آیا تا به حال این حس را داشته‌اید که شاید همه چیز آن‌طور که به نظر می‌رسد، نباشد؟ شاید جهانی که می‌بینید، می‌شنوید و در آن زندگی می‌کنید، فقط یک شبیه‌سازی (Simulation) باشد؟ یک دنیای دیجیتالی که در آن ما فقط داده‌هایی در یک سیستم بسیار پیشرفته هستیم؟

فرضیه شبیه‌سازی (Simulation Hypothesis) یکی از جذاب‌ترین ایده‌های فلسفی و علمی‌تخیلی در عصر مدرن است که حتی چهره‌هایی مانند ایلان ماسک (Elon Musk) و نیل دگراس تایسون (Neil deGrasse Tyson) به آن توجه کرده‌اند. تایسون در گذشته اعلام کرده بود که احتمال اینکه ما در یک شبیه‌سازی زندگی کنیم، بیش از ۵۰ درصد است، هرچند که بعدها دلایلی برای رد آن مطرح کرد.

اما آیا این ایده یک نظریه علمی معتبر است؟ یا بیشتر شبیه یک بازی فکری فلسفی است که با اصطلاحات کامپیوتری آراسته شده؟ چرا برخی افراد به آن باور دارند؟ بیایید دقیق‌تر به این موضوع بپردازیم.


از شک‌گرایی فلسفی تا ماتریکس: ریشه‌های تاریخی فرضیه شبیه‌سازی

تردید درباره‌ی ماهیت واقعی جهان، موضوع جدیدی نیست. فیلسوفان بزرگ از گذشته‌های دور به این مسئله پرداخته‌اند. یکی از مشهورترین نمونه‌ها، فرضیه شیطان فریب‌کار (Evil Demon Hypothesis) است که توسط رنه دکارت (René Descartes) در سال ۱۶۴۱ مطرح شد.

دکارت تصور کرد که شاید یک نیروی فریبنده و بسیار قدرتمند، واقعیت را برای ما به شکل یک توهم درآورده باشد. او استدلال کرد که تنها چیزی که می‌تواند کاملاً واقعی باشد، خود «تفکر» است، چرا که حتی اگر همه چیز توهم باشد، همین که ما درباره‌ی آن فکر می‌کنیم، نشانه‌ای از وجود ماست. از اینجا بود که جمله معروفش شکل گرفت:
«من فکر می‌کنم، پس هستم» (Cogito, ergo sum).

در نسخه مدرن این ایده، که با نام فرضیه مغز در خمره (Brain-in-the-Vat Hypothesis) شناخته می‌شود، پیشنهاد شده که شاید ما فقط مغزهایی هستیم که در یک محفظه قرار گرفته و به یک ابرکامپیوتر متصل شده‌ایم. این کامپیوتر اطلاعاتی به مغز ما ارسال می‌کند تا دنیایی را تجربه کنیم که در واقع وجود ندارد.

تفاوت فرضیه شبیه‌سازی با این ایده‌ها این است که ادعا می‌کند این وضعیت واقعاً در حال رخ دادن است. این دیگر فقط یک ابزار فکری برای شک در مورد شناخت ما از جهان نیست، بلکه برخی آن را توضیحی برای کل هستی می‌دانند.


نیک باستروم و محاسبات آماری: چرا احتمال دارد ما در یک شبیه‌سازی باشیم؟

نیک باستروم (Nick Bostrom)، فیلسوف سوئدی، یکی از افراد کلیدی در محبوبیت این فرضیه بود. او استدلال کرد که اگر تمدن‌های پیشرفته‌ی زیادی در جهان وجود داشته باشند، و اگر این تمدن‌ها بتوانند کامپیوترهایی بسازند که هوشیاری را شبیه‌سازی کنند، پس تعداد هوش‌های شبیه‌سازی‌شده باید بیشتر از هوش‌های واقعی باشد.

این استدلال به این معناست که احتمال اینکه ما یکی از همین هوش‌های شبیه‌سازی‌شده باشیم، بسیار بالا است. بر اساس این نظریه، دنیای ما چیزی جز یک برنامه‌ی کامپیوتری نیست که توسط یک سیستم پیشرفته اجرا می‌شود.

اما این ادعا با چالش‌های بزرگی روبه‌رو است. سابینه هوسنفلدر (Sabine Hossenfelder)، فیزیکدان نظری، اشاره کرده که این ایده را نمی‌توان علمی دانست، زیرا نه می‌توان آن را اثبات کرد و نه رد.

او توضیح می‌دهد:
«هیچ‌کس نمی‌داند چگونه قوانین فیزیک را به‌طور کامل روی یک کامپیوتر اجرا کند. ما فقط می‌توانیم مدل‌های تقریبی بسازیم، اما نمی‌توانیم کل جهان را در یک الگوریتم بگنجانیم.»


یک سیستم پیچیده یا چیزی بیشتر؟ برداشت‌های مختلف از فرضیه شبیه‌سازی

یکی از نکات جالب درباره‌ی این فرضیه این است که برای برخی افراد، جنبه‌ای فراتر از علم و فلسفه پیدا کرده است.

  1. ایده‌ی وجود یک برنامه‌نویس اصلی: اگر این فرضیه را بپذیریم، می‌توان گفت که شبیه‌سازی ما توسط یک برنامه‌نویس یا سیستمی برتر طراحی شده است. این موضوع برخی افراد را به این فکر وامی‌دارد که شاید همه چیز از پیش تعیین شده باشد، درست مانند یک بازی ویدیویی که توسط یک توسعه‌دهنده نوشته شده است.
  2. ایده‌ی نظم پنهان در جهان: برخی طرفداران این فرضیه بر این باورند که اگر ما در یک شبیه‌سازی باشیم، پس شاید برخی اتفاقات زندگی ما نیز طبق کدهای این برنامه از پیش تعریف شده‌اند. این می‌تواند برای بعضی افراد نوعی آرامش فکری به همراه داشته باشد، چرا که این امکان را مطرح می‌کند که جهان یک ساختار هدفمند دارد.
  3. ایده‌ی زندگی پس از مرگ در چارچوب شبیه‌سازی: اگر ما فقط داده‌هایی در یک سیستم شبیه‌سازی‌شده باشیم، آیا ممکن است بعد از «پاک شدن» داده‌هایمان (یعنی مرگ)، نسخه‌ی جدیدی از ما در جای دیگری اجرا شود؟ این سوالات باعث شده که برخی افراد این فرضیه را در کنار نظریات مربوط به ماهیت جاودانگی بررسی کنند.

با این حال، بسیاری از دانشمندان این ایده‌ها را نوعی خیال‌پردازی می‌دانند که از مفاهیم کامپیوتری برای توجیه فلسفی و روان‌شناختی استفاده می‌کند، بدون اینکه پایه‌ای علمی داشته باشد.


نتیجه‌گیری: آیا ما در یک شبیه‌سازی زندگی می‌کنیم؟

فرضیه شبیه‌سازی یکی از جذاب‌ترین و بحث‌برانگیزترین ایده‌های معاصر است که از ترکیب فلسفه، فیزیک و علوم کامپیوتر پدید آمده است. اما تا زمانی که هیچ مدرک علمی قطعی برای تأیید یا رد آن وجود ندارد، این فرضیه چیزی بیش از یک بازی فکری باقی نمی‌ماند.

برخی افراد این ایده را راهی برای درک بهتر دنیای اطراف خود می‌دانند، در حالی که برخی دیگر معتقدند که این تنها یک افسانه‌ی مدرن است که از زبان فناوری برای بیان داستان‌های قدیمی درباره‌ی هستی و سرنوشت استفاده کرده است.

در نهایت، پرسش اصلی همچنان بی‌پاسخ باقی می‌ماند:
آیا ما واقعاً در یک جهان واقعی زندگی می‌کنیم، یا تنها مجموعه‌ای از کدهای کامپیوتری هستیم که در یک شبیه‌سازی اجرا می‌شود؟



  این نوشته‌ها را هم بخوانید ​

source

توسط salamathyper.ir