جوی کاردانیو (Joy Cardaño) هنرمندی ۳۰ ساله از فیلیپین است که در سال‌های اخیر با الهام از سبک اَنیمه (Anime)، سفارش‌های زیادی از طرف مشتریان جهانی دریافت می‌کرد. اما از زمانی که تصاویر تولیدشده توسط هوش مصنوعی در فضای اینترنت به‌سرعت وایرال شده‌اند، او عملاً بخش بزرگی از درآمدش را از دست داده است. دیگر آن تقاضای همیشگی برای هنر دستی او وجود ندارد؛ چون حالا کاربران آنلاین بیشتر به تصاویری گرایش پیدا کرده‌اند که با چند کلیک و بدون هزینه زیاد، توسط الگوریتم‌ها تولید می‌شوند.

پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهد موجی از تصاویر تولیدشده توسط هوش مصنوعی – به‌ویژه در سبک‌هایی مثل طراحی‌های استودیو جیبلی (Studio Ghibli)، بسته‌های تصویری «استارتر پک» (Starter Pack) برای فیگورها و عروسک‌ها،و تصاویر سبک نوستالژیک – در شبکه‌های اجتماعی در حال گسترش است. این ترندها باعث شده بسیاری از هنرمندان احساس کنند در رقابتی نابرابر قرار گرفته‌اند؛ جایی که ماشین، نه تنها از سرعت و هزینه جلو افتاده، بلکه سبک‌های شخصی آن‌ها را هم به‌طور کامل تقلید می‌کند.

هنر انسان‌محور، در برابر تصویر بی‌روحِ هوش مصنوعی

جوی، که در فضای مجازی با نام Joyblivion معروف شده، در یک ایمیل تند نسبت به این روند اعتراض کرده و آن را «غیراخلاقی» توصیف کرده است. او می‌گوید حتی وقتی هنرمندان به‌صراحت اعلام می‌کنند که دوست ندارند از آثارشان برای آموزش مدل‌های هوش مصنوعی استفاده شود، بسیاری از کاربران توجهی نمی‌کنند.

در واقع، مسئله تنها استفاده از ابزار نیست؛ بلکه نادیده گرفتن رضایت هنرمند، و بی‌توجهی به مالکیت فکری اوست. جوی تأکید می‌کند که کاربران باید پیش از استفاده از این ابزارها، پژوهش کنند و بفهمند که این موج هوش مصنوعی چه آسیب‌هایی به جامعه هنری وارد می‌کند.

مدل GPT-4o و امکانات جدید آن: متن، تصویر، و صدا در یک قاب

پیش از این، تولید تصویر با هوش مصنوعی نیازمند دسترسی به پلتفرم‌های خاص و گاهی نیازمند دانش فنی بود. اما با عرضه مدل جدید GPT-4o از سوی OpenAI، تولید تصویر، متن و حتی صوت به‌صورت یکپارچه و ساده برای کاربران عادی ممکن شده است. نسخه رایگان آن اجازه تولید تصویر را می‌دهد و نسخه‌های پولی (با پرداخت ماهانه ۲۰ دلار) امکانات پیشرفته‌تری ارائه می‌کنند.

این تحول باعث شده دسترسی به هوش مصنوعی نه‌تنها فراگیر، بلکه روزمره شود. حالا حتی کاربران معمولی هم می‌توانند با چند کلمه، تصویری در سبک یک هنرمند خاص تولید کنند – بدون اینکه آن هنرمند هیچ خبر یا درآمدی از این فرایند داشته باشد.

اعتراض با هنر: وقتی هنرمندان واکنش نشان می‌دهند

جوی که آثارش را در فروشگاه آنلاین INPRNT به فروش می‌رساند، با دیدن وایرال شدن ترند استودیو جیبلی، تصمیم گرفت به‌جای سکوت، عکس‌العمل نشان دهد.

این اعتراض هنری به‌سرعت توسط دیگر هنرمندان هم ادامه یافت. آن‌ها با انتشار نمونه‌کارهای واقعی خود، و بازنشر ویدیویی از هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) که در آن هوش مصنوعی را «توهین به خودِ زندگی» می‌نامد، تلاش کردند نگاه عمومی را به اصالت هنر انسانی بازگردانند.

تقلید از سبک شخصی: شکستن مرزهای خلاقیت

یکی از نگرانی‌های جدی جامعه‌ی هنری، قابلیت هوش مصنوعی در تقلید دقیق از سبک شخصی هنرمندان است؛ سبک‌هایی که سال‌ها وقت، تجربه و حس درونی پشت آن‌ها بوده است.

هالی منگرت (Hollie Mengert)، تصویرگری ۳۷ ساله از لس‌آنجلس، در سال ۲۰۲۲ با صحنه‌ای عجیب مواجه شد: یک مدل هوش مصنوعی بر اساس آثار او ساخته شده بود. وقتی نمونه‌ها را دید، متوجه شد که گرچه تصاویر شباهت زیادی به آثارش دارند، اما احساس ندارند. او گفت: «این تصاویر چیزی نیستند که من واقعاً می‌کشیدم. فقط شبیه‌اند، اما جان ندارند.»

منگرت اضافه کرد که ترجیح می‌دهد ببینند مردم با دستان خودشان چه چیزی خلق می‌کنند، نه اینکه وقت‌شان را صرف تایپ دستور برای هوش مصنوعی کنند.

وقتی اعتراض کافی نیست: شکایت رسمی علیه شرکت‌های هوش مصنوعی

سارا اندرسن (Sarah Andersen)، تصویرگر و کارتونیست معروف، پا را فراتر گذاشت. او به‌همراه دو هنرمند دیگر در ژانویه ۲۰۲۳ علیه سه شرکت هوش مصنوعی شکایت کرد. ادعای آن‌ها این بود که این شرکت‌ها بدون کسب رضایت، آثارشان را برای آموزش مدل‌های هوش مصنوعی استفاده کرده‌اند؛ یعنی شکل پنهانی از سرقت هنری. این شکایت همچنان در جریان است و مسئله‌ای مهم در آینده حقوق مالکیت دیجیتال محسوب می‌شود.

اندرسن می‌گوید: «ما فقط سه چیز می‌خواهیم: اعتبار، رضایت، و جبران مالی. چیزی فراتر از حق طبیعی‌مان نمی‌خواهیم.»

هوش مصنوعی، تهدیدی برای معیشت هنرمندان مستقل

برای هنرمندانی که منبع اصلی درآمدشان سفارش‌های شخصی است، این تغییر تهدیدی جدی به شمار می‌رود. سارا اندرسن می‌گوید حالا بسیاری از سفارش‌ها از دست رفته‌اند، چون کاربران به سراغ مدل‌هایی رفته‌اند که سریع‌تر، ارزان‌تر و بی‌زحمت‌تر هستند.

در کنار آن، استفاده از سبک خاص هنرمند هم بدون رضایت او ممکن شده است. این موضوع نه‌تنها از نظر اخلاقی مشکل دارد، بلکه از نظر اقتصادی هم به معنای کاهش مستقیم درآمد است.

واکنش شرکت‌ها: تلاش برای کنترل یا فرار از مسئولیت؟

OpenAI اعلام کرده که در نسخه‌ی جدید GPT-4o، هنگام تلاش برای تولید تصویر در سبک یک هنرمند زنده، مدل از این کار امتناع می‌کند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که این مدل اجازه نمی‌دهدتصاویر سبک منگرت و اندرسن تولید شود، اما هنوز هم می‌توان در سبک استودیو جیبلی تصویر ساخت – فقط وقتی اسم میازاکی مشخصاً در دستور ذکر شود، مدل مخالفت می‌کند.

با این حال، این محدودیت‌ها هنوز برای بسیاری از هنرمندان کافی نیستند. چرا که مدل‌ها همچنان قادرند آثار بسیار شبیه به سبک افراد تولید کنند؛ بدون اینکه مستقیماً اسم آن‌ها برده شود.

پایان هنر یا آغاز بحران جدید؟

سم آلتمن (Sam Altman)، مدیرعامل OpenAI، در گفت‌وگویی با یک خالق محتوا در یوتیوب گفت:
«دموکراتیزه شدن تولید محتوا یک برد بزرگ برای جامعه است… البته نه برد کامل. بعضی چیزها را تغییر داده و قطعاً چالش‌هایی دارد. ولی در مجموع، برد بوده است.»

اما سؤال اینجاست: برد برای چه کسی؟ برای هنرمندی که شبانه‌روز طراحی می‌کرد و حالا بیکار مانده؟ یا برای کاربرانی که با یک کلیک، تصویری «شبیه» به هنر واقعی دریافت می‌کنند؟

منبع این قسمت


هنر به‌مثابه آینه‌ی ذهن

در روان‌شناسی هنر، بارها تأکید شده که فرآیند خلق هنری، نه صرفاً برای ارائه به دیگران، بلکه فرآیندی درمانگر، خودیاب، و احساسی برای خود هنرمند است. فردی که نقاشی می‌کشد یا می‌نویسد، با هر خط و رنگ، در حال گفت‌وگو با خودش است.

وقتی این فرآیند به‌جای دست انسان، به‌دست ماشین انجام می‌شود، آن بخش درمانگرانه و شخصی محو می‌شود. هوش مصنوعی هرگز اضطراب، شکست، یا لذت خلق‌کردن را تجربه نمی‌کند. فقط نتیجه می‌دهد. این «نتیجه‌گرایی صرف»، بر روان آدمی هم تأثیر می‌گذارد. مخاطب، به‌جای درگیر شدن با احساس، به‌تدریج به مصرف‌کننده‌ی تصویری بی‌ریشه بدل می‌شود.

در واقع، کارکرد روان‌شناختی هنر که باید باعث رشد عاطفی، همدلی، و درک انسان از خودش باشد، با رواج ترندهای ماشینی به یک تحریک بصری زودگذر تقلیل می‌یابد.

سرعت در برابر شکیبایی خلق هنر: بحران ذهنی در عصر تولید آنی

پژوهش‌های جدید در حوزه روان‌شناسی رسانه نشان داده که سرعت بیش از حدِ تولید محتوا، نوعی اضطراب مزمن در ذهن تماشاگر ایجاد می‌کند. وقتی ما هر روز با هزاران تصویر و ویدیوی تولیدشده توسط الگوریتم مواجه می‌شویم، ذهن ما دچار نوعی اشباع می‌شود، اما بدون احساس رضایت.

در گذشته، یک تصویر یا نقاشی، مکث ایجاد می‌کرد. ما را وادار به تأمل می‌کرد. حالا اما، هزاران تصویر با نورهای درخشان و سبک‌های اغواگر، فقط چند ثانیه در ذهن می‌مانند و بعد حذف می‌شوند.

این چرخه‌ی تجربهٔ بی‌عمق اما مکرر، ذهن را نه تنها خسته می‌کند، بلکه توان ما برای درگیر شدن با هنر واقعی، هنرِ عمیق، و حتی ادبیات و فلسفه را کاهش می‌دهد. آن‌چه از هنر باقی می‌ماند، پوسته‌اش است، نه گوشت و خونش.

جایگاه هنرمند در فلسفهٔ بودن: آیا انسان هنوز خالق است؟

از نگاه فلسفی، خلق هنری همیشه یکی از نشانه‌های «انسانیت» بوده . نیچه (Nietzsche) در آثارش، انسان را موجودی تعریف می‌کند که میان رنج و زیبایی دست‌وپا می‌زند و با آفرینش، معنای زندگی را می‌سازد. هانا آرنت (Hannah Arendt) هنر را «کنشی پایدار در برابر فراموشی» می‌داند.

اما حالا، وقتی ماشین‌ها تولیدگر هنر می‌شوند، سؤال این است: آیا ما هنوز خالقیم، یا فقط کاربران تصاویری هستیم که برای‌مان تولید می‌شود؟

اگر معنا و حس از فرآیند خلق حذف شود، آن‌چه باقی می‌ماند صرفاً زیبایی سطحی و تزئینی است. چیزی که شاید چشم را جذب کند، اما روح را تغذیه نکند. در فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم، خلق هنری بخشی از اثبات وجود فعال انسان است. ماشینی که تقلید می‌کند، در این معنا جایی ندارد. او تجربه نمی‌کند، پس معنا نمی‌سازد.

بحران اصالت: میان اصل و بدل چه چیزی گم می‌شود؟

والتر بنیامین (Walter Benjamin) در رساله معروفش «اثر هنری در عصر بازتولید مکانیکی»، به نکته‌ای بنیادین اشاره می‌کند: هر اثر هنری «هاله‌ای» دارد؛ آن حس منحصر به فردی که از بودن در لحظه و مکان خلقش ناشی می‌شود.

در هنر هوش مصنوعی، این هاله گم می‌شود. بازتولید بی‌پایان و نسخه‌برداری مکرر، باعث می‌شود تمایز میان اصل و بدل از بین برود. در نتیجه، مخاطب به مرور قدرت خود را برای تشخیص ارزش اصالت از دست می‌دهد. این یک بحران ادراکی‌ست، نه فقط هنری.

آیا هنوز می‌توان امیدوار بود؟

پاسخ شاید در بازگشت به درک عمیق از مفهوم هنر باشد. ما باید دوباره یاد بگیریم که هنر را نه برای مصرف، بلکه برای درگیر شدن، برای دیدن، برای پرسیدن تجربه کنیم. خلقِ هنری باید به‌جای رقابت با ماشین، به تجربه‌ای اصیل و انسانی بازگردد. هنرمند، حتی اگر در حاشیه باشد، همچنان نوری است که از درون می‌تابد، نه از برقِ پردازنده.

source

توسط salamathyper.ir