پیدا کردن بهترین سریال‌های ۲۰۲۵ کار ساده‌ای نیست؛ سالی که پر است از بازگشت‌های هیجان‌انگیز و آغازهایی که قرار است مسیر تلویزیون را عوض کنند. درام‌های خانوادگی، آثار علمی‌تخیلی، کمدی‌های تلخ و سریال‌های تاریخی، همگی با قدرت به صحنه آمده‌اند. مخاطبانی که همیشه منتظر محتوای تازه‌اند، در سال ۲۰۲۵ گزینه‌های فراوانی پیش رو دارند. از «Squid Game» تا «The Bear»، از «Chief of War» تا «Poker Face»، هرکدام چیزی خاص و تماشایی در دل خود دارند. بهترین سریال‌های ۲۰۲۵ تنها سرگرم‌کننده نیستند؛ بلکه جهان‌بینی، سبک زندگی، و گاه حتی باورهای ما را نیز به چالش می‌کشند.

تا همین چند سال پیش، انتخاب چند سریال خوب در سال، کاری آسان بود؛ اما حالا در میان صدها عنوان، یافتن بهترین سریال‌های ۲۰۲۵ نیاز به دقت و سلیقه دارد. سکوهای استریم متنوع شده‌اند و هرکدام سعی دارند مخاطب را با سبک خاص خود جذب کنند. Apple TV+ با روایات حماسی‌اش، Hulu با آثار ساختارشکن، و Netflix با جهان‌های فانتزی تازه آمده‌اند تا در ذهن ما حک شوند. برخی از این سریال‌ها دنباله‌هایی موفق از فصل‌های قبل‌اند، و برخی دیگر شروعی طوفانی برای داستان‌هایی نو. اما نقطهٔ اشتراک همهٔ این آثار، این است که شایسته‌اند نام‌شان را در فهرست بهترین سریال‌های ۲۰۲۵ ثبت کنیم.

این فهرست تنها یک پیشنهاد ساده نیست؛ بلکه راهنمایی‌ست برای آن‌که از میان صدها داستان، آن‌هایی را انتخاب کنیم که واقعاً ارزش وقت‌گذاشتن دارند. بهترین سریال‌های ۲۰۲۵ نه فقط در خط داستان، که در تصویر، بازیگری و نگاه اجتماعی نیز حرفی برای گفتن دارند. این مقاله سفری‌ است از ژانرهای عاشقانه تا هیجانات آخرالزمانی، از سیاست و تاریخ تا کمدی‌های تلخ و مدرن. اگر عاشق سریال‌های شخصیت‌محور هستی یا دنبال فضایی پرماجرا می‌گردی، این فهرست، تو را ناامید نخواهد کرد. در سالی که رقابت میان آثار شدیدتر از همیشه شده، این فهره از سریال‌ها درخشیده‌اند. بیایید با هم نگاهی بیندازیم به آن‌چه بهترین سریال‌های ۲۰۲۵ را از دیگران متمایز کرده است.

۱. سریال Murderbot | مردر بات

علمی‌تخیلی، کمدی سیاه، تأمل‌برانگیز

بهترین سریال‌های ۲۰۲۵
بهترین سریال‌های ۲۰۲۵

چه می‌شود اگر یک رُبات که برای محافظت از انسان‌ها ساخته شده، از کنترل خارج شود، اما نه برای نابود کردن بلکه برای…  این همان چیزی‌ست که «مردربات» را خاص می‌کند. این سریال، اقتباسی از مجموعه‌ رمان‌های موفق مارثا وِلز (Martha Wells) است که جایزه هوگو را هم برده‌اند. شخصیت اصلی، اندرویدی‌ است که خودش را بی‌احساس می‌نامد اما در واقع، از بسیاری انسان‌ها، احساساتی‌تر و دقیق‌تر است. او تلاش می‌کند وانمود کند به کسی اهمیت نمی‌دهد، اما ماجراهایی که پیش رویش قرار می‌گیرند، آرام‌آرام نقاب بی‌تفاوتی‌اش را کنار می‌زنند. بازی درخشان «الکساندر اسکارشگارد» (Alexander Skarsgård) به همراه طعنه‌ها و مونولوگ‌های درونی مردربات، ترکیبی ساخته که هم خنده‌دار است، هم تأمل‌برانگیز. اگر از داستان‌هایی با حال‌وهوای انسانی در دل تکنولوژی لذت می‌بری، این یکی را از دست نده. مردربات، برخلاف ظاهر سردش، برای دل‌های داغ ساخته شده.

۲.سریال Chief of War | رئیس جنگ

حماسی، تاریخی، بومی‌نگر

برای خیلی‌ها، هاوایی فقط یک مقصد گردشگری است؛ اما در این سریال جدید، آن را از دریچه‌ای می‌بینی که کمتر دیده شده: قرن هجدهم، در میان قبایل درگیر و تهدید استعمارگران غربی. «جیسون موموآ» (Jason Momoa) فقط بازیگر نقش اول نیست؛ او یکی از نویسندگان و تهیه‌کنندگان پروژه است و این یعنی داستان را از دل فرهنگ بومی‌ها تعریف می‌کند، نه نگاه بیرونی‌ها. شخصیت اصلی، جنگجویی به‌نام «کایانا»ست که مأموریت دارد قبایل هاوایی را متحد کند. این سریال سرشار از چشم‌اندازهای طبیعی خیره‌کننده، نبردهای خونین، و لحظاتی‌ست که قدرت و درد را توأمان به تصویر می‌کشند. اگر دوست داری از تماشای یک سریال چیزی یاد بگیری، و در عین حال غرق در درامی بزرگ شوی، Chief of War می‌تواند تجربه‌ای متفاوت برایت باشد. اینجا، صدای بومی‌ها شنیده می‌شود؛ با تمام افتخار و اندوهش.

۳.سریال Smoke | دود

جنایی، واقعی، پرکشش

بهترین سریال‌های ۲۰۲۵
بهترین سریال‌های ۲۰۲۵

طرفداران ژانر جنایی خوب می‌دانند که داستان‌های واقعی، گیراتر از هر تخیلی هستند. Smoke، مینی‌سریالی‌ست الهام‌گرفته از ماجرای واقعی یک آتش‌سوزی سریالی. بازیگر اصلی آن «تارون اگرتون» (Taron Egerton) است که پیش از این در «پرنده سیاه» خوش درخشیده بود. در این سریال، او در کنار «جورنی اسمالت» (Jurnee Smollett) نقش یک تیم تحقیقاتی را دارد که به‌دنبال دو آتش‌افروز خطرناک هستند. فضای سریال سنگین، مرموز و گاهی آزاردهنده است، اما درست همان چیزی‌ست که از یک داستان واقعی پر از ابهام انتظار داریم. اگر از سریال‌هایی خوشت می‌آید که آرام جلو می‌روند ولی ناگهان همه چیز را زیر و رو می‌کنند، Smoke برایت ساخته شده. و نکته مهم‌تر این‌که: بازی‌ها فوق‌العاده‌اند، موسیقی بی‌نقص، و تعلیق، نفس‌گیر.

۴.سریال Stick | استیک

کمدی ورزشی، انسانی، دلنشین

اگر دلت برای فضای گرمی مثل Ted Lasso تنگ شده، این سریال یک انتخاب درست است. «اوون ویلسون» (Owen Wilson) در نقش یک گلف‌باز سابق که حالا شکست‌خورده، تنها و بی‌هدف است، ظاهر می‌شود. او تلاش می‌کند با آموزش دادن به یک نوجوان مشکل‌دار و بااستعداد، خودش را هم دوباره پیدا کند. رابطه میان مربی و شاگرد، لحظاتی پر از شوخی، اشتباه، امید و دل‌شکستگی به‌همراه دارد. Stick بیش از آن‌که درباره ورزش باشد، درباره جبران گذشته و ساختن آینده‌ای تازه است. این سریال یادآوری می‌کند که بعضی از فرصت‌های دوم، از اولی هم مهم‌ترند. با بازی‌های دلنشین و فضایی گرم، می‌تواند یکی از محبوب‌ترین سریال‌های سبک کمدی احساسی امسال شود. یک شروع آرام، اما با قلبی بزرگ.

۵. سریال The Buccaneers | دزدان دریایی اشراف‌زاده

درام عاشقانه، تاریخی

اگر بریجرتون را دیده‌ای و منتظر فصل بعدی‌اش هستی، ممکن است فصل دوم این سریال برایت یک تجربه تازه و خوشایند باشد. داستان درباره چند دختر آمریکایی‌ست که در اواخر قرن نوزدهم به انگلستان می‌آیند تا در میان اشراف‌زاده‌ها شوهر پیدا کنند؛ اما خیلی زود معلوم می‌شود آن‌چه آن‌ها می‌خواهند، صرفاً ازدواج نیست. فصل اول با موسیقی‌های مدرن و فضای ریجِنسی سنت‌شکنش، حسابی سر و صدا کرد. حالا در فصل دوم، همه‌چیز پیچیده‌تر شده. شخصیت‌ها قدرت گرفته‌اند یا سقوط کرده‌اند، و انتخاب‌ها بسیار دشوارترند. نکته‌ جذاب این سریال این است که برخلاف ظاهر سنتی‌اش، حرف‌هایی کاملاً امروزی دارد: درباره انتخاب، آزادی، و قضاوت اجتماعی. اگر دنبال ترکیب عشق، فریب، لباس‌های باشکوه و موسیقی تیلور سوئیفت هستی، دزدان دریایی اشراف‌زاده منتظر توست.

۶.سریال Ironheart | آیرون‌هارت

علمی‌تخیلی، ابرقهرمانی، درام جوان‌پسند

اگر بعد از پایان عصر مرد آهنی (Iron Man) احساس خلأ کرده‌ای، Ironheart آمده تا آن جای خالی را به شیوه‌ای مدرن و متفاوت پر کند. داستان درباره «ریری ویلیامز» (با بازی Dominique Thorne) است؛ دختری جوان، باهوش و خلاق که لب مرز نبوغ و خطر حرکت می‌کند. او دانشجوی MIT است، ولی در گاراژ خانه‌اش زرهی طراحی می‌کند که حتی به پای تکنولوژی تونی استارک هم می‌رسد. در این فصل، بازمی‌گردد به زادگاهش شیکاگو و ناگهان درگیر شخصیتی مرموز به نام «هود» (The Hood) می‌شود، کسی که نماینده‌ی دنیای جادو در برابر فناوری است. اینجا ماجرا فقط درباره نبرد فیزیکی نیست؛ بلکه درگیری میان دو جهان فکری‌ست. Ironheart بخشی از نسل جدید قهرمانان دنیاست، با چهره‌ای جوان، سیاه‌پوست و زنانه. این سریال فقط ادامه‌ راه مارول نیست، بلکه بازنگری در آن است. پس اگر دنیای ابرقهرمان‌ها را دنبال می‌کنی، Ironheart نقطه‌ی تماشایی بعدی‌ست.

۷.سریال Eyes of Wakanda | چشم‌های واکاندا

انیمیشن، اکشن، اسطوره‌ای

بهترین سریال‌های ۲۰۲۵
بهترین سریال‌های ۲۰۲۵

طرفداران «پلنگ سیاه» (Black Panther) آماده باشند؛ چون این‌بار قرار است به گذشته‌ی واکاندا سفر کنیم، آن هم از دریچه‌ای جدید. Eyes of Wakanda یک مینی‌سریال انیمیشنی‌ است که در آن، گروهی از جنگجویان نخبه به‌نام «هاتوت زرازه» (Hatut Zeraze) به مأموریت‌هایی در سراسر جهان اعزام می‌شوند. هدف آن‌ها: بازگرداندن اشیای خطرناک ساخته‌شده از ویبرانیوم (Vibranium). در این مسیر، ممکن است با نسخه‌های قدیمی «دورا میلیجه» (Dora Milaje) و حتی پلنگ‌های سیاه پیشین هم روبه‌رو شویم. این سریال فقط یک اکشن ساده نیست، بلکه داستانی‌ است درباره‌ی هویت، حفاظت از میراث، و رازهای تاریک قدرت. با کارگردانی و تهیه‌کنندگی «رایان کوگلر» (Ryan Coogler)، انتظار می‌رود این اثر در میان بهترین تولیدات مارول در حوزه انیمیشن قرار بگیرد. اگر از آن دسته‌ای هستی که دوست دارد دنیای مارول را عمیق‌تر کشف کند، این اثر برایت ساخته شده. ترکیبی‌ست از زیبایی تصویری، افسانه، و لایه‌های تاریخی.

۸.سریال Wednesday – فصل دوم | ونزدی – فصل دوم

فانتزی تاریک، نوجوانانه، رمزآلود

همه آن لحظه را به‌خاطر دارند: ونزدی آدامز وسط سالن رقص، آن حرکات عجیب و فراموش‌نشدنی، و دنیایی که بین گوتیک و مدرن در نوسان بود. حالا فصل دوم بازگشته و مدرسه «نورمور» (Nevermore Academy) دوباره باز شده، با رازهایی تازه و تهدیدهایی عجیب‌تر. «جنا اورتگا» (Jenna Ortega) در نقش ونزدی با همان خونسردی، شوخ‌طبعی خشک، و عمق احساسی بی‌سروصدا بازمی‌گردد. این بار، دوستانش مثل «اِنید» (Emma Myers) و «بیانکا» (Joy Sunday) هم حضور پررنگ‌تری دارند. گرچه هنوز داستان فصل دوم به‌صورت کامل افشا نشده، اما تیزرها و تصاویر پشت صحنه نوید جهان‌سازی گسترده‌تر و رمز و رازهای بزرگ‌تر را می‌دهند. تیم برتون همچنان نقش مهمی در ساخت سریال دارد، و این یعنی باید منتظر ترکیب رویا و کابوس باشی. اگر فصل اول برایت مثل یک پازل تاریک بود، فصل دوم می‌خواهد آن را منفجر کند. فقط یادت باشد: این مدرسه هرگز شبیه هیچ‌جای دیگر نیست.

۹.سریال Sirens | سایِرِن‌ها

کمدی سیاه، درام روانی، بازی با ذهن

اگر به دنبال داستانی هستی که ظاهرش چشم‌نواز است ولی لایه‌به‌لایه ذهن‌ات را درگیر می‌کند، سریال Sirens یکی از غافلگیری‌های تابستان است. در یک عمارت مرموز به‌نام «کلیف هاوس» که بر جزیره‌ای لوکس بنا شده، اتفاقات عجیبی در جریان است. «جولیان مور» (Julianne Moore) در نقش زن ثروتمندی ظاهر می‌شود که بیشتر به الهه‌ای مدرن می‌ماند تا یک شخصیت معمولی. اما همه‌چیز از آن‌جایی شروع می‌شود که خواهرش با دلخوری از راه می‌رسد و سرگذشت پنهانی پدر خانواده را فاش می‌کند. هرچقدر بیشتر وارد فضا می‌شوی، بیشتر به این فکر می‌افتی که نکند همه‌چیز فقط یک نمایش است. رنگ‌ها، لباس‌ها، گفتگوها و حتی نورپردازی‌ها، همه انگار فریبنده‌اند. اگر سریال‌های مثل «نیلوفر سفید» (The White Lotus) یا «خانم دیویس» را دوست داشتی، Sirens همان حال و هوا را دارد. فقط با کمی جنون بیشتر.

۱۰.سریال The Sandman – فصل دوم | سندمن – فصل دوم

فانتزی فلسفی، گرافیکی، عرفانی

بعد از فصل اول که یک سر و گردن بالاتر از اغلب اقتباس‌های کامیک‌بوکی بود، حالا سندمن به فصل دوم رسیده و قرار است ماجراهای عمیق‌تری از دنیای رویا را روایت کند. «تام استریج» (Tom Sturridge) در نقش «دریم» (Dream) همچنان با آن صدای آرام و نگاه پوچ‌گرایانه‌اش، در مرکز داستان قرار دارد. این فصل از دو بخش کلیدی رمان گرافیکی نیل گیمن (Neil Gaiman) اقتباس شده: «زندگی‌های کوتاه» (Brief Lives) و «فصل‌های مه» (Seasons of Mist). در این فصل، نه‌تنها با خویشاوندان جدیدی از خانواده «اندلس» (The Endless) روبه‌رو می‌شویم، بلکه خدایان یونانی و نورس هم وارد ماجرا می‌شوند؛ از جمله لوکی، اودین، و ثور. حالا که آخرین اقتباس مهم از آثار گیمن در حال پخش است، نگاه‌ها بیشتر از همیشه روی جزئیات خواهد بود. اگر دنبال سریالی هستی که هم تو را غرق در تخیل کند، هم به فکر فرو ببرد، سندمن گزینه‌ای‌ست بی‌رقیب.

۱۱.سریال Smoke | دود

جنایی واقعی، تعقیب و آتش، روان‌کاوانه

سریال Smoke، از دل یک پادکست جنایی واقعی به‌نام Firebug بیرون آمده، و سراغ یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های آتش‌افروزی عمدی رفته است. شخصیت اصلی، با بازی تارون اگرتون، نه یک قهرمان بی‌نقص، بلکه کارآگاهی‌ست که خودش زخم خورده و خسته است. ماجرا در ظاهر درباره‌ی دستگیری مجرمان است، ولی در باطن، سفر درونی آدم‌هایی‌ است که دنبال حقیقت‌اند، حتی اگر حقیقت، تلخ‌تر از دروغ باشد. سریال با نورپردازی تیره، فضاهای دودگرفته، و موسیقی مرموز، ذهن بیننده را دقیقاً به همان نقطه‌ای می‌برد که قضاوت‌ها شروع به لرزیدن می‌کنند. «جورنی اسمالت» هم نقش مهمی در روایت زنانه‌ی این قصه دارد. اگر دنبال معماهایی هستی که پایانی قطعی ندارند و ذهن را درگیر می‌کنند، Smoke یکی از بهترین‌های تابستان است.

۱۲.سریال The Better Sister | خواهر بهتر

درام جنایی، خانوادگی، پرکشش

دو خواهر، یک قتل، و گذشته‌ای که قرار نیست مدفون بماند. The Better Sister اقتباسی‌ست از رمان تحسین‌شده‌ای به همین نام، که در آن «جسیکا بیل» و «الیزابت بنکس» نقش خواهرانی را بازی می‌کنند که پس از قتل شوهر یکی از آن‌ها دوباره به هم می‌رسند. مشکل؟ آن مرد، شوهر سابق خواهر دیگر هم بوده. داستان از همان ابتدا ما را وسط مثلثی از شک، احساس گناه و پرسش‌های بی‌پاسخ می‌اندازد. هرچه بیشتر می‌گذرد، مخاطب می‌فهمد که هر یک از این زن‌ها چیزی برای پنهان کردن دارند. نگاه کارگردانی بسیار زنانه و حساس است و نشان می‌دهد چگونه خشونت، تنها در ضربه‌ها خلاصه نمی‌شود، بلکه در سکوت‌ها و خاطره‌های پیچیده نیز جریان دارد. اگر سریال‌هایی مثل Big Little Lies یا Sharp Objects را دنبال کرده‌ای، این یکی را باید در فهرستت بگذاری. اینجا هیچ‌کس کاملاً معصوم نیست.

۱۳.سریال Countdown | شمارش معکوس

اکشن-جنایی، پلیسی، پر از غافلگیری

وقتی یکی از مأموران وزارت امنیت ملی آمریکا به قتل می‌رسد، پرونده‌ای به جریان می‌افتد که به ظاهر ساده است اما هرچه پیش می‌رود، چهره‌ی تاریک‌تری از قدرت و توطئه را آشکار می‌کند. شخصیت اصلی با بازی «جنسن اکلس» (Jensen Ackles) وارد تیمی ویژه می‌شود که هدفش مقابله با حمله‌ای احتمالی در مقیاسی فاجعه‌بار است. سریال ترکیبی‌ است از تعقیب‌وگریز، تکنولوژی‌های پیشرفته، خیانت درونی و بحران‌های اخلاقی. در کنار اکلس، بازیگرانی چون اریک دین و جسیکا کاماچو حضور دارند که تعادل میان شخصیت‌های قوی و آسیب‌پذیر را حفظ کرده‌اند. Countdown با ریتم سریع، تدوین تیز، و دیالوگ‌هایی که گاهی حال‌وهوای فیلم‌های مایکل مان را زنده می‌کنند، بیننده را میخکوب می‌کند. اگر دلت برای یک درام امنیتی مدرن تنگ شده، این سریال انتخابی درست است. جایی که زمان، واقعاً دشمن شماست.

۱۴.سریال Washington Black | واشنگتن بلک

درام تاریخی، فرار و رشد، انسانی

بر پایه‌ی رمان تحسین‌شده‌ای از «اسی ادوگیان» (Esi Edugyan)، این سریال درباره‌ی پسربچه‌ای ۱۱ ساله به‌نام واشنگتن «واش» بلک است که از یک مزرعه برده‌داری در باربادوس می‌گریزد. ماجرا به قرن نوزدهم برمی‌گردد، اما محتوای آن به‌شدت معاصر است: آزادی، ترومای نسل‌ها، و معنای واقعی رشد. بازیگر کودک این سریال، ارنست کینگزلی جونیور، چنان درخشان ظاهر شده که بسیاری او را یکی از کشف‌های بزرگ امسال می‌دانند. در کنار او، استرلینگ کی براون نقش مردی را بازی می‌کند که مثل فرشته‌ای زمینی مسیر زندگی واش را تغییر می‌دهد. فضای سریال تلفیقی‌ است از رئالیسم شاعرانه و دلهره‌ی تاریخی. Washington Black از آن دست آثاری‌ست که هم دل را می‌فشارد، هم ذهن را می‌لرزاند.
و شاید مهم‌تر از همه: این سریال تاریخ را از نگاه کسی بازگو می‌کند که همیشه خاموش مانده بود. حالا نوبت صدای اوست.

۱۵.سریال Poker Face – فصل دوم

معمایی، اپیزودیک، ناتاشا لئون بی‌نظیر

اگر از دیدن سریال‌های کلاسیک معمایی مثل Columbo لذت می‌بری، ولی دنبال نسخه‌ای امروزی، خلاقانه و پُر از بازیگر مهمان هستی، فصل دوم «پوکر فیس» را از دست نده. «ناتاشا لیون» (Natasha Lyonne) در نقش «چارلی کیل» بازگشته؛ زنی با توانایی دروغ‌سنجی انسانی! اما این‌بار داستان‌ها متنوع‌تر، مهمان‌ها پرستاره‌تر، و رمز و رازها پیچیده‌تر شده‌اند. از مسابقه‌های مرگ گرفته تا نمایش‌خانه‌های عجیب، از رستوران‌های قدیمی تا هتل‌های متروکه، این فصل پر است از فضاهایی که راز در آن پنهان شده. چارلی، با آن لحن خاص، شوخی‌های زمخت و نگاهِ همیشه مشکوکش، باز هم مرکز جاذبه‌ی ماجراهاست. اپیزودها مستقل‌اند اما در پس‌زمینه، نخ ظریفی از داستان اصلی کشیده شده. اگر دوست داری در هر قسمت همزمان سرگرم شوی، بخندی، و کمی هم فکر کنی، این سریال ترکیب طلایی‌ست. هر اپیزودش مثل یک جدول سودوکوست، فقط با قتل و ناتاشا لیون.

۱۶.سریال The Summer I Turned Pretty  | تابستانی که زیبا شدم – فصل سوم

عاشقانه، نوجوانانه، مثل یک ترانه‌ی تیلور سویفت!

برای خیلی‌ها، «تابستانی که زیبا شدم» یک خاطره‌سازی کامل است؛ مجموعه‌ای که صدای تپش قلب دختران نوجوان را در جدال میان عشق اول، انتخاب‌های سخت و رشد در دل تابستان به تصویر می‌کشد. حالا فصل سوم این سریال برگشته و داستان، پرش زمانی کرده است: «بلی» (با بازی لولا تانگ) حالا دانشجوی دانشگاه است و هنوز با «جرمایا» در رابطه است. اما بازگشت «کانراد» به زندگی‌اش همه چیز را به‌هم می‌ریزد. مثل فصل‌های قبلی، این فصل هم پر از درگیری‌های احساسی، مکالمه‌های ظریف و موسیقی‌هایی‌ست که دل را می‌لرزاند. هنوز معلوم نیست وفادار به پایان کتاب خواهد ماند یا نه، اما هر چه باشد، داستان این مثلث عاشقانه هنوز تمام نشده. اگر به دنبال سریالی هستی که یاد روزهای دل‌دادگی نوجوانی‌ات را زنده کند، اینجا درست‌ترین جاست. همراه با آفتاب، اشک، و آلبوم «Midnights».

۱۷.سریال Forever | برای همیشه

رمانتیک، اجتماعی، صادق و دردناک

اقتباسی از یکی از جنجالی‌ترین رمان‌های «جودی بلوم» (Judy Blume)، سریال Forever داستان یک عشق نوجوانانه‌ست، اما نه آن‌طور که معمولاً نشان می‌دهند. این‌بار خبری از کلیشه‌ها نیست؛ همه چیز صادق، ساده و پیچیده‌ است، مثل خود دوران بلوغ. دو نوجوان سیاه‌پوست – کیشا و جاستین – در لس‌آنجلسِ ۲۰۱۸ با هم آشنا می‌شوند، عاشق می‌شوند، و برای اولین بار، معنای رابطه‌ و عاطفی را کشف می‌کنند. این سریال، جسورانه و بی‌پرده درباره‌ی احساسات، اشتباهات و فشارهای اجتماعی صحبت می‌کند. تولید آن با دقت و احترام زیادی نسبت به فضای نوجوانانه ساخته شده، بدون آن‌که چیزی را سانسور یا تزئین کند. تهیه‌کننده‌ی آن «مارا براک آکیل» است که بازسازی داستان را در بستری امروزی و با نگاهی آگاهانه انجام داده. اگر دوست داری روایتی انسانی، گرم و بدون قضاوت ببینی، Forever یکی از صادق‌ترین‌ انتخاب‌هاست. صداقت گاهی عاشقانه‌تر از هر لبخند است.

۱۸.سریال Ginny & Georgia  | جینی و جورجیا – فصل سوم

خانوادگی، طنز تلخ، پر رمز و راز

«جینی و جورجیا» شبیه ترکیبی‌ست از سریال‌های مادر-دختری مثل Gilmore Girls، اما با دوز بالاتری از تاریکی، راز، و سوال‌های اخلاقی. فصل سوم از جایی آغاز می‌شود که «جورجیا» به‌خاطر قتل بازداشت شده و «جینی» باید با عواقب کار مادرش کنار بیاید. رابطه‌ی پیچیده میان این مادر و دختر، بار دیگر در مرکز سریال قرار گرفته و با ورود شخصیت‌های تازه، فشارهای جدید و افشاگری‌هایی بزرگ، عمق بیشتری یافته است. یکی از نقاط قوت سریال این است که به‌سادگی خوبی و بدی را تفکیک نمی‌کند. شخصیت‌ها خاکستری‌اند، پر از اشتباه، ولی زنده و واقعی. فضای شهری کوچک، گویش‌های محلی، طنز زیرپوستی، و موسیقی مدرن، سریال را از کلیشه‌ی درام خانوادگی دور می‌کند. اگر دنبال سریالی هستی که هم دلگرمت کند، هم گاهی از عصبانیت مشت گره کنی، این یکی را دنبال کن. جورجیا شاید مادر خوبی نباشد، ولی قهرمان داستان خودش است.

۱۹.سریال Leanne | لی‌ان

کمدی چند دوربینه، بازگشت به زندگی، طنز شیرین

اگر دنبال یک سریال سبک و بامزه هستی، که حال و هوای سیت‌کام‌های کلاسیک را داشته باشد، «لی‌ان» همان چیزی‌ست که دنبالش می‌گردی. داستان درباره‌ی زنی به نام لی‌ان است که پس از ۳۳ سال زندگی مشترک، ناگهان شوهرش او را ترک می‌کند. او باید خودش را از نو پیدا کند، با خانواده‌اش کنار بیاید و معنای جدیدی برای زندگی بسازد. بازیگر نقش اصلی، لی‌ان مورگان، کمدینی‌ست که شخصیتش تلفیقی از شور جنوبی، بی‌خیالی بزرگسالانه و شوخ‌طبعی بی‌رحمانه است. تهیه‌کننده سریال هم «چاک لوری» است که ساخت سریال‌های موفقی مثل «تئوری بیگ‌بنگ» را در کارنامه دارد. فضای سریال گرم، خانوادگی و بدون پیچیدگی‌ست، اما حرف‌های عمیقش را از دل طنز بیرون می‌کشد. اگر دلت می‌خواهد بعد از یک روز سخت فقط لبخند بزنی و با کسی همذات‌پنداری کنی، لی‌ان همان «دوست همسایه»‌ای‌ست که بهش نیاز داری.

۲۰.سریال Big Mouth  | دهان گشاد – فصل هشتم و پایانی

کمدی بزرگسالانه، نوجوانانه، بی‌پرده و تأمل‌برانگیز

پایان یک عصر برای نتفلیکس! سریال انیمیشنی Big Mouth در فصل هشتم به پایان می‌رسد، و حالا وقت خداحافظی با این باند دیوانه و شجاع است. از سال ۲۰۱۷ تا حالا، این سریال با شوخی‌های گاه بی‌رحم ولی دقیق، دوران بلوغ را به تصویر کشیده: تغییرات بدن، بحران‌های هویتی، ترس از طرد شدن، و همه آن اتفاقاتی که باعث می‌شود نوجوانی سخت‌ترین و خنده‌دارترین دوران عمر باشد. شخصیت‌هایی مثل «هیولاهای هورمون»، «جادوگر اضطراب» و «روح‌های شرم» حالا بخشی از خاطرات یک نسل شده‌اند. در فصل هشتم، نیک و اندرو باید با بحران‌هایی جدی‌تر مواجه شوند و مسیر تازه‌ای برای خودشان پیدا کنند. این‌بار خبری از فیلتر نیست؛ شوخی‌ها همچنان تند و تیزند، اما احساسات پشت‌شان واقعی‌تر و لطیف‌تر شده‌اند. اگر اهل سریال‌های بزرگسالانه‌ای هستی که در قالب انیمیشن حرف‌های جدی می‌زنند، Big Mouth را باید تا آخر همراهی کنی. بالاخره، همه باید یک‌روز با بلوغ آشتی کنند.

۲۱.سریال Alien: Earth | بیگانه – زمین

علمی‌تخیلی، پیش‌درآمد، ترسناک

اگر با شنیدن واژه‌ی «Alien» یک حس قدیمی از دلهره در دلت زنده می‌شود، باید بدانی که این سریال قرار است آن حس را دوباره احیا کند. Alien: Earth یک پیش‌درآمد برای دنیای سینمایی معروف است و ما را به دو سال قبل از وقایع فیلم اول می‌برد، زمانی که فضا هنوز دور و زمین هنوز آشنا بود. اما یک فضاپیمای اسرارآمیز سقوط می‌کند، و نیروهای ویژه‌ای اعزام می‌شوند تا بررسی کنند. پاسخ‌ها اما سریع نمی‌آیند؛ موجوداتی ناشناخته، ویروسی خاموش و انسان‌هایی که باید تصمیم بگیرند: بجنگند یا بگریزند؟ به کارگردانی «نوآ هاولی» (Noah Hawley)، خالق «فارگو» و «لژیون»، این سریال از آن دسته‌ کارهایی‌ست که فقط ترس ایجاد نمی‌کند، بلکه زیر پوست‌ات می‌خزد. برای دوستداران هیولای نمادین «زنومورف» (Xenomorph) و کسانی که منتظر بازگشتی پرشکوه برای این فرنچایز هستند، Alien: Earth وعده‌ای‌ست خوش‌ساخت و دلهره‌آور.

۲۲.سریال Duster | داستر

اکشن-جنایی، دهه ۷۰، دو نفر در برابر مافیا

تصور کن در دهه ۱۹۷۰ در جنوب غربی آمریکا هستی، پشت فرمان، آفتاب‌سوخته، و با یک مأمور اف‌بی‌آی در صندلی کناری‌ات. این تصویر، دنیای سریال Duster است؛ ساخته‌ی جی. جی. آبرامز و لاتوییا مورگان. این سریال، داستان یک زن سیاه‌پوست – نخستین مأمور زن سیاه‌پوست FBI – را روایت می‌کند که با یک راننده‌ی فراری متحد می‌شود تا یک سازمان جنایتکار را ساقط کند. فضاسازی‌ها دقیق و پر از جزئیات دهه‌ی ۷۰ است: از ماشین‌های کلاسیک تا لباس‌های چرمی و خطوط تلفن زغالی. اما چیزی که Duster را ویژه می‌کند، رابطه‌ی میان این دو شخصیت است: شک، ترس، همکاری و تدریجاً اعتماد. این سریال هم به مخاطبان نوستالژی‌دوست جذاب است، هم به علاقه‌مندان اکشن‌های روان‌شناختی. هر قسمت مثل یک مانور فرار است. اگر از فیلم‌هایی مثل Baby Driver یا Bonnie & Clyde خوشت آمده، Duster همان طعم را در قالب سریال به تو می‌دهد.

۲۳.سریال FUBAR  | فوبار – فصل دوم

اکشن، جاسوسی، خانوادگی

آرنولد شوارتزنگر برگشته، این‌بار نه با نقش نابودگر، بلکه در نقش پدری که هنوز هم می‌تواند مبارزه کند، تیراندازی کند، و در دل دشمن، بخندد. فصل دوم FUBAR از جایی شروع می‌شود که هویت‌های مأموران اصلی برملا شده و حالا باید بیشتر از همیشه فرار کنند. اما در دل این عملیات‌ها، مسئله‌ی اصلی رابطه‌ی پدر و دختری است که حالا هر دو مأمورند، اما هنوز هم نمی‌دانند چگونه با هم کنار بیایند. به داستان این فصل، بازیگر جدیدی اضافه شده: «کری‌آن ماس» در نقش جاسوس سابق شرق آلمان، و همین یک نفر کافی‌ست تا داستان دوچندان جذاب شود. سریال ترکیب جالبی از اکشن پرحرارت و دیالوگ‌های بامزه است، درست شبیه سبک دهه ۹۰ که هنوز جذاب است. FUBAR همان‌قدر که سرگرم‌کننده است، بی‌ادعا هم هست؛ آمده که بخنداند، منفجر کند، و گاهی هم دل‌ات را به دست بیاورد و این ترکیب برای تابستان، ایده‌آل است.

۲۴.سریال Untamed | رام‌نشدنی

اکشن، معمایی، پارک ملی، تنهایی

کم پیش می‌آید سریالی ساخته شود که هم معمایی باشد، هم طبیعت‌محور، هم روان‌کاوانه. Untamed این سه را درهم می‌آمیزد. شخصیت اصلی – با بازی «اریک بانا» – یک مأمور امنیتی در خدمات پارک‌های ملی آمریکاست، کسی که باید مرگ مشکوکی در دل جنگل را بررسی کند. اما هرچه جلوتر می‌رود، بیشتر درمی‌یابد که مرگ، تنها چیزی نیست که باید از آن ترسید. خاطرات خودش، سایه‌هایی از گذشته، و رازهایی که از خاک بیرون می‌زنند، همه او را تعقیب می‌کنند. سریال پر است از صحنه‌های طبیعت بکر، سکوت‌های سنگین، و لحظه‌هایی که مخاطب را به تفکر درباره‌ی بقا، وجدان و انسان‌بودن دعوت می‌کند. Untamed برای کسانی‌ست که دوست دارند با سرعت کم، اما عمق زیاد، وارد ماجرا شوند. نه تیراندازی پیاپی دارد، نه شوخی‌های سبک؛ اما هر پلانش مثل یک شکار بی‌صدا، مؤثر و تلخ است.

۲۵.سریال Too Much | زیادی

رمانتیک-کمدی، لندن-نیویورک، مدرن و تلخ

در این سریال تازه از «لنا دانم»، شخصیت اصلی زنی به‌نام جسیکا است که پس از یک جدایی عاطفی، از نیویورک به لندن می‌رود تا از نو شروع کند. آن‌چه در ظاهر یک کمدی عاشقانه بین‌المللی است، در باطن یک کندوکاو روان‌شناختی درباره روابط معاصر، مهاجرت، و فریب‌کاری‌های ذهن ماست. جسیکا در لندن با مردی به‌نام فلیکس آشنا می‌شود – شخصیتی مرموز و در عین حال جذاب، با بازی «ویل شارپ». روایت سریال پر از لحظات غافلگیرکننده، مونولوگ‌های درونی طنزآلود و برش‌های تصویری سوررئال است. این‌جا با سریالی طرف هستیم که در آن واقعیت و خیال، همزمان زندگی می‌کنند. مثل رابطه‌ای که نمی‌دانی واقعی‌ست یا صرفاً تکه‌تکه‌هایی از رؤیا. در کنار روایت، بازی با فرم و فضاسازی شهری لندن سریال را خاص کرده. یک کمدی غمگین و یک تلخی دوست‌داشتنی.

۲۶.سریال Long Story Short | داستان بلند، خلاصه

انیمیشن، سوررئال، خانوادگی، پیچیده و طنز تلخ

ساخته‌ی جدید خالق «BoJack Horseman»، یعنی رافائل باب-وکسبرگ، یک انیمیشن سریالی‌ است که خانواده‌ای را در بازه‌های زمانی مختلف روایت می‌کند. در نگاه اول شاید شبیه داستانی خانوادگی و ساده به‌نظر برسد، اما هر قسمت لایه‌ای تازه از روابط، خاطرات جمعی، ترومای نسل‌ها و طنز بی‌رحمانه‌ی زندگی را نمایان می‌کند. روایت سریال مثل یک پازل است؛ هر قطعه، مستقل و در عین حال مکمل. اگر از آثار ترکیبی خوش‌ات می‌آید که بتوانی هم بخندی، هم بغض کنی، این سریال تو را ناامید نخواهد کرد. صداپیشگان هنوز معرفی کامل نشده‌اند، اما بر اساس تجربه‌ی قبلی سازنده، می‌توان انتظار حضور چهره‌های شناخته‌شده و دیالوگ‌هایی گزنده داشت. Long Story Short بیش از آن‌که داستان بگوید، احساس خلق می‌کند. ترکیبی از گذشته، حال و آینده، در قالبی بی‌قانون اما منسجم.

۲۷.سریال The Second Best Hospital in the Galaxy  | دومین بیمارستان برتر کهکشان – فصل دوم

انیمیشن، علمی‌تخیلی، فمینیستی، کمدی بی‌پروا

در کهکشان ارگولان و سال ۱۴۰۰۲، دو پزشک بیگانه – دکتر اسلیچ و دکتر کلاک – در بیمارستانی کار می‌کنند که دومین بیمارستان برتر دنیاست؛ نه اولی! و همین جمله‌ آغاز یک سریال کمدی‌ست که با موضوعاتی مثل اضطراب، بیماری‌های ذهنی، و آشفتگی‌های هستی‌شناسانه شوخی می‌کند. در فصل دوم، تمرکز بر روی درمان نهایی اضطراب است؛ کاری که هیچ‌کس در طول تاریخ انجام نداده. تیم صداپیشگان شامل «استفانی هسو»، «کیکه پالمر»، «کیرن کالکین»، «مایا رودلف» و دیگران است. فضاها اغراق‌آمیز، موجودات خیالی، و دیالوگ‌ها کاملاً خلاف‌آمدند. اما آن‌چه این سریال را خاص می‌کند، هوش پشت شوخی‌هاست. اگر بتوانی ظاهر بامزه را کنار بزنی، در لایه‌های زیرین این انیمیشن، تحلیل‌های تیز و کنایه‌های اجتماعی دقیق پیدا می‌کنی. ترکیب ایده‌آل برای یک ذهن خسته که هم دنبال خنده است، هم دنبال فهم.

۲۸.سریال The Gilded Age  | عصر طلایی – فصل سوم

تاریخی، طبقاتی، پرزرق‌وبرق و پرتنش

جولیان فِلوز (Julian Fellowes)، خالق Downton Abbey، این بار ما را به نیویورک اواخر قرن نوزدهم برده تا نبرد میان «پول قدیم» و «پول نو» را تماشا کنیم. در فصل سوم، درگیری‌ها میان خانواده‌ی روسل و خانواده‌های اشرافی سنتی، وارد مرحله‌ی تازه‌ای می‌شود. لباس‌ها باشکوه‌تر، تئاترها پرخرج‌تر، و ضربات اخلاقی سنگین‌ترند. نقطه قوت سریال همچنان در دیالوگ‌هایش است: دروغ‌ها، کنایه‌ها و جملاتی که پشت آن‌ها سال‌ها غرور یا تحقیر نهفته است. در کنار این‌ها، بازیگران بزرگی چون کری کون، مورگان اسپکتور، و کریستین بارانسکی بازگشته‌اند تا جدل‌های طبقاتی را با جان و دل بازی کنند. این فصل بیش از پیش به مسأله‌ی زنان، مهاجران و ظهور طبقه‌ی متوسط می‌پردازد. The Gilded Age ترکیبی است از زیبایی چشم‌نواز و حقیقت‌های تلخ تاریخی. تصویری از جهانی که هنوز هم خیلی دور از ما نیست.

۲۹.سریال Outlander: Blood of My Blood | بیگانه: خون در رگ‌های من

پیش‌درآمد، عاشقانه، تاریخی-جنگی

پیش از آن‌که کلیر و جیمی در زمان سفر کنند و درگیر عشقی افسانه‌ای شوند، داستانی دیگر وجود داشته؛ داستان والدین آن‌ها. این سریال، پیش‌درآمد رسمی «Outlander» است و روایت دو عاشقانه‌ در دو بستر زمانی متفاوت: اولی در دل وحشت جنگ جهانی اول میان جولیا و هنری، والدین کلیر؛ و دومی در دل کوهستان‌های اسکاتلند، بین الن و برایان، پدر و مادر جیمی.

دو داستان در دو قاره، ولی با تمی مشترک: عشق در دل آشوب. فضاها، دیالوگ‌ها و طراحی صحنه‌ها کاملاً با استانداردهای بالاوتلندر همخوانی دارد. اگر سری اصلی را دنبال کرده‌ای، این سریال مثل ورق‌زدن آلبوم خاطرات خانوادگی‌ست. و اگر تازه‌واردی، با دنیایی روبه‌رو می‌شوی که جنگ و احساس را در هم تنیده. Blood of My Blood داستان آغاز است؛ آغاز ماجراهایی که قرار است چند نسل را متحول کند.

source

توسط salamathyper.ir