اختلال اختلال وسواسی-جبری یا OCD (Obsessive Compulsive Disorder) از پیچیدهترین و ناتوانکنندهترین اختلالات روانپزشکی در جهان است. در حالی که سالهاست این اختلال مورد بررسی قرار گرفته، هنوز پاسخهای دقیقی برای بسیاری از پرسشهای مهم در مورد آن وجود ندارد: از جمله علت دقیق ابتلا، تفاوت در بروز علائم در افراد مختلف، و اینکه چرا برخی بیماران به درمان پاسخ میدهند و برخی دیگر نه. در پژوهش جدیدی که بهتازگی منتشر شده، گامی مهم در جهت رمزگشایی از ریشههای ژنتیکی این اختلال برداشته شده است.
OCD تقریباً در ۲ درصد جمعیت جهانی دیده میشود. این اختلال در فهرست ده بیماری برتری قرار دارد که بیشترین سالهای از دسترفته از زندگی همراه با ناتوانی را ایجاد میکنند. بیماران نهتنها در عملکرد شغلی و روابط خانوادگی دچار آسیب میشوند، بلکه خطر مرگ زودهنگام ناشی از عوامل طبیعی (مانند عفونتها) و غیرطبیعی (مانند خودکشی) در آنها بهمراتب بالاتر است.
وسواسها و اجبارها: اضطرابهایی با رفتارهای تکرارشونده
افراد دچار OCD با وسواسهایی (obsessions) دستوپنجه نرم میکنند: افکار، تصاویر ذهنی یا ترسهایی مزاحم، تکرارشونده و ناخواسته. برای کاهش اضطرابی که این وسواسها بهوجود میآورند، آنها دست به رفتارهای اجباری (compulsions) میزنند. این رفتارها ممکن است شامل شستن مکرر دستها، چک کردنهای وسواسی یا انجام آیینهای خاص باشد. گاه حتی پرهیز از مکانها یا موقعیتهای خاص برای پیشگیری از برانگیخته شدن اضطراب نیز دیده میشود.
ژنتیک OCD: تأثیر صدها ژن ریز اما مهم
در این پژوهش جدید، DNA بیش از ۵۳ هزار فرد مبتلا به OCD و ۲ میلیون نفر بدون این اختلال مورد بررسی قرار گرفت. این بزرگترین پروژه ژنتیکی در حوزه OCD تاکنون بوده و صدها مارکر ژنتیکی مرتبط با بیماری شناسایی شدهاند. برخلاف بیماریهایی مثل فیبروز کیستیک یا بیماری هانتینگتون که تنها یک ژن معیوب عامل آنهاست، OCD حاصل دخالت مجموعهای از ژنهاست که هرکدام نقش کوچکی در افزایش خطر ایفا میکنند.
مطالعه به روش GWAS (Genome-Wide Association Study) انجام شد؛ روشی که در آن میلیونها نشانگر ژنتیکی (genetic markers) در سراسر ژنوم بررسی میشود تا تفاوتهایی را که بین بیماران و افراد سالم وجود دارد شناسایی کند. نتیجه این تحقیق: ۳۰ ناحیه در ژنوم که میزبان ۲۴۹ ژن مرتبط با OCD بودند. از این میان، ۲۵ ژن بهطور خاص برجستهتر از دیگران بودند.
نکته جالب اینکه سه ژن اصلی شناساییشده، در بیماریهایی مانند افسردگی، صرع (epilepsy) و اسکیزوفرنی (schizophrenia) نیز نقش دارند. بخشی از ژنهای کشفشده در ناحیهای از ژنوم قرار دارند که با ایمنی تطبیقی (adaptive immunity) مرتبط است؛ موضوعی که میتواند پلی باشد میان اختلالهای روانی و عملکرد دستگاه ایمنی.
مغز در OCD: از هیپوتالاموس تا عادتسازی
ژنهای کشفشده در این تحقیق در نواحی مشخصی از مغز فعال هستند؛ نواحیای که در برنامهریزی، تصمیمگیری، تشخیص خطا، انگیزه، تنظیم احساسات و کنترل اضطراب ایفای نقش میکنند. جالبتر آنکه فعالیت این ژنها در بخشی از مغز به نام هیپوتالاموس (Hypothalamus) نیز مشاهده شده؛ بخشی که تا پیش از این ارتباط مستقیمی با OCD نداشت. اما اکنون میدانیم هیپوتالاموس بخشی از شبکهای بزرگتر است که در بروز علائم این بیماری نقش دارد.
همچنین، ارتباطی قوی بین ژنهای OCD و نوع خاصی از سلولهای مغزی بهنام نورونهای خارمیانی (medium spiny neurons) در ناحیه استریاتوم (Striatum) مشاهده شده است. این نورونها در فرایند «عادتسازی» یا habit formation نقشی کلیدی دارند؛ همان رفتاری که در قالب اجبارهای بیمار دیده میشود. داروهای مؤثر در OCD نیز اغلب گیرندههایی را در همین نورونها هدف قرار میدهند.
پیوند OCD با اختلالات دیگر؛ از اضطراب تا میگرن
نتایج این پژوهش، پیوندهای ژنتیکی جالبی را میان OCD و اختلالات روانپزشکی دیگر آشکار کرده است. شباهتهای ژنتیکی با اضطراب (anxiety)، افسردگی (depression)، بیاشتهایی عصبی (anorexia nervosa) و نشانگان تورت (Tourette syndrome) از جمله یافتههای قابلتوجه بودند. برعکس، خطر ژنتیکی برای وابستگی به الکل و رفتارهای پرخطر در مبتلایان به OCD پایینتر از حد میانگین بود؛ موضوعی که با ویژگیهای شخصیتی محتاط بیماران همخوانی دارد.
نکتهای جالبتر، ارتباط میان OCD و برخی اختلالات ایمنی بود. بهعنوان مثال، شواهدی از پیوند ژنتیکی بین OCD و آسم (asthma) یا میگرن (migraine) دیده شد، در حالی که خطر بیماریهای التهابی روده (inflammatory bowel disease) در این گروه کمتر بود. این موارد، فرضیههای تازهای را درباره نقش دستگاه ایمنی و التهاب در سلامت مغز مطرح میکنند.
افق آینده: درمانهای شخصیسازیشده برای OCD
پژوهشهای ژنتیکی به ما نمیگویند که چرا یک فرد خاص دچار OCD شده، اما میتوانند الگوهای کلیتری را از نحوه عملکرد مغز و بدن در این بیماری ترسیم کنند. با بررسی دقیقتر ژنها، نوع سلولهای درگیر و مسیرهای بیولوژیکی، میتوان روزی به تشخیصهای دقیقتر، درمانهای مؤثرتر و حتی پیشگیریهای هدفمند نزدیک شد.
هدف نهایی پژوهشگرانی که سالها عمر خود را وقف شناخت این بیماری کردهاند، همین است: رساندن درمان به مرحلهای که با ویژگیهای هر فرد همخوان باشد و کیفیت زندگی مبتلایان را بهبود دهد.
منبع
source