برخی بازیگران برای اجرای نقش‌هایشان حاضرند از تمام مرزهای فیزیکی و روانی عبور کنند و بیش از حد در نقش فرو بروند. آنهاگاهی اوقات تا جایی پیش می‌روند که دیگر قادر به تفکیک زندگی واقعی از شخصیت سینمایی خود هم  نبوده‌اند. روش متد اکتینگ (Method Acting) که بر غرق شدن کامل در نقش تأکید دارد، برخی از بهترین بازیگران تاریخ را به مرز جنون کشانده است. بسیاری از بازیگران دهه ۳۰ و ۵۰ به دلیل نبود استانداردهای امروزی، فشارهای سنگین‌تری را تجربه کردند. در دهه‌های اخیر نیز، برخی از نقش‌ها چنان تأثیر عمیقی بر ذهن و جسم بازیگران گذاشته که حتی زندگی شخصی‌شان را مختل کرده . از مارلون براندو گرفته تا هیث لجر، بسیاری از نام‌های بزرگ هالیوود درگیر عوارض این روش شدند. برخی از آن‌ها برای همیشه از بازیگری کناره گرفتند، برخی به درمان‌های روانی نیاز پیدا کردند و برخی حتی جان خود را از دست دادند. با این حال، نقش‌آفرینی‌های آن‌ها در تاریخ سینما ماندگار شد. در ادامه، به 10 بازیگری که بیش از حد در نقش فرو رفتند و دچار مشکل شدند می‌پردازیم.

۱- هیث لجر در “شوالیه تاریکی” – فروپاشی روانی و مرگ زودهنگام

هیث لجر (Heath Ledger) برای ایفای نقش جوکر در فیلم “شوالیه تاریکی” (The Dark Knight – 2008) چنان در نقش فرو رفت که دچار مشکلات شدید روانی شد. او برای آماده شدن، خود را به مدت یک ماه در یک اتاق هتل حبس کرد، با هیچ‌کس ارتباط نداشت و شروع به نوشتن دفترچه‌ای کرد که در آن ذهنیت بیمارگونه جوکر را تحلیل می‌کرد. همچنین، او به تغییر صدای خود پرداخت و خنده‌های ترسناک جوکر را بارها تمرین کرد تا بتواند به یک اجرای بی‌نقص برسد. نزدیکانش گفته‌اند که او پس از پایان فیلم‌برداری همچنان درگیر حالت روانی این شخصیت بود و از بی‌خوابی شدید رنج می‌برد. در نهایت، لجر مدت کوتاهی پس از اتمام فیلم، بر اثر مصرف بیش از حد داروهای خواب‌آور و ضدافسردگی درگذشت. بسیاری از طرفداران معتقدند که این نقش او را به سمت نابودی کشاند، هرچند خانواده‌اش این نظریه را رد کردند. با این حال، اجرای او به‌عنوان یکی از بهترین بازی‌های تاریخ سینما شناخته شد و جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را پس از مرگ دریافت کرد.

۲- مارلون براندو در “اینک آخر الزمان” – غرق شدن در جنون واقعی

مارلون براندو (Marlon Brando) یکی از بزرگ‌ترین بازیگران تاریخ سینما بود، اما نقش او در فیلم “اینک آخر الزمان” (Apocalypse Now – 1979) چنان برای او و عوامل فیلم‌برداری دشوار شد که همه چیز را به مرز سقوط کشاند. او برای نقش سرهنگ کورتز (Colonel Kurtz)، یک فرمانده جنگی که در جنگ ویتنام دیوانه شده بود، از هرگونه فیلمنامه یا دیالوگ از پیش نوشته‌شده خودداری کرد. او بدون آمادگی سر صحنه حاضر شد، چندین کیلو وزن اضافه کرده بود و بسیاری از صحنه‌ها را به‌صورت بداهه‌گویی اجرا کرد. فرانسیس فورد کاپولا (Francis Ford Coppola)، کارگردان فیلم، بعدها اعتراف کرد که فیلم‌برداری با براندو یک کابوس بود. علاوه بر این، محیط طاقت‌فرسای جنگل‌های فیلیپین و شرایط نابسامان تولید فیلم باعث شد براندو و بسیاری از اعضای گروه به فشار عصبی شدید دچار شوند. در نهایت، بسیاری از صحنه‌های او به دلیل غیرقابل کنترل بودن عملکردش، کوتاه و بازنویسی شد.

۳- رابرت دنیرو در “گاو خشمگین” – تغییرات فیزیکی شدید و آسیب به سلامتی

رابرت دنیرو (Robert De Niro) به دلیل تعهد بی‌نظیرش به نقش‌ها، بارها بدن و ذهن خود را برای فیلم‌هایش تحت فشار گذاشته است. در فیلم “گاو خشمگین” (Raging Bull – 1980)، او برای بازی در نقش جیک لاموتا، بوکسور افسانه‌ای، وزن خود را در دو مرحله به طرز چشمگیری تغییر داد. ابتدا، او ماه‌ها تمرین بوکس حرفه‌ای کرد و واقعاً در مسابقات شرکت کرد تا به مهارت واقعی یک بوکسور برسد. اما پس از پایان فیلم‌برداری صحنه‌های مبارزه، مجبور شد در مدت کوتاهی ۲۷ کیلوگرم وزن اضافه کند تا بتواند نسخه پیر و چاق این شخصیت را بازی کند. این تغییرات شدید باعث شد مشکلات متابولیسمی و فشار خون برای او ایجاد شود که سال‌ها او را درگیر کرد. دنیرو بعدها گفت که این تجربه یکی از سخت‌ترین نقش‌های دوران حرفه‌ای او بوده است. اما اجرای او در این فیلم چنان درخشان بود که جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برایش به ارمغان آورد.

۴- دنیل دی-لوئیس در “لینکلن” – فراموش کردن هویت واقعی خود

دنیل دی-لوئیس (Daniel Day-Lewis) که به عنوان یکی از بهترین بازیگران روش متد اکتینگ شناخته می‌شود، برای بازی در فیلم “لینکلن” (Lincoln – 2012) به قدری در نقش آبراهام لینکلن فرو رفت که حتی خارج از صحنه نیز خود را با همان شخصیت معرفی می‌کرد. او ماه‌ها تنها با لهجه و لحن واقعی لینکلن صحبت می‌کرد و از ایمیل زدن یا استفاده از فناوری‌های مدرن خودداری کرد. هم‌بازی‌های او گفته‌اند که در طول فیلم‌برداری هرگز با شخصی به نام دنیل دی-لوئیس روبه‌رو نشدند، بلکه او همیشه در قالب لینکلن باقی ماند. این میزان غرق شدن در نقش چنان بر روحیه او تأثیر گذاشت که بعد از پایان فیلم‌برداری به دوره‌ای از افسردگی دچار شد. دی-لوئیس اعلام کرد که به دلیل فشارهای روانی این شیوه بازیگری، قصد دارد از سینما کناره‌گیری کند. او در نهایت پس از بازی در فیلم “رشته خیال” (Phantom Thread – 2017) رسماً بازنشسته شد.

۵- مونتگومری کلیفت در “مکانی در آفتاب” – اعتیاد و خودویرانگری

مونتگومری کلیفت (Montgomery Clift) یکی از بااستعدادترین بازیگران دهه ۵۰ بود که به دلیل متد اکتینگ شدیدش به مشکلات روانی و جسمی زیادی دچار شد. در فیلم “مکانی در آفتاب” (A Place in the Sun – 1951)، او برای درک واقعی نقش خود، روزها غذا نمی‌خورد و خوابش را محدود می‌کرد تا همیشه خسته و مضطرب به نظر برسد. این رفتار در فیلم‌های بعدی او شدیدتر شد، تا جایی که در صحنه‌های مختلف به خود آسیب می‌زد تا احساسات واقعی‌تری را به نمایش بگذارد. در نهایت، او در سال ۱۹۵۶ دچار یک تصادف رانندگی شدید شد که صورتش را به‌شدت آسیب رساند، اما از جراحی‌های ترمیمی خودداری کرد تا اثرات زخم‌ها در فیلم‌های بعدی‌اش باقی بماند. او از الکل و داروهای مسکن برای کاهش درد و اضطراب استفاده می‌کرد که به مرور منجر به اعتیاد شدید و در نهایت مرگ زودهنگامش در ۴۵ سالگی شد.

۶- جک نیکلسون در “درخشش” – غرق شدن در جنون واقعی

جک نیکلسون (Jack Nicholson) برای بازی در نقش جک تورنس در فیلم “درخشش” (The Shining – 1980) به کارگردانی استنلی کوبریک، ماه‌ها خود را در انزوا نگه داشت تا به جنون واقعی نزدیک شود. کوبریک به او اجازه نمی‌داد که بین صحنه‌ها با کسی صحبت کند و حتی شرایط خواب او را محدود کرده بود تا چشمانش همیشه خسته و عصبی به نظر برسد. این فیلم به دلیل فشارهای روحی و روش سخت‌گیرانه کارگردان، یکی از طاقت‌فرساترین پروژه‌های نیکلسون شد. برای افزایش تنش در بازی، او را بارها مجبور کردند که دیالوگ‌های خشن و ناراحت‌کننده را تکرار کند، که تأثیر منفی روی ذهنیت او گذاشت. معروف‌ترین صحنه فیلم، جایی که نیکلسون در را با تبر می‌شکند و می‌گوید “اینجا جانیه!”، کاملاً بداهه‌گویی او بود که از شدت درگیری روانی‌اش با نقش، به شکلی وحشیانه اجرا شد. پس از فیلم، او اعتراف کرد که مدت‌ها کابوس‌هایی در مورد شخصیت جک تورنس داشته و احساس می‌کرد که بخش‌هایی از او هنوز در ذهنش باقی مانده است. برخی از همکارانش بعدها گفتند که نیکلسون پس از این فیلم، برای مدتی دچار مشکلات روحی شد و بازی در نقش‌های مشابه را رد کرد.

۷- آل پاچینو در “بعدازظهر سگی” – دچار بحران روانی شد

آل پاچینو (Al Pacino) برای ایفای نقش سانی وورتزیک (Sonny Wortzik) در فیلم “بعدازظهر سگی” (Dog Day Afternoon – 1975) تا حدی در نقش فرو رفت که دچار حمله‌های عصبی شد. او برای بازی در این فیلم، ساعت‌ها در شرایط استرس‌زا قرار می‌گرفت و فریاد می‌زد، طوری که پس از هر صحنه دچار تپش قلب شدید می‌شد. برای واقعی‌تر کردن بازی خود، او با زندانیان سابق و افراد خلافکار واقعی ملاقات کرد تا ذهنیت آن‌ها را بهتر درک کند. فیلم درباره یک سرقت بانکی واقعی بود و پاچینو چنان در نقش غرق شده بود که گاهی اوقات حتی در پشت صحنه هم شخصیت خود را حفظ می‌کرد. این نقش فشار شدیدی روی روحیه او گذاشت، به حدی که پس از پایان فیلم‌برداری، مدتی از بازیگری کناره گرفت و به یک درمانگر روان‌شناسی مراجعه کرد. پاچینو بعدها اعتراف کرد که این نقش او را به مرحله‌ای رساند که گاهی اوقات نمی‌توانست بین شخصیت خودش و سانی تفاوتی قائل شود. این نقش اما یکی از به‌یادماندنی‌ترین اجراهای او شد و نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش اول را برایش به ارمغان آورد.

۸- آدرین برودی در “پیانیست” – افسردگی شدید و بحران هویت

آدرین برودی (Adrien Brody) برای بازی در نقش ولادیسلاو اشپیلمن، موسیقیدان یهودی که از هولوکاست جان سالم به در برد، در فیلم “پیانیست” (The Pianist – 2002)، زندگی واقعی‌اش را تغییر داد. او برای درک رنج شخصیتش، خانه، ماشین و تمامی اموال شخصی خود را فروخت و ماه‌ها در انزوا زندگی کرد تا حس تنهایی مطلق را تجربه کند. علاوه بر این، او مجبور شد بیش از ۱۴ کیلوگرم وزن کم کند و نواختن پیانو را به طور حرفه‌ای یاد بگیرد تا اجرای او کاملاً واقعی به نظر برسد. در نتیجه این فشارها، او پس از پایان فیلم‌برداری، به افسردگی شدید دچار شد و احساس کرد که ارتباطش با هویت واقعی خود را از دست داده است. او بعدها اعتراف کرد که ماه‌ها طول کشید تا بتواند دوباره زندگی عادی خود را از سر بگیرد. تجربه این فیلم باعث شد که دیگر هیچ‌گاه به همان شکل درگیر روش متد اکتینگ نشود، چرا که به گفته خودش، این تجربه بیش از حد دردناک بود. با این حال، این نقش باعث شد که او به عنوان جوان‌ترین بازیگر برنده اسکار بهترین بازیگر مرد در تاریخ سینما شناخته شود.

۹- شارلیز ترون در “هیولا” – آسیب جسمی و روانی ماندگار

شارلیز ترون (Charlize Theron) برای بازی در نقش ایلین وورنوس، قاتل زنجیره‌ای بدنام، در فیلم “هیولا” (Monster – 2003)، تغییرات شدیدی را تجربه کرد. او برای این نقش حدود ۱۴ کیلوگرم وزن اضافه کرد، دندان‌هایش را عمداً خراب کرد و از لنزهای تغییر رنگ استفاده کرد تا به ظاهری نامطلوب دست یابد. اما آنچه بیش از تغییرات فیزیکی بر او تأثیر گذاشت، نفوذ عمیق در ذهن یک قاتل واقعی بود. او برای مدت‌ها از فیلم‌های مستند و گزارش‌های جنایی برای مطالعه شخصیت وورنوس استفاده کرد و حتی شیوه صحبت کردن و راه رفتن او را تقلید کرد. ترون پس از فیلم اعتراف کرد که بازی در این نقش، ذهن او را چنان درگیر کرد که دچار بی‌خوابی شدید و اضطراب شد. او مدت‌ها احساس افسردگی می‌کرد و حتی دچار دردهای فیزیکی ناشی از تنش روانی شد. به گفته خودش، بازگشت به زندگی عادی پس از پایان فیلم، یکی از سخت‌ترین چالش‌های حرفه‌ای او بوده است.

۱۰- جیم کری در “مرد روی ماه” – از دست دادن کنترل ذهنی

جیم کری (Jim Carrey) برای بازی در نقش اندی کافمن (Andy Kaufman)، کمدین معروف، در فیلم “مرد روی ماه” (Man on the Moon – 1999) چنان در این شخصیت فرو رفت که خود را کاملاً از دنیای واقعی جدا کرد. او نه‌تنها در صحنه فیلم‌برداری، بلکه در تمام طول تولید فیلم، همواره در نقش اندی کافمن باقی ماند و حتی با کارگردان و عوامل فیلم هم به عنوان شخصیت کافمن رفتار می‌کرد. او سبک گفتار، حرکات و حتی اخلاق عجیب کافمن را در زندگی واقعی تقلید کرد و کاملاً خود را از دنیای واقعی جیم کری جدا ساخت. این روش به قدری شدید بود که خانواده و دوستانش دیگر نمی‌توانستند تشخیص دهند که او نقش بازی می‌کند یا واقعاً تغییر کرده است. کری بعدها در مستند “جیم و اندی” (Jim & Andy – 2017) فاش کرد که در این دوره، گاهی نمی‌دانست که خودش کیست. او گفت که این نقش باعث شد که برای مدت‌ها دچار بحران هویت شود و دیگر همان شخص قبلی نباشد. این تجربه چنان بر او تأثیر گذاشت که مدتی از بازیگری فاصله گرفت و از نظر ذهنی درگیر شد. با این حال، اجرای او به یکی از خاص‌ترین بازی‌های تاریخ سینما تبدیل شد.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید ​

source

توسط salamathyper.ir