جُرج ادوارد فورمَن (George Edward Foreman) در ۱۰ ژانویهٔ ۱۹۴۹، در شهر کوچکی بهنام مارشال (Marshall)، در ایالت تگزاس، به دنیا آمد؛ منطقهای که در آن دوران، فقر و تبعیض نژادی، بخشی طبیعی از زندگی بود. او یکی از هفت فرزند مادری تنها بود؛ زنی که در سختترین شرایط ممکن تلاش میکرد فرزندانش را از گزند زندگی محافظت کند.
فورمَن، نوجوانیاش را در خیابانهای خشن هوستون گذراند؛ جایی که درگیر دزدیهای خیابانی و درگیریهای گاهوبیگاه بود. خودش بعدها نوشت: «یه بچهی وحشی بودم، با مشتهایی که بیشتر از مغزم کار میکرد.» مدرسه را رها کرد و بهنظر میرسید آیندهای جز زندان یا مرگ در انتظارش نیست، تا اینکه اتفاقی کوچک، چرخ زندگیاش را چرخاند.
نقطهٔ عطف: وقتی یک برنامه دولتی نجاتش داد
در شانزده سالگی، از طریق برنامهای بهنام «جاب کورپس» (Job Corps)، که بخشی از اصلاحات اجتماعی دولت لیندون جانسون بود، فرصتی تازه برایش فراهم شد. در همین دوران بود که یکی از مربیان، استعداد جسمی و عصبانیت کنترلنشدهاش را دید و به او پیشنهاد کرد انرژیاش را روی بوکس بگذارد. همین پیشنهاد ساده، دری به جهانی دیگر را برایش باز کرد.
کمتر از سه سال بعد، جرج فورمَن جوان، در حالیکه فقط ۱۹ سال داشت و تنها 25 مبارزه آماتور انجام داده بود، مدال طلای المپیک ۱۹۶۸ مکزیکوسیتی را بر گردن انداخت؛ افتخاری که باعث شد برای نخستینبار در زندگیاش، حس کند آینده میتواند شکل دیگری هم داشته باشد.
مردی با مشتهای کوبنده: صعود بیوقفه تا قهرمانی
ورودش به دنیای حرفهای برقآسا بود. با ۳۷ برد پیاپی و مشتهایی که بیشتر حریفان را در همان راندهای اول به زمین میفرستاد، فورمَن به کابوس حریفان تبدیل شد. او در سال ۱۹۷۳، در مبارزهای تاریخی در کینگستونِ جاماییکا، قهرمان بیرقیب وقت، جو فریزر (Joe Frazier) را شش بار در دو راند نقش زمین کرد و کمربند قهرمانی سنگینوزن جهان را از آن خود ساخت.
مردم او را «بیگ جورج» (Big George) صدا میزدند؛ مشتزنی با بدن تنومند، نگاه عبوس و مشتهایی که صدای شکستن استخوان حریف را از پشت تلویزیون هم میشد شنید.
شکست تاریخی: وقتی قویترین هم میبازد
اما در اوج قدرت، بهسراغ مبارزهای رفت که تاریخ بوکس را برای همیشه تغییر داد: «نبرد در جنگل» (Rumble in the Jungle) در سال ۱۹۷۴، مقابل محمد علی (Muhammad Ali) در زئیرِ آن زمان. همه انتظار داشتند فورمَن، علی ۳۲ ساله را که سالها از رینگ دور بود، نابود کند. اما علی، با زیرکی تمام، تاکتیک (rope-a-dope) را بهکار گرفت. یعنی در کنار طناب از مقابل مشتهای کوبنده فورمن جاخالیهای متعدد داد، خستهاش کرد و بعد ناگهان با مشتهای موثیر در راند هشتم، قهرمان تنومند را به زمین انداخت.
فورمَن بعدها گفت: «اون شب، همهچیزمو تو رینگ گذاشتم، ولی هیچچیز جواب نداد.»
از رینگ به محراب: تولد دوباره در دل ایمان
بعد از چند مبارزهٔ دیگر، فورمَن در سال ۱۹۷۷، پس از شکست برابر جیمی یانگ (Jimmy Young)، ناگهان اعلام بازنشستگی کرد. آنطور که خودش بعدها تعریف کرد، پس از آن مبارزه، تجربهای شبهمرگ در رختکن داشت که زندگیاش را دگرگون کرد. او به ایمان روی آورد، کشیش شد و کلیسای خودش را تأسیس کرد. خطابههای مذهبیاش را از گوشهٔ خیابانهای هوستون شروع کرد؛ با چند دوست، چند صندلی، و کلی اشتیاق برای بازگویی داستان رهایی.
بازگشت غیرممکن: قهرمانی دوباره در ۴۵ سالگی
در اواخر دههٔ ۸۰، فورمَن که حالا ۱۴۰ کیلو وزن داشت، برای کمک مالی به مرکز جوانانی که خودش تأسیس کرده بود، تصمیم گرفت دوباره به رینگ برگردد. در ابتدا کسی او را جدی نمیگرفت. اما او با ارادهای مثالزدنی، شروع کرد به پیروزیهای پیاپی و در سال ۱۹۹۴، در ۴۵ سالگی، مایکل مورِر (Michael Moorer) را ناکاوت کرد و تبدیل به مسنترین قهرمان سنگینوزن تاریخ شد. آن هم با همان شورت قرمزی که ۲۰ سال پیش مقابل محمد علی پوشیده بود.
چهرهای دیگر از فورمَن: لبخند، تلویزیون، گریل
فورمَنِ بازگشته از خاکستر، دیگر آن مرد عبوس نبود. حالا لبخند میزد، شوخی میکرد و بهراحتی با دوربینها کنار میآمد. همین ویژگیها او را تبدیل به یکی از محبوبترین چهرههای تلویزیونی کرد. اما اوج شهرت غیرورزشیاش، با دستگاه گریل خانگی «Lean Mean Grilling Machine» آغاز شد. فروش میلیونی این گریل و قراردادهای تجاری، بیش از ۱۳۰ میلیون دلار به حسابش واریز کرد؛ رقمی که حتی درخشانترین دوران بوکسش هم به آن نرسیده بود.
پدری به سبک خاص خودش: پنج جورج و یازده فرزند دیگر
جُرج فورمَن پنج بار ازدواج کرد و پدر دوازده فرزند بود. نکته جالب؟ اسم هر پنج پسرش جورج بود! خودش دربارهاش گفت: «میخواستم همیشه یه چیز مشترک بینمون باشه. میگم اگه یکیمون رفت بالا، همه میریم بالا. اگه یکی زمین خورد، همه زمین میخوریم.»
پایان یک اسطوره؛ زندگیای که جاودانه شد
در ۲۱ مارس ۲۰۲۵، جورج فورمَن در آرامش و در میان خانوادهاش چشم از جهان فروبست. خانوادهاش در بیانیهای نوشتند: «دلهای ما شکسته است… او واعظی مومن، شوهری وفادار، پدری دلسوز و پدربزرگی مهربان بود… مردی با ایمانِ راسخ، تواضع همیشگی و هدفی مشخص.»
مایک تایسون در واکنشی احساسی نوشت: «سهم جرج فورمَن در دنیای بوکس و فراتر از آن، هرگز فراموش نخواهد شد.»
چرا جورج فورمَن مهم است؟
داستان زندگی جورج فورمَن، فقط داستان مشتها و کمربندها نیست. او نمونهای نادر از انسانهاییست که شکست را نهتنها به رسمیت میشناسند، بلکه از آن پلی میسازند برای تولد دوباره. او به ما نشان داد که مسیر زندگی، حتی اگر از پایینترین نقطهها شروع شود، با ایمان، تلاش و شجاعت، میتواند به اوج برسد.
source