برخلاف تصور رایج، همه قاتلان زنجیره‌ای (Serial Killers) بیمار روانی نیستند. بسیاری از آنها زندگی عادی‌ای دارند، در جامعه پذیرفته می‌شوند و حتی روابط اجتماعی سالمی را حفظ می‌کنند. این افراد بدون داشتن علائم آشکاری از روان‌پریشی (Psychosis) یا اختلالات شخصیتی، قادر به انجام جنایات هولناک هستند. این موضوع باعث سردرگمی محققان شده است که چگونه فردی بدون هیچ نشانه‌ای از بیماری روانی می‌تواند قاتل زنجیره‌ای باشد. روانشناسان معتقدند که برخی قاتلان زنجیره‌ای، به جای بیماری روانی، دارای ویژگی‌های خاصی در مغز و ذهن خود هستند که به آن‌ها اجازه می‌دهد دست به جنایات مکرر بزنند. تحقیقات نشان داده است که برخی از این افراد از نظر عصبی و رفتاری با دیگران تفاوت دارند، اما همچنان در دسته بیماران روانی قرار نمی‌گیرند.

این مسئله از نظر حقوقی و پزشکی چالش‌برانگیز است، زیرا نبود اختلال روانی آشکار، روند محاکمه و تشخیص مسئولیت کیفری  را پیچیده می‌کند. برخی از این قاتلان به طرز حیرت‌آوری از هوش هیجانی (Emotional Intelligence) بالایی برخوردارند و می‌توانند احساسات دیگران را درک کنند، اما در عین حال هیچ حس همدلی (Empathy) واقعی ندارند. همین مسئله موجب می‌شود که به طور هوشمندانه جرم خود را برنامه‌ریزی کنند، بدون آن‌که از نظر روانی غیرعادی به نظر برسند. این گروه از قاتلان زنجیره‌ای اغلب از نظر علمی در دسته اختلالات سایکوپاتی (Psychopathy) یا ضد اجتماعی (Antisocial Personality Disorder) قرار نمی‌گیرند، اما همچنان خطرناک و بی‌رحم هستند. در ادامه، 10 دانستنی جالب درباره این پدیده مرموز بررسی شده است.

۱- مغز برخی قاتلان زنجیره‌ای با افراد عادی تفاوت دارد، اما نه به حدی که اختلال روانی محسوب شود

تحقیقات نشان داده است که ساختار مغزی برخی قاتلان زنجیره‌ای با دیگران متفاوت است، اما این تفاوت‌ها آن‌قدر شدید نیستند که به‌عنوان یک اختلال روانی جدی طبقه‌بندی شوند. اسکن‌های مغزی نشان داده‌اند که بخش‌هایی از مغز این افراد، به‌ویژه قشر پیش‌پیشانی (Prefrontal Cortex) که مسئول تصمیم‌گیری، کنترل تکانه (Impulse Control) و تنظیم احساسات است، فعالیت کمتری دارد. درعین‌حال، آمیگدال (Amygdala) که مرکز احساسات و واکنش‌های ترس است، ممکن است فعالیت غیرعادی داشته باشد. بااین‌حال، این تغییرات لزوماً به معنای بیماری روانی نیستند، بلکه فقط بر نحوه پردازش احساسات و تصمیم‌گیری این افراد تأثیر می‌گذارند. این موضوع باعث می‌شود که برخی از قاتلان زنجیره‌ای بدون داشتن نشانه‌های کلاسیک بیماری‌های روانی، قادر به انجام رفتارهای بی‌رحمانه باشند.

۲- برخی قاتلان زنجیره‌ای مهارت بالایی در فریبکاری و نقش بازی کردن دارند

بسیاری از قاتلان زنجیره‌ای که هیچ نشانه‌ای از اختلال روانی ندارند، مهارت فوق‌العاده‌ای در فریبکاری و نقش بازی کردن (Role-playing) دارند. آن‌ها می‌توانند به‌راحتی احساسات دیگران را درک کرده و از آن‌ها سوءاستفاده کنند، بدون اینکه خودشان احساس همدردی (Sympathy) یا عذاب وجدان  داشته باشند. این ویژگی باعث می‌شود که آن‌ها بتوانند چهره‌ای کاملاً عادی و حتی جذاب از خود نشان دهند. قاتلانی مانند تد باندی (Ted Bundy) به دلیل شخصیت کاریزماتیک و توانایی فریب دیگران مشهور بودند. این مهارت‌ها، همراه با هوش بالای برخی از این قاتلان، به آن‌ها اجازه می‌دهد که سال‌ها بدون جلب توجه، جنایات خود را ادامه دهند.

۳- عدم تشخیص بیماری روانی، به معنای نداشتن اختلال شخصیتی نیست

اگرچه برخی از قاتلان زنجیره‌ای از نظر بالینی دچار بیماری‌های روانی جدی مانند اسکیزوفرنی (Schizophrenia) یا اختلال دوقطبی (Bipolar Disorder) نیستند، اما این بدان معنا نیست که هیچ اختلال شخصیتی (Personality Disorder) ندارند. بسیاری از آن‌ها ویژگی‌هایی از اختلال شخصیت ضد اجتماعی (Antisocial Personality Disorder) یا اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic Personality Disorder) دارند. افراد مبتلا به این اختلالات ممکن است کاملاً در جامعه پذیرفته شوند، شغل ثابت داشته باشند و حتی خانواده تشکیل دهند، اما در عین حال فاقد احساس همدلی (Empathy) و مسئولیت‌پذیری اخلاقی هستند. این موضوع توضیح می‌دهد که چرا برخی قاتلان زنجیره‌ای، بدون داشتن نشانه‌های واضح بیماری روانی، همچنان توانایی انجام رفتارهای بی‌رحمانه را دارند.

۴- برخی قاتلان زنجیره‌ای به دلیل نبود احساس گناه و پشیمانی، طبیعی به نظر می‌رسند

یکی از ویژگی‌های مشترک در بسیاری از قاتلان زنجیره‌ای که نشانه‌ای از بیماری روانی ندارند، نبود احساس گناه و پشیمانی است. این افراد می‌توانند بدون کوچک‌ترین ناراحتی یا تزلزل، به قتل‌های خود ادامه دهند و حتی پس از دستگیری، هیچ‌گونه احساس ندامت نشان ندهند. این بی‌تفاوتی ممکن است ناشی از تفاوت‌های زیستی در عملکرد مغز باشد، اما از نظر روانشناسی باعث می‌شود که آن‌ها در موقعیت‌های اجتماعی طبیعی‌تر به نظر برسند. عدم احساس گناه به آن‌ها اجازه می‌دهد که زندگی روزمره خود را بدون هیچ استرسی ادامه دهند، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است.

۵- برخی قاتلان زنجیره‌ای تنها به دلیل تصمیم‌گیری منطقی و استراتژیک، مرتکب قتل می‌شوند

همه قاتلان زنجیره‌ای از انگیزه‌های روانی یا جنون‌آمیز پیروی نمی‌کنند. برخی از آن‌ها به دلایل کاملاً منطقی و استراتژیک مرتکب قتل می‌شوند. برای مثال، قاتلان قراردادی و برخی قاتلان زنجیره‌ای، قربانیان خود را بدون هیچ انگیزه احساسی یا روانی می‌کشند و تنها به دلایل عملی مانند پول، انتقام یا اهداف شخصی خاص اقدام به قتل می‌کنند. این نوع قاتلان برخلاف افرادی که از بیماری‌های روانی شدید رنج می‌برند، برنامه‌ریزی دقیق، کنترل کامل بر اعمال خود و تصمیم‌گیری حساب‌شده دارند. این موضوع باعث می‌شود که بسیاری از آن‌ها تا مدت‌ها شناسایی نشوند، زیرا رفتارهایشان کاملاً عقلانی و منطقی به نظر می‌رسد.

۶- برخی قاتلان زنجیره‌ای دارای هوش بالاتر از حد متوسط هستند

تحقیقات نشان داده است که برخی از قاتلان زنجیره‌ای، هوشی بالاتر از حد متوسط دارند که به آن‌ها کمک می‌کند تا از دست قانون فرار کنند. این هوش بالا به آن‌ها اجازه می‌دهد که جنایات خود را با دقت برنامه‌ریزی کنند و شواهد کمی از خود به جا بگذارند. برای مثال، قاتل مشهور جک قاتل (Jack the Ripper) هرگز دستگیر نشد، زیرا از دانش پیشرفته‌ای درباره آناتومی بدن انسان برخوردار بود. تد باندی (Ted Bundy) نیز فردی بسیار باهوش بود و توانست چندین بار از زندان فرار کند. این قاتلان اغلب از دانش روانشناسی برای فریب پلیس و قربانیان خود استفاده می‌کنند. در عین حال، برخی از آن‌ها طوری رفتار می‌کنند که هیچ‌کس حتی به آن‌ها مشکوک نشود. هوش بالای این افراد به آن‌ها کمک می‌کند که دروغ‌های متقاعدکننده‌ای بگویند و حتی با پلیس همکاری کنند تا اعتماد آن‌ها را جلب کنند. برای مثال، دنیس ریدر (Dennis Rader)، قاتل سریالی معروف به «بی‌تی‌کی» (BTK Killer)، توانست برای سال‌ها زندگی عادی‌ای داشته باشد و حتی در امور اجتماعی شهر خود فعال باشد. هوش بالا به این افراد اجازه می‌دهد که در برابر استرس و فشارهای روانی مقاومت کنند و خود را بی‌گناه نشان دهند.

۷- برخی قاتلان زنجیره‌ای از شغل‌های خاصی برای پنهان کردن جنایاتشان استفاده می‌کنند

بسیاری از قاتلان زنجیره‌ای، شغل‌هایی را انتخاب می‌کنند که به آن‌ها اجازه می‌دهد به قربانیان بیشتری دسترسی داشته باشند. برای مثال، جان وین گیسی (John Wayne Gacy) به عنوان دلقک در جشن‌های کودکان کار می‌کرد و این شغل به او کمک می‌کرد تا قربانیانش را فریب دهد. برخی از آن‌ها نیز در مشاغلی مانند رانندگی کامیون، پلیس، یا حتی پزشکی فعالیت می‌کنند تا بتوانند بدون جلب توجه، قتل‌های خود را انجام دهند. دکتر هارولد شیپمن (Harold Shipman)، معروف به «دکتر مرگ»، یکی از پزشکانی بود که بیش از ۲۰۰ نفر را کشت، بدون اینکه سال‌ها کسی متوجه شود. برخی قاتلان زنجیره‌ای نیز از شغل خود به‌عنوان ابزاری برای شکار قربانیان استفاده می‌کنند. به عنوان مثال، ساموئل لیتل (Samuel Little)، که یکی از مرگبارترین قاتلان زنجیره‌ای آمریکا محسوب می‌شود، به عنوان راننده کامیون کار می‌کرد و در مسیرهای مختلف قربانیان خود را شکار می‌کرد. این نوع قاتلان معمولاً قربانیان خود را از میان افراد آسیب‌پذیر و کم‌دیده‌شده انتخاب می‌کنند. شغل آن‌ها به آن‌ها این امکان را می‌دهد که مکان‌های متعددی را برای قتل انتخاب کنند و به راحتی از یک شهر به شهر دیگر نقل مکان کنند.

۸- برخی قاتلان زنجیره‌ای دچار نوعی «بی‌حسی احساسی» هستند

بی‌حسی احساسی (Emotional Numbness) در برخی از قاتلان زنجیره‌ای باعث می‌شود که آن‌ها نسبت به درد و رنج دیگران واکنش خاصی نداشته باشند. این افراد قادر به درک منطقی احساسات هستند اما هیچ تجربه عاطفی واقعی از آن‌ها ندارند. برای مثال، آن‌ها ممکن است بدانند که قتل اشتباه است، اما این آگاهی تأثیری بر رفتارشان ندارد. این بی‌حسی ممکن است نتیجه آسیب‌های روانی دوران کودکی یا عوامل ژنتیکی باشد. برخی از قاتلان زنجیره‌ای مانند جفری دامر (Jeffrey Dahmer) اذعان داشتند که احساسات انسانی مانند عشق، همدلی و ترس برای آن‌ها بی‌معنا بوده است. نبود واکنش احساسی باعث می‌شود که این افراد پس از ارتکاب قتل، کاملاً آرام به زندگی روزمره خود ادامه دهند. بسیاری از آن‌ها حتی پس از دستگیری، در مصاحبه‌ها کاملاً خونسرد و بی‌تفاوت هستند. این ویژگی باعث می‌شود که رفتارهای آن‌ها غیرعادی به نظر نرسد و اطرافیانشان متوجه اعمال شوم آن‌ها نشوند. بی‌حسی احساسی همچنین می‌تواند باعث شود که این قاتلان به دنبال تحریک‌های قوی‌تر برای تجربه هیجان باشند، که ممکن است به خشونت شدیدتر منجر شود.

۹- برخی قاتلان زنجیره‌ای از روش‌های خاصی برای از بین بردن شواهد استفاده می‌کنند

یکی از دلایل اصلی که برخی قاتلان زنجیره‌ای برای مدت طولانی شناسایی نمی‌شوند، توانایی آن‌ها در پنهان کردن شواهد است. برخی از آن‌ها روش‌های پیچیده‌ای برای از بین بردن جسد، شواهد جرم و آثار فیزیکی خود دارند. برای مثال، گرین ریور کیلر (Green River Killer)، که بیش از ۴۰ زن را به قتل رساند، اجساد قربانیانش را در مناطق دورافتاده دفن می‌کرد تا پلیس نتواند آن‌ها را پیدا کند. برخی دیگر مانند جفری دامر، اجساد را با مواد شیمیایی حل می‌کردند تا هیچ ردی از قتل باقی نماند. این قاتلان اغلب اطلاعاتی درباره جرم‌شناسی (Forensics) و روش‌های بررسی جنایی دارند و می‌دانند که چگونه آثار جرم را پاک کنند. بعضی از آن‌ها حتی با خواندن کتاب‌های پلیسی یا تماشای مستندهای جنایی، اطلاعات خود را افزایش می‌دهند. روش‌های خاصی مانند سوزاندن اجساد، انداختن آن‌ها در آب، یا تجزیه کردن آن‌ها با مواد شیمیایی، از جمله تکنیک‌های رایج این افراد است. برخی از این قاتلان همچنین وسواس زیادی نسبت به پاک کردن صحنه جرم دارند، به گونه‌ای که پلیس هیچ‌گونه شواهد دی‌ان‌ای (DNA Evidence) یا اثر انگشتی از آن‌ها پیدا نمی‌کند. این میزان از دقت و برنامه‌ریزی، باعث می‌شود که برخی قاتلان برای سال‌ها بدون جلب توجه به جنایات خود ادامه دهند.

۱۰- برخی قاتلان زنجیره‌ای برای مدتی قتل را متوقف می‌کنند و بعد از سال‌ها دوباره شروع می‌کنند

برخلاف تصور عمومی، برخی از قاتلان زنجیره‌ای پس از یک دوره فعالیت، به دلایل مختلف قتل را متوقف می‌کنند. این دوره‌های خاموشی ممکن است به دلیل دستگیری‌های موقت، مشکلات شخصی یا حتی احساس امنیت بیش‌ازحد باشد. برای مثال، قاتل معروف «بی‌تی‌کی» (BTK Killer) پس از چندین قتل، برای بیش از ۲۰ سال فعالیت خود را متوقف کرد و بعد دوباره شروع به ارسال نامه‌های رمزگذاری‌شده به پلیس کرد. برخی دیگر مانند گلدن استیت کیلر (Golden State Killer)، پس از دهه‌ها غیبت، ناگهان به کانون توجه بازمی‌گردند. توقف موقت این قاتلان، باعث می‌شود که پلیس تصور کند که یا مرده‌اند یا بازنشسته شده‌اند، درحالی‌که ممکن است فقط منتظر فرصت مناسب باشند. برخی از آن‌ها پس از ازدواج یا پیدا کردن شغل ثابت، قتل را کنار می‌گذارند اما با تغییر شرایط زندگی‌شان دوباره به رفتارهای قبلی بازمی‌گردند. قاتلان زنجیره‌ای که این الگو را دارند، معمولاً از بازگشت خود به جرم لذت بیشتری می‌برند و حتی روش‌های پیچیده‌تری برای قتل انتخاب می‌کنند. پلیس معمولاً به اشتباه تصور می‌کند که قاتل از بین رفته، اما در واقع او فقط در سایه‌ها مخفی شده است.

source

توسط salamathyper.ir