمیتوانند با کسانی که نظر متفاوتی دارند، کنار بیایند. در روابط عاطفی، آنها معمولاً به دنبال شریکهایی هستند که دائماً آنها را تحسین کنند و نیازهای آنها را در اولویت قرار دهند. اگر فرد مقابل دست از تمجید و حمایت مداوم بردارد، خودشیفته ممکن است علاقهی خود را به رابطه از دست بدهد. این نیاز به تأیید شدن، به نوعی نشاندهندهی عزتنفس پایین آنهاست. برخلاف ظاهر مغرور و قدرتمند، آنها به شدت وابسته به بازخورد مثبت از دیگران هستند. این ویژگی باعث میشود که همیشه در حال جستجوی افراد جدیدی باشند که بتوانند آنها را ستایش کنند. این رفتار در محیطهای کاری، دوستی و خانواده نیز مشاهده میشود، جایی که آنها تنها به افرادی اهمیت میدهند که از آنها تعریف کنند.
۱۲- خودشیفتهها احساس همدلی واقعی ندارند
یکی از ویژگیهای بارز افراد خودشیفته این است که نمیتوانند همدلی (Empathy) واقعی با دیگران داشته باشند. آنها ممکن است گاهی تظاهر کنند که دیگران را درک میکنند، اما در واقعیت، احساسات دیگران برایشان اهمیتی ندارد. دلیل این موضوع این است که خودشیفتهها کاملاً روی خودشان متمرکز هستند و دنیا را از دیدگاه خودشان میبینند. آنها نمیتوانند تصور کنند که دیگران چه احساسی دارند، زیرا احساسات خودشان را مهمتر از هر چیز دیگری میدانند. در روابط عاطفی، این بیتوجهی به احساسات طرف مقابل میتواند باعث ایجاد مشکلات جدی شود. آنها ممکن است وقتی شریک عاطفیشان ناراحت یا نگران است، هیچ واکنشی نشان ندهند یا حتی احساسات او را بیاهمیت جلوه دهند. همچنین، آنها ممکن است دیگران را فقط بر اساس مفید بودنشان قضاوت کنند و نه به عنوان انسانهایی با احساسات واقعی. در محیط کاری، خودشیفتهها کمتر به نیازها و مشکلات همکارانشان اهمیت میدهند و فقط به فکر منافع شخصی خود هستند. این عدم همدلی باعث میشود که آنها در درازمدت روابط پایداری نداشته باشند. افراد اطراف آنها معمولاً بعد از مدتی متوجه این رفتار شده و از آنها فاصله میگیرند.
۱۳- خودشیفتهها دروغگویی و اغراق را ابزار کنترل میدانند
دروغگویی (Lying) و اغراق یکی از روشهای رایج خودشیفتهها برای کنترل دیگران است. آنها از این ابزار برای ساختن تصویری بهتر از خود، پنهان کردن اشتباهاتشان و جلب توجه استفاده میکنند. این دروغها میتوانند شامل تحریف حقیقت، پنهانکاری یا حتی ساختن داستانهای کاملاً جعلی باشند. آنها اغلب خود را موفقتر، قدرتمندتر و بااستعدادتر از آنچه که هستند نشان میدهند. در برخی موارد، این دروغها آنقدر تکرار میشوند که خود فرد خودشیفته نیز به آنها باور پیدا میکند. یکی دیگر از روشهای دروغگویی خودشیفتهها، استفاده از گازلیتنیک (Gaslighting) است که در آن واقعیت را تغییر میدهند تا طرف مقابل را به شک بیندازند. این تکنیک به آنها کمک میکند تا دیگران را کنترل کرده و احساس قدرت بیشتری داشته باشند. دروغهای آنها معمولاً در ابتدا غیرقابل تشخیص است، زیرا آنها در فریب دادن دیگران مهارت زیادی دارند. اما بعد از مدتی، اطرافیان متوجه تناقضها و اغراقهای غیرمنطقیشان میشوند. این رفتار باعث میشود که اعتماد به آنها کاهش یابد و در بلندمدت، افراد زیادی از آنها فاصله بگیرند.
۱۴- خودشیفتهها تحمل تنهایی را ندارند
با اینکه افراد خودشیفته ممکن است وانمود کنند که مستقل و بینیاز از دیگران هستند، اما در واقعیت، آنها نمیتوانند تنهایی (Loneliness) را تحمل کنند. دلیل این موضوع این است که آنها برای احساس ارزشمندی، نیاز به تحسین و توجه دیگران دارند. وقتی کسی برای تأیید آنها وجود نداشته باشد، احساس بیارزشی و پوچی (Emptiness) میکنند. به همین دلیل، آنها همیشه به دنبال روابط جدید و افرادی هستند که بتوانند از آنها انرژی بگیرند. در روابط عاطفی، آنها معمولاً پس از پایان یک رابطه، بلافاصله وارد رابطهی جدیدی میشوند. آنها نمیتوانند برای مدتی تنها باشند و خود را با افکارشان روبهرو کنند. در محیطهای اجتماعی، اگر کسی به آنها توجه نکند، ممکن است رفتارهای اغراقآمیز انجام دهند تا مرکز توجه قرار بگیرند. حتی در خانواده، آنها معمولاً به دنبال جلب محبت و احترام دیگران هستند و اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است ناراحت و پرخاشگر شوند. این نیاز به تعامل و توجه باعث میشود که آنها همیشه در حال تلاش برای پیدا کردن افراد جدیدی باشند که بتوانند توجه آنها را جلب کنند.
۱۵- خودشیفتهها در برابر شکست بسیار آسیبپذیرند
افراد خودشیفته نمیتوانند شکست (Failure) را به راحتی بپذیرند، زیرا این موضوع با تصویر ایدهآلشان از خودشان در تضاد است. آنها خود را برتر از دیگران میدانند و هر گونه ناکامی میتواند ضربهای جدی به عزتنفسشان بزند. به همین دلیل، در مواجهه با شکست، آنها ممکن است دیگران را مقصر بدانند. اگر در محیط کاری یا تحصیلی موفق نشوند، احتمالاً دلایل خارجی را بهانه میکنند، مثل بدشانسی یا بیعدالتی. آنها ممکن است برای پنهان کردن شکستهایشان، دست به دروغگویی یا تحریف واقعیت بزنند. در برخی موارد، ممکن است برای جبران این حس ناکامی، تلاش کنند که موفقیتهای دیگران را کمارزش جلوه دهند. همچنین، آنها از رویارویی با چالشهایی که ممکن است به شکست منجر شود، اجتناب میکنند. این اجتناب باعث میشود که در طولانیمدت پیشرفت چندانی نداشته باشند. وقتی شکست اتفاق میافتد، آنها ممکن است دچار افسردگی (Depression) یا خشم شدید شوند. برخی از خودشیفتهها حتی بعد از یک شکست کوچک، رفتارهای تهاجمی (Aggressive Behavior) نشان میدهند. این حساسیت بیشازحد به شکست، باعث میشود که آنها همیشه به دنبال موقعیتهایی باشند که در آنها بتوانند برنده باشند و از هر چیزی که تهدیدی برای برتریشان محسوب شود، دوری کنند.
۱۶- خودشیفتگی یک طیف است، نه یک ویژگی ثابت
در روانشناسی، خودشیفتگی (Narcissism) به عنوان یک طیف (Spectrum) در نظر گرفته میشود، نه یک ویژگی مطلق. برخی افراد فقط صفات خفیف خودشیفتگی دارند، در حالی که برخی دیگر به سطح شدیدتری از اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic Personality Disorder – NPD) میرسند. تشخیص بالینی NPD تنها توسط یک متخصص سلامت روان امکانپذیر است و شامل الگوهای پایدار خودبزرگبینی (Grandiosity)، نیاز شدید به تحسین و عدم همدلی است. برای تشخیص این اختلال، علائم باید در طول زمان پایدار بمانند و به طور قابل توجهی در روابط و عملکرد اجتماعی فرد اختلال ایجاد کنند. معمولاً این افراد در پذیرش مشکل خود مقاومت دارند، زیرا خود را بینقص میدانند. به همین دلیل، مراجعهی آنها به رواندرمانی (Psychotherapy) معمولاً به درخواست اطرافیان یا به دلیل مشکلاتی مانند شکستهای شغلی و عاطفی صورت میگیرد. خودشیفتگی شدید معمولاً همراه با مشکلات دیگر مانند افسردگی (Depression)، اضطراب (Anxiety) یا رفتارهای تکانشی (Impulsivity) دیده میشود. یکی از چالشهای مهم در درمان این افراد این است که معمولاً در برابر تغییر مقاوم هستند. خودشیفتهها تمایل دارند که مشکلات را به گردن دیگران بیندازند و مسئولیت رفتارهایشان را نپذیرند. از این رو، درمان این اختلال نیازمند یک رویکرد دقیق و بلندمدت است که شامل درمان شناختی-رفتاری (Cognitive Behavioral Therapy – CBT) و در برخی موارد دارودرمانی (Pharmacotherapy) میشود.
۱۷- درمان خودشیفتگی دشوار ولی ممکن است
یکی از چالشهای درمانی در مورد افراد خودشیفته این است که آنها معمولاً احساس نمیکنند که مشکلی دارند. این موضوع باعث میشود که برخلاف دیگر اختلالات روانی، انگیزهی درونی برای تغییر نداشته باشند. رواندرمانی (Psychotherapy) یکی از بهترین روشهای درمان برای کاهش تأثیرات منفی خودشیفتگی است، اما موفقیت آن به همکاری بیمار بستگی دارد. یکی از رویکردهای مؤثر، درمان شناختی-رفتاری (CBT) است که به فرد کمک میکند تا الگوهای فکری و رفتاری خود را شناسایی کند. در برخی موارد، درمان مبتنی بر طرحواره (Schema Therapy) نیز میتواند مفید باشد، زیرا به ریشههای عمیقتر اختلال، مانند زخمهای کودکی (Childhood Wounds)، میپردازد. یکی از چالشهای اصلی درمان، مقاومت (Resistance) فرد نسبت به تغییر است، زیرا آنها معمولاً از پذیرش نقصهای خود اجتناب میکنند. با این حال، در صورتی که فرد به دلایلی مانند شکست در روابط یا بحرانهای زندگی به دنبال کمک برود، احتمال موفقیت درمان افزایش مییابد. در برخی موارد، دارودرمانی نیز ممکن است برای کاهش علائم همراه مانند اضطراب و افسردگی تجویز شود. به طور کلی، اگرچه درمان این اختلال زمانبر است، اما با تعهد بیمار و مهارت درمانگر، میتوان برخی از رفتارهای مشکلزا را بهبود بخشید.
۱۸- چگونه از آسیبهای عاطفی خودشیفتهها در امان بمانیم؟
برخورد با یک فرد خودشیفته، به خصوص در روابط عاطفی و کاری، میتواند آسیبزا باشد. اولین قدم برای محافظت از خود این است که رفتارهای خودشیفتهگرایانه را شناسایی کنید و بدانید که این افراد به دنبال کنترل و تأیید بیقیدوشرط هستند. یکی از مؤثرترین راهها برای کاهش تأثیر آنها، حفظ مرزهای مشخص (Setting Boundaries) است. این بدان معناست که باید به وضوح مشخص کنید که چه رفتارهایی را نمیپذیرید و از چه چیزهایی عبور نخواهید کرد. خودشیفتهها معمولاً دستکاری روانی (Manipulation) انجام میدهند، بنابراین اگر احساس میکنید که دائماً مجبور به توجیه خود یا جلب رضایت آنها هستید، باید از خود بپرسید که آیا این رابطه سالم است یا نه. همچنین، واکنش احساسی کمتر (Emotional Detachment) میتواند به شما کمک کند تا در برابر رفتارهای آنها کنترل بیشتری داشته باشید. از بحثهای بیپایان با آنها اجتناب کنید، زیرا معمولاً سعی دارند با استدلالهای نادرست شما را خسته کنند. در مواردی که رابطهی شما با یک فرد خودشیفته سمی شده است، کاهش ارتباط (Low Contact) یا حتی قطع ارتباط (No Contact) ممکن است بهترین گزینه باشد. اگر در یک محیط کاری یا خانوادگی مجبور به تعامل با آنها هستید، یاد بگیرید که چگونه احساسات خود را مدیریت کنید تا تحت تأثیر دستکاریهای آنها قرار نگیرید.
۱۹- خودشیفتهها در برابر درمان مقاومت نشان میدهند
یکی از دلایل اصلی که درمان خودشیفتگی چالشبرانگیز است، مقاومت در برابر تغییر (Resistance to Change) است. این افراد معمولاً اعتقاد دارند که مشکل از دیگران است، نه از خودشان. اگر یک خودشیفته وارد فرایند درمان شود، معمولاً در ابتدا سعی میکند که درمانگر را متقاعد کند که او هیچ مشکلی ندارد. آنها ممکن است تلاش کنند که درمانگر را تحت تأثیر قرار داده و نقش قربانی را بازی کنند تا از پرداختن به مشکلات واقعی خود فرار کنند. برخی از خودشیفتهها تنها زمانی وارد درمان میشوند که یک بحران شدید، مانند طلاق (Divorce) یا از دست دادن شغل (Job Loss)، آنها را مجبور به این کار کند. حتی در این صورت، ممکن است درمان را نیمهکاره رها کنند، زیرا نمیتوانند حقیقت را دربارهی خودشان بپذیرند. یکی از استراتژیهای درمانگران این است که به جای مقابلهی مستقیم، از روشهایی استفاده کنند که باعث شود فرد بینشی تدریجی (Gradual Insight) نسبت به رفتارهای خود پیدا کند. در برخی موارد، تمرکز بر پیامدهای منفی رفتارهایشان میتواند آنها را متقاعد کند که برخی تغییرات ضروری است. با این حال، به دلیل ساختار شخصیتی آنها، درمان این افراد اغلب طولانی و پیچیده است.
۲۰- رابطهی عاطفی با یک خودشیفته میتواند بسیار آسیبزا باشد
ورود به یک رابطهی عاطفی با فرد خودشیفته معمولاً در ابتدا هیجانانگیز و جذاب به نظر میرسد. آنها در مراحل اولیهی رابطه توجه زیادی نشان میدهند (Love Bombing) و با تعریف و تمجیدهای فراوان، طرف مقابل را جذب خود میکنند. اما پس از مدتی، این ماهیّت واقعی رابطه (True Nature of Relationship) آشکار میشود. آنها معمولاً کمکم شروع به کنترل، انتقاد و کاهش اعتمادبهنفس شریک عاطفی خود میکنند. یکی از نشانههای مهم در چنین روابطی این است که فرد احساس کند همیشه در حال تلاش برای جلب رضایت خودشیفته است، اما هرگز کافی نیست. درگیریهای احساسی و بازیهای ذهنی (Mind Games) در این روابط بسیار رایج است. فرد خودشیفته ممکن است از گازلیتنیک (Gaslighting) استفاده کند تا شریک خود را به شک دربارهی ادراک خودش بیندازد. بسیاری از افرادی که در این روابط گیر افتادهاند، بعد از مدتی دچار اضطراب (Anxiety) و کاهش عزتنفس (Low Self-Esteem) میشوند. خارج شدن از چنین روابطی معمولاً دشوار است، زیرا فرد خودشیفته ممکن است با تهدید یا مظلومنمایی، مانع از ترک رابطه شود. مهمترین نکته این است که فردی که درگیر چنین رابطهای شده، باید بداند که خودشیفته تغییر نخواهد کرد مگر اینکه خودش بخواهد، و در بسیاری از موارد، بهترین راه، ترک رابطه است.
نوشتههای مرتبط:
آیا واقعا شبکههای اجتماعی برای آدمهای خوششیفته جذاب هستند؟
اثر سهگانه تاریک (Dark Triad Effect) – توضیح، مثال و تاریخچه
اگر شما این نشانهها را دارید، بیشک خودشیفتهاید!
اختلال شخصیتی خودشیفتگی چه علائمی دارد و چطور تشخیص داده میشود؟
به چه کسی میتوانیم لقب خودشیفته بدهیم؟
اثرات خودشیفتگی والدین بر سلامت روانی کودکان | تأثیرات بلندمدت و پیامدهای تربیتی
چگونه بفهمید که آیا کسی که عاشقش هستید، خودشیفته است
خودشیفتهها چگونه روان و ذهن ما را دستکاری منفی میکنند؟
آیا خودشیفتگی ارثی است یا رفتاری آموخته شده است؟
۱۰ نفر از بدترین خودشیفتههای تاریخ
این نوشتهها را هم بخوانید
source