ویوین لی، بازیگر افسانه‌ای و ستاره‌ی فیلم «بربادرفته» (Gone with the Wind)، در پشت لبخندهای سینمایی‌اش رنجی عمیق و پنهان داشت. با آن‌که چهره‌ی او بر پرده‌ی نقره‌ای، نماد زیبایی و شکوه بود، اما افسردگی در زندگی‌اش حضور پررنگی داشت. بسیاری از هوادارانش هرگز تصور نمی‌کردند زنی که نقش اسکارلت اوهارا را با آن درخشش بازی کرد، در واقعیت گرفتار مشکل روانپزشکی باشد.

افسردگی ویوین لی نه‌تنها زندگی شخصی او را تحت‌تأثیر قرار داد، بلکه بر روند کاری‌اش نیز سایه افکند. در بسیاری از صحنه‌های زندگی‌اش، در حالی ظاهر می‌شد که در درون با رنجی عمیق می‌جنگید. این بیماری روانی، چیزی نبود که در آن دوران بتوان آزادانه درباره‌اش سخن گفت یا کمک خواست. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که فشار صنعت سینما، شرایط پزشکی خاص و نادیده‌گرفتن سلامت روان، همگی در پیچیده‌تر شدن افسردگی او نقش داشتند. افسردگی ویوین لی به شکلی غم‌انگیز، شکوه هنری‌اش را در هم شکست. با نگاهی دقیق‌تر، می‌توان درک کرد که شهرت، الزاماً پناهی در برابر دردهای درونی نیست.

زندگی ویوین لی، آمیزه‌ای از افتخار و رنج، شور و سقوط بود؛ و در مرکز این داستان، افسردگی چون سایه‌ای خزنده همواره همراه او بود. همسرش لارنس الیویه (Laurence Olivier) و نزدیک‌ترین دوستانش، بارها شاهد فروپاشی‌های عصبی و لحظات دشوار او بودند. افسردگی ویوین لی، چنان درهم‌تنیده با زندگی حرفه‌ای‌اش بود که گاهی تشخیص مرز میان بازیگری و واقعیت دشوار می‌شد.

پژوهش‌های جدید درباره‌ی زندگی او نشان می‌دهند که بسیاری از تصمیم‌های شخصی و حرفه‌ای‌اش، از این بیماری تأثیر گرفته‌اند. او بارها بستری شد، تحت درمان‌های گوناگون قرار گرفت و حتی با روش‌های تهاجمی نظیر شوک‌درمانی (Electroconvulsive Therapy) مواجه شد. اما با این‌همه، هر بار به صحنه بازمی‌گشت و با قدرت بازی می‌کرد، گویی می‌خواست رنج‌هایش را پنهان کند. درک افسردگی ویوین لی، ما را با چهره‌ای متفاوت از زنی آشنا می‌کند که برای جهانیان اسطوره بود. حقیقت این است که پشت درخشش ستارگان، گاهی تاریکی‌های بزرگی پنهان شده است. شناخت این لایه‌ها، ما را به سوی همدلی بیشتر با رنج‌های خاموش هدایت می‌کند.


۱- افسردگی ویوین لی از سنین جوانی آغاز شده بود

هرچند بسیاری افسردگی ویوین لی را با دوران اوج شهرتش مرتبط می‌دانند، اما پژوهش‌ها نشان می‌دهند که علائم اولیه‌ی این بیماری از سال‌های نوجوانی در او ظاهر شده بود. ویوین، در دوران تحصیل در هند و سپس انگلستان، بارها از احساس انزوا و بی‌ارزشی رنج برد. مادرش که زنی مذهبی و سخت‌گیر بود، ارتباط نزدیکی با او نداشت و این خلأ عاطفی در شکل‌گیری افسردگی‌اش نقش داشت. در خاطرات برخی هم‌کلاسی‌ها، از حالاتی چون سکوت طولانی، گریه‌های بی‌دلیل و نوسان‌های خلقی یاد شده است. او اغلب دچار دوره‌هایی از بی‌خوابی و اضطراب مفرط می‌شد که در آن زمان به‌درستی تشخیص داده نمی‌شد. سیستم آموزشی سخت‌گیر نیز به‌جای حمایت، فشار مضاعفی به او وارد می‌کرد. در آن دوران، اختلالات روانی معمولاً با ضعف یا بی‌انضباطی مترادف بودند. از همین‌رو، خانواده‌اش سعی می‌کردند نشانه‌ها را نادیده بگیرند یا پنهان کنند. آغاز افسردگی ویوین لی در سنین جوانی، سبب شد که در سراسر عمرش با این بیماری همچون یک سایه‌ی مزمن زندگی کند.

۲- نقش اسکارلت اوهارا افسردگی‌اش را تشدید کرد

ایفای نقش اسکارلت اوهارا در فیلم «بربادرفته»، نقطه‌ی عطفی در حرفه‌ی ویوین لی بود، اما فشارهای روانی این نقش، تأثیر عمیقی بر سلامت روان او گذاشت. شخصیت اسکارلت، زنی با تنش‌های شدید روانی و رفتاری‌ست که بازی در آن، نیاز به ورود به لایه‌های عاطفی بسیار عمیق دارد. ویوین برای درک بهتر این نقش، خود را کاملاً در شرایط روحی شخصیت غرق کرد، روشی که در روان‌شناسی با عنوان بازی‌گری عاطفی عمیق (Method Acting) شناخته می‌شود. این روش اگرچه کیفیت هنری بالایی دارد، اما در افراد آسیب‌پذیر می‌تواند مسبب تشدید اختلالات روانی شود. لی پس از پایان فیلم‌برداری، دچار بی‌خوابی، حملات پانیک (Panic Attacks) و دوره‌های گریه‌های کنترل‌نشده شد. نزدیکانش معتقد بودند او نمی‌توانست به‌راحتی از نقش فاصله بگیرد. این تجربه، نقطه‌ی شروع فروپاشی روانی‌اش محسوب می‌شود. حتی خود ویوین بعدها در مصاحبه‌ای اعتراف کرد که گاهی نمی‌دانست خودش کیست و چه بخشی از رفتارش متعلق به اسکارلت نیست. نقش‌آفرینی در «بربادرفته»، اگرچه او را جاودانه کرد، اما بهایی سنگین برای روانش به‌همراه داشت.

۳- بیماری سل، افسردگی او را عمیق‌تر کرد

ویوین لی سال‌ها با بیماری سل مبارزه کرد؛ بیماری‌ای جسمی که به شکل مزمن و عودکننده، سلامت او را فرسوده ساخت. دردهای مزمن، سرفه‌های شبانه، ضعف جسمانی و بستری‌های مکرر، روان او را نیز تحت فشار قرار داد. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که میان بیماری‌های مزمن جسمی و اختلالات روانی، رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. در لحظاتی که ویوین باید استراحت مطلق می‌داشت، اصرار به ادامه‌ی بازیگری داشت و این امر، خستگی روحی‌اش را تشدید می‌کرد. او از اعتراف به ضعف جسمانی ابا داشت، زیرا نمی‌خواست تصویری شکننده از خود ارائه دهد. این انکار، به انباشت فشار روانی انجامید. هم‌زمانی سل و افسردگی، چرخه‌ای معیوب از فرسودگی جسم و ذهن برای او ایجاد کرد. بسیاری از بستری‌های روان‌پزشکی او، پس از دوره‌های عود بیماری سل اتفاق افتاده‌اند. این هم‌زیستی بیماری جسمی و روانی، بار سنگینی بود که او را در تنهایی و سکوت فرو می‌برد. سل، به‌نوعی آتش زیر خاکستر افسردگی ویوین لی را شعله‌ورتر می‌کرد.

۴- شوک‌درمانی‌های مکرر؛ تلاشی برای مهار افسردگی ویوین لی

در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ میلادی، درمان‌های روان‌پزشکی هنوز در مراحل ابتدایی خود بودند و بسیاری از بیماران، از جمله ویوین لی، تحت شوک‌درمانی (Electroconvulsive Therapy یا ECT) قرار می‌گرفتند. این روش که با عبور جریان الکتریکی از مغز صورت می‌گیرد، با هدف بازتنظیم فعالیت‌های عصبی انجام می‌شد. ویوین لی دست‌کم هفت بار تحت این درمان قرار گرفت. با وجود برخی بهبودهای موقتی، اثرات جانبی چون از دست دادن حافظه‌ی کوتاه‌مدت، گیجی و احساس بی‌هویتی در او مشاهده شد. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که ECT در برخی بیماران مقاوم به درمان دارویی مؤثر است، اما باید با دقت بالا و نظارت دائمی انجام شود. در مورد ویوین، این درمان‌ها بیشتر شبیه اقداماتی اضطراری بودند تا روندی علمی و پایدار. او پس از هر دوره‌ی شوک‌درمانی، برای مدتی از بازیگری کناره می‌گرفت. اطرافیانش توصیف می‌کردند که پس از این جلسات، چهره‌اش شکسته‌تر و نگاهش تهی‌تر می‌شد. این روش، بخشی تلخ از تاریخ پزشکی افسردگی ویوین لی است. درمانی که شاید به‌جای التیام، او را از خود دورتر ساخت.

۵- روابط عاطفی پرتنش با لارنس الیویه، زخم روانی را عمیق‌تر کرد

ازدواج ویوین لی با لارنس الیویه، زوجی افسانه‌ای در نگاه بیرونی بود، اما در درون، سرشار از تنش، رقابت و سوءتفاهم. هر دو بازیگرانی پرشور و حساس بودند که در حرفه‌شان غرق شده بودند. اما همین اشتراک، موجب اصطکاک شد. ویوین اغلب احساس می‌کرد که در سایه‌ی موفقیت‌های الیویه قرار گرفته است. از سوی دیگر، تغییرات خلقی، اضطراب‌های ناگهانی و رفتارهای غیرقابل‌پیش‌بینی ویوین، برای همسرش طاقت‌فرسا بود. پژوهش‌هایی که به زندگی این دو پرداخته‌اند، نشان می‌دهند که رابطه‌شان از یک نقطه به بعد، بیشتر به میدان نبرد عاطفی تبدیل شد تا پناهگاهی امن. جدایی نهایی آن‌ها، ضربه‌ای شدید به روح و روان ویوین وارد کرد. پس از طلاق، حال روانی‌اش به‌شدت رو به وخامت گذاشت. این تجربه‌ی عاطفی تلخ، افسردگی ویوین لی را به مرحله‌ای بازگشت‌ناپذیر رساند. او هرگز نتوانست خود را از زخم این جدایی رها کند.

۶- نوسانات خلقی شدید، نشانه‌ای از اختلال دوقطبی پنهان

سال‌ها پس از مرگ ویوین لی، برخی روان‌پزشکان در پژوهش‌های خود به این احتمال اشاره کردند که او مبتلا به اختلال دوقطبی (Bipolar Disorder) بوده است. این اختلال، با دوره‌هایی از افسردگی عمیق و شیدایی یا سرخوشی افراطی شناخته می‌شود. اطرافیان ویوین بارها رفتارهایی از او دیده بودند که با این الگو هماهنگ بود؛ گاهی پرانرژی، خوش‌رو و پرکار، و گاهی بی‌حوصله، گوشه‌گیر و به‌شدت خشمگین. در دوره‌های شیدایی، او ساعت‌ها بدون خستگی تمرین می‌کرد یا ایده‌هایی بلندپروازانه برای نمایش‌ها مطرح می‌ساخت. اما بلافاصله ممکن بود وارد فازی از فروپاشی روانی و کناره‌گیری کامل شود. این چرخه‌ی ناپایدار، زندگی هنری و خصوصی او را بی‌ثبات کرده بود. در آن زمان، تشخیص این بیماری دشوارتر از امروز بود و معمولاً با افسردگی ساده اشتباه گرفته می‌شد. اگرچه هیچ‌گاه رسماً تشخیص داده نشد، اما شواهد رفتاری فراوان از وجود این اختلال خبر می‌دهد. درک این امکان، لایه‌ای عمیق‌تر به تصویر بیماری روانی ویوین لی اضافه می‌کند.

۷- پنهان‌کاری هالیوود؛ سانسور رنج روانی در پشت پرده‌ی ستارگان

در دوران طلایی هالیوود، افسردگی یا هر نوع بیماری روانی موضوعی تابو بود و استودیوها تلاش می‌کردند چهره‌ی ستارگان را بی‌نقص جلوه دهند. ویوین لی نیز از این سیاست پنهان‌کاری بی‌نصیب نماند. مدیران استودیوها، بیماری او را یا انکار می‌کردند یا با عناوینی گمراه‌کننده نظیر «فرسودگی عصبی» معرفی می‌نمودند. حتی در زمان بستری شدن ویوین در مراکز درمانی، خبرهای رسمی از «استراحت موقت» یا «مشغول تمرین» منتشر می‌شد. این رویکرد، نه‌تنها مانع کمک‌رسانی عمومی به او شد، بلکه خود ویوین را وادار می‌کرد برای حفظ وجهه، رنجش را مخفی کند. این انکار جمعی، به تنهایی روانی او دامن زد. بسیاری از بازیگران دیگر نیز قربانی همین ساختار بودند. پژوهش‌ها درباره‌ی سیاست‌های پنهان‌سازی در هالیوود نشان می‌دهند که این سازوکار، به‌شدت بر روان بازیگران تأثیر منفی داشته است. داستان ویوین لی، نمونه‌ی تلخ این سرپوش‌گذاری‌های سازمان‌یافته است که سلامت روان را در سکوت دفن می‌کرد.

۸- نقش رسانه‌ها در تشدید آسیب‌های روانی ویوین لی

مطبوعات آن دوران، با وجود ناآگاهی عمومی از بیماری‌های روانی، به‌جای همدلی با ویوین لی، اغلب با نیش و کنایه درباره‌ی رفتارهایش می‌نوشتند. نشریات زرد، افت و خیزهای رفتاری او را با لحنی تمسخرآمیز تحلیل می‌کردند. آن‌ها به جای توجه به افسردگی یا بحران‌های روانی، از «غرور»، «بدخلقی» یا «غیرقابل‌پیش‌بینی بودن» او می‌نوشتند. این نگاه تحقیرآمیز، آسیب روانی ویوین را عمیق‌تر می‌کرد. بازیگری که باید در خلوت با زخم‌هایش روبه‌رو می‌شد، ناچار بود زیر ذره‌بین رسانه‌ها تظاهر به سلامت کند. بارها مشاهده شد که ویوین پس از گزارش‌های منفی مطبوعات، وارد دوره‌های افسردگی شدید شد. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که تاثیر رسانه‌ها بر وضعیت روانی هنرمندان، حتی می‌تواند از فشار شغلی مستقیم نیز مخرب‌تر باشد. ویوین قربانی جامعه‌ای شد که بیماری روانی را نمی‌شناخت و آن را با ضعف شخصیت یکی می‌دانست. سکوت رسانه‌ها در برابر رنج واقعی او، بلندترین فریاد بی‌عدالتی بود.

۹- احساس ناامنی از دست دادن نقش‌ها و رقابت‌های زنانه

با بالا رفتن سن ویوین لی، فشار برای حفظ جایگاهش در میان ستارگان جوان‌تر بیشتر شد. نقش‌هایی که روزی برای او نوشته می‌شدند، حالا به بازیگرانی جوان‌تر و بدون سابقه‌ی بیماری سپرده می‌شد. این تغییر موقعیت، ضربه‌ای عمیق به اعتمادبه‌نفس و سلامت روان او وارد کرد. افسردگی او از این طریق وارد فاز حس ناامنی و بی‌ارزشی شد. ویوین بارها ابراز می‌کرد که احساس می‌کند دیگر هیچ‌کس او را جدی نمی‌گیرد. در دوران‌ او، زنان بازیگر به‌سرعت از دایره‌ی فرصت‌ها خارج می‌شدند، برخلاف همتایان مردشان. پژوهش‌ها درباره‌ی تبعیض سنی در هالیوود نشان می‌دهد که زنان بیشتر در معرض نادیده‌گرفتن قرار می‌گیرند. ویوین نه‌تنها با بیماری درونی خود درگیر بود، بلکه با ساختاری بیرونی که بی‌رحمانه سن را مجازات می‌کرد نیز دست‌و‌پنجه نرم می‌کرد. این نوع فشار تدریجی، نقش پررنگی در وخامت افسردگی او داشت.

۱۰- مرگ در سکوت؛ افسردگی‌ای که او را تا واپسین لحظات همراهی کرد

ویوین لی در سال ۱۹۶۷، در سن ۵۳ سالگی و در اوج انزوا و بیماری درگذشت. اگرچه علت مرگش عوارض جسمانی ناشی از سل اعلام شد، اما واقعیت آن است که افسردگی تا لحظات آخر از او جدا نشد. سال‌های پایانی عمرش، با انزوای تدریجی، کناره‌گیری از صحنه و روابط اجتماعی محدود همراه بود. او دیگر کمتر می‌خندید، کمتر صحبت می‌کرد و بیشتر در سکوت می‌زیست. اطرافیان نزدیکش از نگاه خیره و خالی او یاد کرده‌اند که گویی از جهان فاصله گرفته بود. در واپسین سال‌ها، دیگر انرژی برای مبارزه نداشت و حتی از درمان هم استقبال نمی‌کرد. برخی از نزدیکانش معتقد بودند که او به‌نوعی تصمیم گرفته بود دیگر نجنگد. افسردگی، اگرچه در گواهی پزشکی ثبت نشد، اما به‌وضوح در کالبد بی‌رمق و چشمان خاموش او دیده می‌شد. مرگ ویوین لی، پایان یک داستان تراژیک بود که از ابتدا با اندوه نوشته شده بود.

source

توسط salamathyper.ir