در روزگاری که مدیترانه تنها راه ارتباط میان قارهها بود و نه مرز دریا و خشکی، ناگهان موجی از ویرانی بر کشورهای اطراف آن سایه افکند. در اواخر هزارهٔ دوم پیش از میلاد، وقتی مصر، هیتیها (Hittites)، میسنیها (Mycenaeans) و دیگر قدرتهای کهن در اوج ثروت و شکوه بودند، از دریا دشمنانی ناشناس رسیدند؛ مردمانی جنگجو، آواره، بیسرزمین، که نه نامی داشتند و نه ردپایی در تاریخ نوشتاری یا میراث فرهنگی باقی گذاشتند. تنها چیزی که از آنان داریم، سایهای مبهم است؛ در نقشبرجستهها، سنگنوشتهها و حافظهٔ زخمی تمدنها.
پژوهشگران قرنهای اخیر این مهاجمان دریایی را «مردمان دریا» نامیدهاند؛ نامی که خودشان هرگز بر خود ننهادهاند، اما بازتابی از وحشت ویرانگری است که با خود آوردند.
وقتی تمدنها یکییکی خاموش شدند: آغاز «فروپاشی عصر برنز»
در حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد، بخش بزرگی از جهان باستانیِ شرق مدیترانه، بهطور ناگهانی وارد دورهای از زوال و نابودی شد. شهری پس از شهری دیگر سوخت، معابد و کاخها متروک شدند، تجارتها از هم پاشیدند و خطهای نوشتاری فراموش شدند. این رخداد سهمگین در پژوهشهای تاریخی با عنوان «فروپاشی عصر برنز» شناخته میشود.
پرسشی بزرگ پیشروی باستانشناسان و تاریخپژوهان قرار گرفت: چه عاملی باعث این نابودی گسترده شد؟ نظریههای مختلفی ارائه شد: تغییرات شدید اقلیمی، قحطی، زلزله، اپیدمیهای مرگبار و حتی جنگهای گستردهای که برخی آنها را «جنگ جهانی صفر» نامیدهاند. اما یکی از نظریههایی که توجه بسیاری را جلب کرد، ظهور نیرویی ناشناس بود که از دریا آمده و نظم کهن را به آشوب کشیده بود: «مردمان دریا».
داستانی که از زبان سنگ روایت شد: نقشبرجستهٔ رامسس سوم
از معدود منابع تاریخی مستقیم دربارهٔ این مهاجمان، دیوارنگارهای است در معبد تدفین فرعون رامسس سوم (Ramesses III) در مصر. در این تصویر که با مهارت و ظرافت ترسیم شده، ارتش مصر درگیر نبردی سهمگین با مهاجمان دریایی است. مردانی با نیزه و زرههای بیگانه، بر کشتیهایی جنگی هجوم میآورند و از سوی دیگر، کمانداران مصری آمادهٔ دفاعاند.
کنار این تصویر، نوشتهای حک شده که از ائتلافی متشکل از چند قوم و قبیله یاد میکند: پِلِسِت (Peleset)، تِکِل (Thekel)، شِکِلِش (Shekelesh)، دِنیِن (Denyen) و وِشِش (Weshesh). این اسامی احتمالاً به اقوامی بازمیگردد که از مناطقی چون سیسیل (Sicily)، ساردینیا (Sardinia)، قبرس (Cyprus) و آناتولی (Anatolia) آمده بودند. کتیبه ادعا میکند که این اقوام پیش از حمله به مصر، امپراتوریهایی چون هیتی، کارکِمیش (Carchemish)، آرزاوا (Arzawa) و آلاشیا (Alashiya) را ویران کرده بودند. جملهای در این متن بهروشنی میگوید: «هیچ سرزمینی توان ایستادگی برابر سلاحهایشان را نداشت».
حمله به اوگاریت و شواهدی از ترسی که در خاک مانده
یکی دیگر از منابع باارزش، لوحهای به خط میخی است که در سوریه کشف شده و از نابودی کامل پادشاهی مقتدر اوگاریت (Ugarit) به دست این مهاجمان خبر میدهد. در این نامه که بین پادشاه اوگاریت و یکی از متحدانش ردوبدل شده، با لحنی آشفته از حملاتی قریبالوقوع سخن گفته میشود. یافتههای رادیوکربنی از بقایای نبرد در همان منطقه، تاریخ این حمله را حدود ۱۱۹۰ پیش از میلاد تخمین میزنند. این زمانبندی با روایت دیوارنگارهٔ رامسس سوم همخوانی دارد و فرضیهٔ حملات زنجیروار مردمان دریا را تقویت میکند.
پایان پیشروی در مصر؛ اما زخمی که بهجا ماند
هرچند مصر موفق شد در برابر این یورش گسترده مقاومت کند و مهاجمان را از سرزمین خود عقب براند، اما این پیروزی، گران تمام شد. نیروی نظامی مصر بهشدت تضعیف شد، اقتصاد آسیب دید، و همین مسئله باعث شد پادشاهی نوین مصر طی یک قرن آینده دچار افول شود. برخی پژوهشگران باور دارند که بازماندگان مردمان دریا بعدها در منطقهٔ فِلِستیا (Philistia) سکونت کردند و همان قومی شدند که بعدها در کتابهای مقدس با نام «فِلِستیها» (Philistines) شناخته میشوند.
افسانه یا واقعیت؟ پرسشی که هنوز بیپاسخ مانده
باوجود همهٔ این روایتها، تردیدهای جدی دربارهٔ واقعیت تاریخی مردمان دریا وجود دارد. هیچ اثری از آنها در میراث فرهنگی کشف نشده است: نه زبان، نه خط، نه معماری، و نه حتی ابزارهایی قابلنسبت به آنها. تنها منبع تصویری، همان معبد رامسس سوم است؛ بنایی که به سفارش پادشاهی خودستای ساخته شده و ممکن است روایتی اغراقآمیز از پیروزیاش باشد.
برخی پژوهشگران حتی این احتمال را مطرح میکنند که آنچه «مردمان دریا» نامیده شده، مجموعهای از مهاجران، پناهجویان، و مزدوران گرسنه بوده که در نتیجهٔ زنجیرهای از بلایای طبیعی و سیاسی، سرگردان شده و به دنبال سرزمینی برای زیستن بودهاند.
نتیجهگیری: معمایی هنوز گشوده نشده
«مردمان دریا» برای ما بیش از آنکه واقعیتی قطعی باشند، نمادی از اضطراب و ناامنی در دنیای باستاناند. شاید آنها واقعاً وجود داشتهاند، شاید تنها چهرهای خیالی برای دشمنانی ناشناس بودهاند. اما آنچه مسلم است، این است که نامشان هنوز هم در پژوهشهای تاریخ و باستانشناسی طنین دارد و سؤالهایی بیپاسخ را زنده نگه میدارد.
source