در میانهٔ قسمت چهاردهم سریال «تاسیان»، در لحظهای گذرا اما پر از بار عاطفی، امیر – قهرمان داستان – برای آنکه بتواند با دلدارش تماس بگیرد، از زنی رهگذر تقاضای سکهای دو ریالی میکند. آن زن، با چهرهای خنثی اما حضوری ماندگار، سکه را به او میدهد و میرود.
شاید برای بسیاری از بینندگان این سکانس تنها بخشی از روایت سریال باشد، اما آن زن، چهرهای ساختگی نبود. او زنی واقعی از تاریخ معاصر تهران بود. زنی که در حافظهٔ خیابان فردوسی نقش بسته است؛ زنی که با نام زن سرخپوش یا یاقوت، در سکوت زندگی کرد و در سکوت ناپدید شد. حضور کوتاهش در قاب سریال، احضاری است از روایتی ناتمام؛ روایتی که تهران سالهای دور را در خود دارد.
بانویی در انتظار، بیکلام و بینام
زن سرخپوش، که در گاهشمار تولدش، سال ۱۳۰۵ ثبت شده، زنی بیهویت در اسناد رسمی بود. اما در حافظهٔ میدان فردوسی و چشم عابران روزمره، چهرهای آشنا. او نزدیک به ۳۰ سال، هر روز و تقریباً در ساعتهای مشابه، در ضلع شمالشرقی میدان فردوسی تهران ظاهر میشد: تنها، خاموش، با جامهای سراسر قرمز – پیراهن، کفش، کیف و حتی جوراب.
از او صدایی شنیده نمیشد. نه دعوتی، نه شکایتی، نه شرح حالی. فقط حضور. حضوری که کمکم بدل به افسانهای شهری شد. مردم میگفتند در عشقی شکست خورده و به امید دیدار دوباره، به همانجا بازمیگردد. اما خودِ زن، در مصاحبهای که در دهه ۵۰ انجام شد، عاشقپیشگی را انکار کرد؛ اگرچه نگاهش حرف دیگری میزد.
مستندها و یادها: یاقوت در هنر و حافظه
تنها تصویر مستند از او در فیلم مستند تهران امروز به کارگردانی خسرو سینایی (۱۳۵۶) دیده میشود. دوربین، بیکلام، همانطور که خودش بود، او را قاب میگیرد.
در هنر معاصر ایران، ردپای زن سرخپوش پررنگ است؛ شاعران، ترانهسرایان، کارگردانان و نویسندگان، هر یک از دریچهای متفاوت، با نگاهی پر از حسرت و خیال، از او گفتهاند:
🎵 ترانه و موسیقی
– رحیم معینی کرمانشاهی در ترانهای با مطلع «تو شهری که تو نیستی خیابون شده خالی» او را ستوده است.
– در موزیک ویدیوی «هفتهٔ عشق» از بنیامین بهادری، اشارهای مستقیم به زن سرخپوش میشود.
– فریدون فروغی نیز ترانهٔ «همیشه غایب» را از زبان او خوانده است.
🖋 شعر
– محمدعلی سپانلو در منظومهٔ «خانم زمان»، با لحنی شاعرانه از یاقوت سخن گفته است.
🎬 فیلم و تصویر
– مستند «بگذار تا همیشه» ساختهٔ اکرم بهرامیان، به زندگی این زن پرداخته.
– در فیلم کوتاه «مثل همیشه» به کارگردانی محمد حمزهای، بازی آناهیتا نعمتی نقشی اقتباسی از زن سرخپوش دارد.
– سریال «تاشیان» نیز با انتخابی هوشمندانه، در سکانسی، او را به تصویر کشیده است.
📘 ادبیات و داستان
– در رمان علمیتخیلی «ساعت صفر» نوشتهٔ هادی طامه و امین متین که به صورت پادکست منتشر شده، یکی از شخصیتها بر اساس زن سرخپوش ساخته شده است.
🎭 نمایش و پرفورمنس
– در مرداد ۱۳۹۵، نمایش «فیشرآباد و دو داستان دیگر» به کارگردانی رضا قنبرزاده فرید، روایتی تئاتری از زندگی او را ارائه کرد.
– در مهر ۱۳۹۰، پنجاه زن با لباسهای قرمز، در میدان فردوسی حاضر شدند؛ پرفورمنسی به یاد زن سرخپوش، که در واقع بخشی از برنامهٔ مستند «پنج عصر میدان فردوسی» بود.
ناپدیدشدن در سکوت
او تا حوالی سالهای ۶۱ یا ۶۲ در میدان فردوسی دیده میشد. ناگهان، بیصدا، ناپدید شد. نه مزار مشخصی، نه شرحی، نه حتی نامی بر سنگ.
شاید او تنها زنی بود که بیآنکه سخنی بگوید، هزار داستان با خود داشت. شاید هنوز هم کسانی باشند که در ازدحام میدان، گاهی در آن ضلع شمالشرقی، بهدنبال سایهای سرخرنگ بگردند. یا مثل امیر، سکهای از دست او گرفته باشند؛ بیآنکه بدانند، دستی به تاریخ زدهاند.
یادداشت پایانی:
در تاریخ پنهان شهرها، برخی چهرهها با فریاد یا افتخار ماندگار میشوند، و برخی با سکوت. زن سرخپوش میدان فردوسی، از دستهٔ دوم بود. چهرهای محو اما همیشگی. در یاد تهران، در قاب هنر و در نگاه امیر، تنها وسیله رسیدن به یک دو ریالی بود برای اتصال به دلدار. اما برای ما، بهانهای شد برای رجوع به حافظهٔ جمعی.
source