کنترل‌گری در روابط می‌تواند مخرب‌ترین عاملی باشد یک رابطه باشد. بسیاری از افراد درگیر روابطی هستند که در آن یک طرف بیش از حد سلطه‌جو است و سعی می‌کند همه چیز را کنترل کند. آیا روابطی که در آن یکی از طرفین کنترل‌گر است، آینده‌ای دارند؟ این سؤال مهمی است که بسیاری از افراد درگیر آن هستند. رابطه با یک فرد کنترل‌گر نه‌تنها باعث استرس و کاهش کیفیت زندگی می‌شود، بلکه می‌تواند مسیر زندگی فرد را به سمت احساس خفگی عاطفی و نارضایتی ببرد. در اینجا، پنج فکت جالب در مورد این موضوع ارائه می‌شود که به شما کمک می‌کند بهتر بفهمید که روابط با افراد کنترل‌گر چه سرنوشتی دارند.


۱- کنترل‌گری اغلب نشانه‌ای از ناامنی درونی است

بسیاری از افرادی که در روابطشان کنترل‌گر هستند، در حقیقت از یک ترس عمیق از دست دادن رنج می‌برند. این افراد معمولاً در گذشته تجربیاتی داشته‌اند که باعث شده احساس عدم امنیت کنند. آن‌ها سعی می‌کنند با اعمال کنترل بیش از حد روی شریک عاطفی خود، از بروز هرگونه تغییری که ممکن است منجر به ترک شدن یا طرد شدن آن‌ها شود، جلوگیری کنند. در واقع، کنترل‌گری یک مکانیسم دفاعی است که به‌جای حل مشکلات عاطفی، تنها باعث فرسایش رابطه می‌شود.

۲- روابطی که در آن‌ها کنترل‌گری وجود دارد، معمولاً طولانی‌مدت نیستند

تحقیقات نشان داده که اکثر روابطی که در آن‌ها یکی از طرفین بیش از حد کنترل‌گر است، پس از مدتی فرو می‌پاشند. دلیل این موضوع این است که افراد در یک رابطه به احساس آزادی و استقلال عاطفی نیاز دارند. کنترل‌گری باعث می‌شود فرد دیگر احساس کند که هویت و آزادی خود را از دست داده است. این موضوع می‌تواند به مرور زمان به نارضایتی عاطفی، کاهش جذابیت متقابل و حتی خیانت منجر شود. در نهایت، وقتی یک رابطه بر پایه‌ی اجبار و سلطه‌جویی باشد، احتمال موفقیت آن بسیار کم خواهد بود.

۳- کنترل‌گری باعث افزایش استرس و اضطراب در رابطه می‌شود

افرادی که در یک رابطه‌ی کنترل‌گرانه قرار دارند، معمولاً سطح بالایی از استرس و اضطراب را تجربه می‌کنند. آن‌ها دائماً در حال تلاش برای برآورده کردن خواسته‌های غیرمنطقی شریکشان هستند و این موضوع باعث می‌شود که سطح اعتمادبه‌نفس و سلامت روانی آن‌ها به‌شدت کاهش پیدا کند. کنترل‌گری می‌تواند منجر به افسردگی، احساس ناتوانی و حتی حملات اضطرابی شود. در بسیاری از موارد، افرادی که در چنین رابطه‌ای قرار دارند، به‌مرور زمان احساس خستگی کرده و در نهایت تصمیم به خروج از رابطه می‌گیرند.

۴- کنترل‌گری اغلب به سوءاستفاده‌ی عاطفی منجر می‌شود

بسیاری از روابطی که با کنترل شدید همراه هستند، به مرور زمان به سوءاستفاده‌ی عاطفی (Emotional Abuse) تبدیل می‌شوند. در این نوع روابط، فرد کنترل‌گر ممکن است از روش‌های مختلفی مانند تحقیر، تهدید، محدود کردن ارتباطات اجتماعی و اعمال محدودیت‌های غیرمنطقی استفاده کند. سوءاستفاده‌ی عاطفی می‌تواند اثرات مخربی بر روی سلامت روانی و عزت‌نفس فرد قربانی داشته باشد و حتی ممکن است فرد را به وابستگی عاطفی ناسالم بکشاند. این نوع وابستگی معمولاً به سختی از بین می‌رود و افراد سال‌ها پس از پایان رابطه، همچنان از آسیب‌های آن رنج می‌برند.

۵- افراد کنترل‌گر معمولاً تغییر نمی‌کنند مگر اینکه خودشان بخواهند

بسیاری از افراد امیدوارند که شریک عاطفی کنترل‌گرشان تغییر کند و دست از اعمال قدرت بردارد. اما در حقیقت، تغییر چنین افرادی تنها در صورتی ممکن است که خودشان بپذیرند که رفتارشان اشتباه است و بخواهند روی خودشان کار کنند. در بیشتر موارد، افراد کنترل‌گر رفتار خود را انکار می‌کنند و حتی دیگران را مقصر رفتارهای خودشان می‌دانند. برای آن‌ها، کنترل کردن یک راه برای احساس امنیت و قدرت است و تغییر این الگوهای رفتاری نیاز به مشاوره و درمان طولانی‌مدت دارد. اگر فردی متوجه شود که شریکش تمایلی به تغییر ندارد، بهتر است که برای حفظ سلامت روانی و عاطفی خود، از رابطه خارج شود.


۶- افراد کنترل‌گر اغلب حسادت و مالکیت‌طلبی شدیدی دارند

یکی از ویژگی‌های بارز افرادی که در روابط خود کنترل‌گر هستند، حسادت شدید و مالکیت‌طلبی افراطی است. آن‌ها اغلب احساس می‌کنند که شریک عاطفی‌شان تنها متعلق به آن‌هاست و نباید با دیگران ارتباط نزدیک داشته باشد. این حسادت معمولاً از عدم اعتماد به نفس و ناامنی درونی نشأت می‌گیرد و باعث می‌شود فرد کنترل‌گر شریکش را تحت نظارت شدید قرار دهد. این کنترل می‌تواند شامل چک کردن پیام‌ها، محدود کردن ارتباطات اجتماعی و حتی نظارت بر رفت‌وآمدهای فرد باشد. در ابتدا، ممکن است برخی این رفتار را نشانه‌ی علاقه و توجه زیاد بدانند، اما در طولانی‌مدت باعث ایجاد احساس خفگی و کاهش استقلال فرد می‌شود. افراد کنترل‌گر ممکن است با سرزنش، تهدید یا تحقیر شریکشان را مجبور کنند که طبق خواسته‌های آن‌ها رفتار کند. این رفتارها باعث می‌شود فرد قربانی به‌مرور زمان احساس انزوا کند و روابط اجتماعی‌اش کاهش یابد. حسادت بیش از حد در نهایت می‌تواند به بحث‌های مداوم، احساس بی‌اعتمادی و حتی درگیری‌های فیزیکی منجر شود. چنین روابطی به‌ندرت پایدار می‌مانند، زیرا هیچ رابطه‌ای بر پایه‌ی عدم اعتماد و کنترل شدید دوام نخواهد داشت.

۷- کنترل‌گری می‌تواند باعث از بین رفتن عزت‌نفس فرد قربانی شود

افرادی که در روابط کنترل‌گرانه قرار دارند، به‌تدریج اعتمادبه‌نفس خود را از دست می‌دهند. فرد کنترل‌گر معمولاً با ایجاد احساس گناه، مقایسه‌های منفی و سرزنش مداوم، باعث کاهش عزت‌نفس شریک عاطفی خود می‌شود. در این نوع روابط، فرد قربانی ممکن است به‌مرور زمان احساس کند که ارزش کافی ندارد و قادر به گرفتن تصمیمات درست نیست. این مسئله باعث وابستگی شدید به فرد کنترل‌گر می‌شود، زیرا فرد قربانی تصور می‌کند که بدون تایید او قادر به ادامه‌ی زندگی نیست. رفتارهای کنترل‌گرانه می‌توانند باعث ایجاد احساس بی‌کفایتی و ناتوانی در فرد قربانی شوند، به‌طوری‌که حتی پس از خروج از رابطه نیز اثرات منفی آن باقی بماند. در بسیاری از موارد، افراد قربانی حتی پس از ترک رابطه نیز دچار تردیدهای عمیق درباره‌ی خودشان می‌شوند و در روابط آینده احساس ناامنی دارند. کنترل‌گری نه‌تنها باعث تخریب رابطه می‌شود، بلکه بر سلامت روانی و احساسی فرد قربانی نیز تأثیر مخربی دارد. چنین روابطی اگر ادامه پیدا کنند، می‌توانند باعث ایجاد مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب شدید و حتی رفتارهای خودتخریبی شوند. به همین دلیل، افرادی که احساس می‌کنند در یک رابطه‌ی کنترل‌گرانه قرار دارند، باید برای حفظ عزت‌نفس و سلامت روانی خود، به فکر خروج از آن باشند.

۸- افراد کنترل‌گر معمولاً از روش‌های غیرمستقیم برای اعمال قدرت استفاده می‌کنند

کنترل‌گری همیشه به‌صورت مستقیم و آشکار نیست، بلکه در بسیاری از موارد افراد کنترل‌گر از روش‌های غیرمستقیم برای تسلط بر شریک خود استفاده می‌کنند. یکی از این روش‌ها، ایجاد احساس گناه و بازی‌های روانی است. فرد کنترل‌گر ممکن است با جملاتی مثل «اگر واقعاً دوستم داشتی، این کار را برای من انجام می‌دادی» یا «تو همیشه باعث ناراحتی من می‌شوی» سعی کند احساس گناه را در شریکش تقویت کند. در برخی موارد، آن‌ها از سکوت، قهر کردن و بی‌توجهی عمدی برای کنترل طرف مقابل استفاده می‌کنند. روش دیگر، بزرگ‌نمایی مشکلات کوچک و تبدیل آن‌ها به بحران‌های احساسی است، به‌گونه‌ای که شریک عاطفی آن‌ها همیشه مجبور باشد برای جلب رضایت‌شان تلاش کند. برخی از افراد کنترل‌گر حتی ممکن است با تهدید به ترک رابطه یا آسیب زدن به خود، شریکشان را تحت فشار بگذارند. این روش‌ها به‌طور ناخودآگاه باعث می‌شود فرد قربانی احساس کند که باید برای حفظ رابطه، همیشه مطابق خواسته‌های فرد کنترل‌گر رفتار کند. در طولانی‌مدت، چنین رفتارهایی فرد را خسته، سردرگم و ناتوان از تصمیم‌گیری مستقل می‌کند. روابطی که بر پایه‌ی فشار روانی و بازی‌های احساسی باشند، معمولاً به‌شدت ناسالم و فرسایشی هستند و اغلب به شکست منجر می‌شوند.

۹- روابط کنترل‌گرانه می‌توانند اثرات منفی طولانی‌مدت بر فرد قربانی داشته باشند

حتی اگر فردی بتواند از یک رابطه‌ی کنترل‌گرانه خارج شود، اثرات روانی آن ممکن است برای سال‌ها باقی بماند. بسیاری از افرادی که تجربه‌ی چنین روابطی را داشته‌اند، بعدها در اعتماد کردن به دیگران دچار مشکل می‌شوند. آن‌ها ممکن است در روابط بعدی خود دائماً احساس کنند که تحت نظر هستند یا باید برای هر کاری توضیح بدهند. برخی از این افراد دچار اضطراب اجتماعی و ترس از وابستگی عاطفی می‌شوند، زیرا تجربه‌ی گذشته‌ی آن‌ها باعث شده که ارتباطات عاطفی را با کنترل و سلطه‌جویی مرتبط بدانند. در برخی موارد، اثرات این نوع روابط به‌قدری شدید است که فرد قربانی دچار افسردگی مزمن، حملات اضطرابی یا حتی ترس از ورود به رابطه‌ی جدید می‌شود. همچنین، ممکن است فردی که در یک رابطه‌ی کنترل‌گرانه بوده است، در آینده به الگوهای رفتاری ناسالم گرایش پیدا کند و ناخودآگاه روابط مشابهی را تجربه کند. در واقع، اگر این زخم‌های روانی درمان نشوند، احتمال دارد فرد قربانی در چرخه‌ی روابط سمی گرفتار شود. به همین دلیل، کسانی که از چنین روابطی خارج می‌شوند، باید روی بهبود سلامت روان خود کار کنند و در صورت لزوم از کمک‌های تخصصی استفاده کنند.

۱۰- افراد کنترل‌گر معمولاً رفتارهای خود را توجیه می‌کنند و مسئولیت‌پذیر نیستند

یکی از چالش‌های اساسی در روابط کنترل‌گرانه این است که فرد کنترل‌گر معمولاً رفتار خود را طبیعی و حتی ضروری می‌داند. آن‌ها باور دارند که کنترل کردن شریک عاطفی‌شان یک راه برای محافظت از رابطه است، نه یک مشکل. در بسیاری از موارد، این افراد حتی زمانی که شریکشان احساس خفگی و فشار می‌کند، حاضر نیستند که اشتباه خود را بپذیرند. آن‌ها ممکن است بگویند «من این کارها را از روی عشق انجام می‌دهم» یا «اگر من به تو توجه نکنم، پس چه کسی این کار را بکند؟» در حقیقت، کنترل‌گری یک رفتار سمی است که اغلب با توجیه‌های به ظاهر منطقی همراه می‌شود. در برخی موارد، فرد کنترل‌گر حتی دیگران را مقصر رفتارهای خود می‌داند و ادعا می‌کند که شریکش او را مجبور به چنین رفتارهایی کرده است. این عدم مسئولیت‌پذیری باعث می‌شود که تغییر رفتار آن‌ها بسیار دشوار باشد، زیرا تا زمانی که فردی نپذیرد که مشکل دارد، انگیزه‌ای برای تغییر نخواهد داشت. به همین دلیل، افرادی که در چنین روابطی هستند، باید توجه کنند که آیا فرد مقابل واقعاً حاضر به تغییر است یا فقط تلاش می‌کند که وضعیت را توجیه کند؟ در بیشتر موارد، تغییر افراد کنترل‌گر بدون دریافت کمک تخصصی و مشاوره روان‌شناسی بسیار دشوار است.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید ​

source

توسط salamathyper.ir