اولین باری که دربارهی خونآشامها (Vampires) شنیدم، یک داستان ترسناک دربارهی دراکولا بود. این موجودات مرموز همیشه در داستانهای مختلف به شکلهای گوناگون ظاهر میشوند. بعضی از آنها اشرافزادههایی شیکپوش با لهجهی اروپای شرقی هستند، در حالی که برخی دیگر، موجوداتی وحشی و بیرحماند که در تاریکی کمین میکنند. اما چیزی که همیشه ذهنم را درگیر کرده این است که چرا در هر فرهنگ، خونآشامها داستانهای متفاوتی دارند. در بعضی افسانهها، آنها به شکل ارواح سرگردان دیده میشوند و در برخی دیگر، به موجوداتی تغییرشکلدهنده تبدیل میشوند. حتی در بعضی روایتها، خونآشامها بیشتر شبیه هیولاهای جهنمیاند تا انسانهایی که به زندگی ابدی نفرین شدهاند. این تفاوتها از کجا میآیند؟ چه عواملی باعث شده است که هر فرهنگ، تعریف خاصی از خونآشامها داشته باشد؟ بیایید به ۵ فکت جالب دربارهی این موضوع بپردازیم.
در طول تاریخ، مردم همیشه از ناشناختهها ترسیدهاند و خونآشامها نیز یکی از این ناشناختهها بودهاند. ترس از مرگ، بیماریهای عجیب و خرافات باعث شده که هر جامعه، نسخهی خودش از خونآشامها را بسازد. در برخی فرهنگها، این موجودات به دلیل نفرین یا گناه به خونآشام تبدیل میشوند، اما در برخی دیگر، آنها موجوداتی طبیعیاند که همیشه وجود داشتهاند. بعضی از این داستانها از وقایع واقعی الهام گرفتهاند؛ مثل بیماریهایی که باعث میشد افراد رنگپریده، ضعیف و حساس به نور شوند. در طول قرنها، این باورها تغییر کردهاند و امروز خونآشامها در فرهنگ عامه به شکلهای مدرنتر و حتی گاهی دوستداشتنیتر ظاهر میشوند. اما هنوز هم در ریشهی این افسانهها، ترس از مرگ و ناشناختهها نهفته است.
۱- ریشههای خونآشامها در هر فرهنگ به ترسهای خاص آن جامعه مربوط است
یکی از دلایل اصلی که باعث شده خونآشامها در فرهنگهای مختلف داستانهای متفاوتی داشته باشند، این است که هر جامعه بر اساس ترسها و باورهای خودش، این موجودات را توصیف کرده است. در اروپا، خونآشامها معمولاً با بیماریهایی مانند سل و طاعون مرتبط بودهاند، زیرا مردم نمیتوانستند علت واقعی مرگهای ناگهانی را توضیح دهند. در چین، موجوداتی به نام «جیانگشی (Jiangshi)» وجود دارند که شبیه خونآشامهای اروپایی نیستند، بلکه بیشتر شبیه زامبیهای جهندهای هستند که انرژی افراد را میمکند. در فیلیپین، خونآشامها به نام «آسوآنگ (Aswang)» شناخته میشوند که میتوانند به حیوانات مختلف تبدیل شوند. در آمریکای لاتین، موجودی به نام «چوپاکابرا (Chupacabra)» وجود دارد که خون حیوانات را میمکد و در تاریکی حرکت میکند. در همهی این فرهنگها، خونآشامها نماد چیزی ناشناخته و ترسناک هستند، اما نحوهی توصیف آنها با توجه به شرایط اجتماعی و محیطی هر منطقه تغییر کرده است.
۲- برخی از داستانهای خونآشامها از بیماریهای واقعی الهام گرفته شدهاند
بسیاری از روایتهای خونآشامها در فرهنگهای مختلف، از بیماریهایی که در گذشته غیرقابلتوضیح بودهاند، نشأت گرفتهاند. برای مثال، بیماری «پورفیریا (Porphyria)» که یک اختلال خونی نادر است، باعث حساسیت شدید به نور خورشید، تغییر رنگ پوست و لثههای عقبرفته میشود که میتواند چهرهی فرد را شبیه به یک خونآشام کند. همچنین، بیماری «سل (Tuberculosis)» در قرنهای گذشته، باعث میشد افراد بیمار رنگپریده و لاغر شوند و به نظر برسد که چیزی در حال مکیدن جان آنهاست. در برخی مناطق، بیماری «هاری (Rabies)» نیز با خونآشامها مرتبط دانسته شده، زیرا افراد مبتلا به هاری از نور خورشید اجتناب میکنند و رفتارهای خشونتآمیزی دارند. این بیماریها باعث شدهاند که مردم در گذشته، توضیحی فراطبیعی برای تغییرات ناگهانی در سلامت افراد پیدا کنند. این موضوع به تدریج به خلق داستانهای خونآشامها کمک کرد که در فرهنگهای مختلف، به شکلهای متفاوتی بیان شدند.
۳- در برخی فرهنگها، خونآشامها فقط از خون تغذیه نمیکنند
برخلاف تصویری که در فرهنگ غربی از خونآشامها داریم، در بسیاری از فرهنگها این موجودات فقط خون انسان را نمینوشند. در بعضی از روایتهای اسلاوی، خونآشامها میتوانند با مصرف انرژی یا نفس قربانیان خود زنده بمانند. در چین، «جیانگشی (Jiangshi)» به جای خون، «چی (Qi)» یا انرژی حیاتی افراد را میدزدد. در اسطورههای مالایی، خونآشامهایی به نام «پونتیاناک (Pontianak)» وجود دارند که در کنار نوشیدن خون، گوشت مردگان را هم میخورند. در برخی فرهنگهای آفریقایی، موجوداتی شبیه به خونآشامها به جای نوشیدن خون، به شکل سایههایی ظاهر میشوند که روح افراد را تسخیر میکنند. این تفاوتها نشان میدهد که مفهوم خونآشام بودن همیشه به مکیدن خون محدود نمیشود، بلکه گاهی شامل سرقت روح، انرژی یا حتی زندگی فرد است.
۴- برخی از خونآشامهای فرهنگی موجوداتی الهی یا محافظ محسوب میشوند
برخلاف تصویر تاریک و ترسناک خونآشامها در غرب، در برخی فرهنگها این موجودات حتی نقش محافظ دارند. در اسطورههای هند، موجوداتی به نام «راکشاسا (Rakshasa)» وجود دارند که شبیه خونآشامها هستند اما برخی از آنها به عنوان محافظان روحانی توصیف شدهاند. در بعضی قبایل بومی آمریکایی، خونآشامهایی وجود دارند که روحهای انتقامجو هستند اما گاهی از خانوادهی خود محافظت میکنند. در برخی روایتهای فیلیپینی، خونآشامها فقط افراد گناهکار را شکار میکنند و نوعی عدالت ماورایی را اجرا میکنند. این تفاوتهای فرهنگی نشان میدهد که خونآشامها همیشه به عنوان شر مطلق در نظر گرفته نشدهاند و در برخی مناطق، آنها نقش موجوداتی نیمهخداگونه را دارند. این دیدگاهها برخلاف تصویر مدرن خونآشامهای سینمایی است که بیشتر بر جنبهی ترسناک و تاریک این موجودات تأکید دارد.
۵- فرهنگ عامه و سینما، چهرهی مدرن خونآشامها را تغییر داده است
در حالی که در گذشته، داستانهای خونآشامها در هر فرهنگ ویژگیهای منحصربهفردی داشت، سینما و ادبیات مدرن باعث یکپارچه شدن این تصویر شده است. امروزه، بیشتر مردم خونآشامها را با ویژگیهایی مانند پوست رنگپریده، دندانهای نیش و حساسیت به نور خورشید میشناسند که تا حد زیادی از داستان «دراکولا (Dracula)» الهام گرفته شده است. اما در گذشته، خونآشامها شکلهای بسیار متنوعتری داشتند و حتی بعضی از آنها به نور خورشید حساس نبودند. فیلمها و سریالهای مدرن باعث شدهاند که این موجودات بیشتر به عنوان شخصیتهایی جذاب و کاریزماتیک به تصویر کشیده شوند. در حالی که در بسیاری از فرهنگها، خونآشامها بیشتر موجوداتی ترسناک و هیولامانند بودهاند. این تغییر نشان میدهد که خونآشامها نهتنها در طول تاریخ تغییر کردهاند، بلکه همچنان در حال تکامل در فرهنگ عامه هستند.
۶- برخی از داستانهای خونآشامها به عقاید مذهبی و باورهای روحانی مرتبط هستند
در بسیاری از فرهنگها، خونآشامها نه فقط موجوداتی ترسناک، بلکه نماد عقاید مذهبی و باورهای روحانی بودهاند. در اروپای قرون وسطی، مردم باور داشتند که خونآشامها نفرینشدگانی هستند که به دلیل گناهانشان پس از مرگ آرام نمیگیرند. در برخی فرهنگهای اسلاوی، افرادی که بدون انجام آیینهای مذهبی مناسب دفن میشدند، ممکن بود به خونآشام تبدیل شوند. در مسیحیت، خونآشامها گاهی نمادی از گناه و نفرین الهی به شمار میآمدند، زیرا آنها از نور خورشید فرار میکنند که در ادبیات مذهبی نماد پاکی و حقیقت است. در برخی اسطورههای آفریقایی، خونآشامها موجوداتی هستند که روحهای ناپاک را تسخیر میکنند و میان جهان زندهها و مردگان سرگرداناند. در فرهنگهای بودایی، برخی داستانهای خونآشامها به ارواح ناآرامی اشاره دارند که به دلیل کارمای بد، در این حالت بینابینی گرفتار شدهاند. در باورهای عامیانهی ژاپن، روحهایی به نام «گاکی (Gaki)» وجود دارند که پس از مرگ، به خاطر گرسنگی بیپایان، انرژی یا خون دیگران را مصرف میکنند. ارتباط خونآشامها با مفاهیم مذهبی نشان میدهد که این موجودات همیشه بخشی از نگرانیهای عمیق انسانی دربارهی مرگ و زندگی پس از آن بودهاند.
۷- برخی خونآشامهای اسطورهای توانایی تغییر شکل دارند
در برخی از فرهنگها، خونآشامها نهتنها موجوداتی ترسناک، بلکه تغییرشکلدهندههایی قدرتمند بودهاند که میتوانستند به اشکال مختلف درآیند. در داستانهای اروپای شرقی، خونآشامها میتوانستند به گرگ، خفاش یا حتی مه تبدیل شوند تا از چنگ شکارچیان فرار کنند. در اسطورههای مالایی، خونآشامهایی به نام «پونتیاناک (Pontianak)» وجود دارند که از یک زن زیبا به یک هیولای ترسناک تغییر شکل میدهند. در برخی داستانهای آفریقایی، خونآشامها میتوانند به پرندگان شبانه یا حشرات تبدیل شوند و مخفیانه به قربانیان خود نزدیک شوند. در فرهنگ بومی آمریکای جنوبی، برخی افسانهها از خونآشامهایی میگویند که میتوانند خود را به سایهای نامرئی تبدیل کنند و بدون دیده شدن حرکت کنند. این توانایی تغییر شکل باعث شده که خونآشامها در بسیاری از فرهنگها، موجوداتی ناشناخته و مرموز باقی بمانند. برخلاف تصویر ثابت دراکولا در فرهنگ غربی، در برخی روایتها، تشخیص خونآشامها از انسانهای عادی دشوار است. این ویژگی تغییر شکل، یکی از دلایلی است که مردم در گذشته نمیتوانستند حضور آنها را درک کنند و همین موضوع، بر جذابیت داستانهای خونآشامها افزوده است.
۸- مفهوم نوشیدن خون در برخی فرهنگها به قدرت و جاودانگی مرتبط است
در بسیاری از اسطورههای کهن، نوشیدن خون نهفقط نشانهای از وحشت، بلکه راهی برای رسیدن به قدرت و جاودانگی در نظر گرفته شده است. در برخی فرهنگهای باستانی، مردم باور داشتند که نوشیدن خون دشمنان، میتواند قدرت و روح آنها را جذب کند. این اعتقاد در فرهنگهای آزتکها، مایاها و برخی قبایل آفریقایی وجود داشت و حتی در آیینهای قربانی مذهبی نقش داشت. در چین باستان، برخی کیمیاگران معتقد بودند که نوشیدن خون یا مایعات حیاتی میتواند باعث افزایش طول عمر شود. این باورها بعدها به شکل خونآشامهایی درآمد که از خون انسانها تغذیه میکنند تا زندگی جاودانه داشته باشند. در داستانهای اروپایی، خونآشامها با مکیدن خون دیگران، نیروی زندگی آنها را جذب کرده و از پیری یا مرگ جلوگیری میکنند. در برخی افسانههای روسی، برخی اشرافزادگان به عنوان خونآشام شناخته میشدند، زیرا گفته میشد که آنها برای حفظ جوانیشان از خون قربانیان استفاده میکنند. ارتباط خون با قدرت و زندگی در طول تاریخ، بخشی از اسطورههای خونآشامها را شکل داده و باعث شده که این موجودات در فرهنگهای مختلف، موجوداتی فراطبیعی و مرموز به شمار روند.
۹- برخی فرهنگها باور داشتند که خونآشامها میتوانند اعضای خانوادهی خود را تسخیر کنند
در بسیاری از فرهنگها، خونآشامها فقط موجوداتی ناشناس و بیگانه نبودند، بلکه ممکن بود یکی از اعضای خانوادهی خود فرد باشند که پس از مرگ بازگشتهاند. در اساطیر اسلاوی، گفته میشد که اگر یک فرد بدون آیینهای مناسب دفن شود، ممکن است پس از مرگ به خانهی خود بازگردد و اعضای خانوادهاش را تسخیر کند. در رومانی، برخی داستانها به این موضوع اشاره دارند که خونآشامها در ابتدا از بستگان خود تغذیه میکنند تا زنده بمانند. در اسطورههای یونانی، موجوداتی به نام «لامیا (Lamia)» وجود دارند که به شکل مادرانی ترسناک توصیف شدهاند که کودکان خود را شکار میکنند. در برخی افسانههای فیلیپینی، خونآشامها اغلب در میان خانوادههای خود پنهان میشوند و فقط در شب، ماهیت واقعی خود را آشکار میکنند. این داستانها باعث ایجاد نوعی وحشت روانی شدند، زیرا مردم تصور میکردند که حتی نزدیکترین عزیزانشان نیز ممکن است به یک خونآشام تبدیل شوند. این ترس، باورهای مختلفی دربارهی راههای محافظت در برابر خونآشامها ایجاد کرد، از جمله قرار دادن اشیای مقدس در خانه یا بستن درهای خاص هنگام شب. این اعتقاد که خونآشامها میتوانند از میان خانوادهی خود برخیزند، نقش مهمی در ایجاد ترسهای جمعی و خرافات دربارهی مرگ و دنیای پس از آن داشته است.
۱۰- برخی داستانهای خونآشامها از واقعیتهای تاریخی الهام گرفته شدهاند
برخی از مشهورترین افسانههای خونآشامها در واقع از شخصیتهای تاریخی الهام گرفته شدهاند که رفتارهای خشونتآمیز و مرموزی داشتهاند. معروفترین مثال، «ولاد دراکولا (Vlad the Impaler)» است که الهامبخش شخصیت دراکولا در ادبیات مدرن شد. ولاد سوم، حاکم والاچیا در قرن ۱۵، به خاطر شیوهی وحشیانهی مجازات دشمنانش معروف بود و گفته میشود که هزاران نفر را به سیخ کشید. در مجارستان، «کنتس الیزابت باتوری (Elizabeth Báthory)» به عنوان یکی از الهامبخشهای داستانهای خونآشامی شناخته میشود، زیرا شایعه شده بود که او برای حفظ جوانی خود در خون دختران جوان حمام میکرد. برخی محققان معتقدند که این داستانها اغراقآمیز بودهاند، اما به هر حال، تأثیر زیادی بر شکلگیری افسانههای خونآشامی داشتهاند. در اروپای شرقی، گزارشهایی از افرادی وجود داشته که پس از مرگشان، بدنشان سالم مانده بود و مردم تصور میکردند که آنها به خونآشام تبدیل شدهاند. در برخی مناطق، قبرهای خاصی کشف شدهاند که نشانههایی از تدفین ضدخونآشام در آنها وجود دارد، مانند قرار دادن سنگ در دهان جسد. این نمونههای تاریخی نشان میدهند که باور به خونآشامها همیشه فقط یک افسانه نبوده، بلکه ریشه در واقعیتهای تاریخی نیز داشته است.
source