اختلالات شخصیت یکی از پیچیده‌ترین و بحث‌برانگیزترین حوزه‌های روانشناسی و روانپزشکی هستند. یکی از انواع کمتر شناخته‌شده اما بسیار قابل‌توجه این اختلالات، اختلال شخصیت اسکیزوئید (Schizoid Personality Disorder) است. افرادی که به این اختلال مبتلا هستند، معمولاً به شدت گوشه‌گیر، منزوی و بی‌علاقه به روابط اجتماعی دیده می‌شوند. آن‌ها اغلب به نظر می‌رسد که ترجیح می‌دهند تنها باشند، احساسات کمی نشان می‌دهند و در برقراری ارتباط عاطفی با دیگران مشکل دارند.

در این مقاله، به بررسی دقیق این اختلال می‌پردازیم و علل زیستی، روانی و اجتماعی آن را مرور خواهیم کرد. در ادامه، راهکارهای درمانی مختلف، از جمله روان‌درمانی و دارودرمانی، معرفی می‌شوند. هدف این مقاله، آشنایی بهتر با ماهیت این اختلال و ارائه چشم‌اندازی روشن درباره راه‌های درمان و پشتیبانی از مبتلایان است.

بخش اول: اختلال شخصیت اسکیزوئید چیست؟

تعریف و ویژگی‌های کلی

اختلال شخصیت اسکیزوئید یکی از اختلالات دسته A در طبقه‌بندی اختلالات شخصیت است که به اختلالات عجیب و غیرعادی معروفند. بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، این اختلال با ویژگی‌هایی چون فاصله‌گیری از روابط اجتماعی، کاهش ابراز احساسات و بی‌علاقگی به تعاملات انسانی مشخص می‌شود.

ویژگی‌های اصلی اختلال:

  • نداشتن تمایل به روابط صمیمی، حتی با خانواده

  • انتخاب فعالیت‌های انفرادی به‌صورت افراطی

  • کم‌علاقگی به فعالیت‌های جنسی یا عاطفی با دیگران

  • لذت نبردن از فعالیت‌های روزمره

  • عدم داشتن دوستان صمیمی یا مورد اعتماد

  • بی‌تفاوتی نسبت به تمجید یا انتقاد دیگران

  • نشان دادن سردی عاطفی، بی‌تفاوتی یا حالت‌های خنثی

تفاوت با سایر اختلالات:

برخلاف اختلال شخصیت مرزی یا نمایشی، افراد مبتلا به اسکیزوئید به دنبال جلب توجه یا ارتباط نیستند. همچنین، با وجود شباهت‌هایی با اختلال اسکیزوتایپال یا اسکیزوفرنی، این افراد معمولاً دچار توهم یا هذیان نمی‌شوند، گرچه گاهی دنیای درونی پیچیده‌ای دارند.

بخش دوم: علل و عوامل ایجاد اختلال شخصیت اسکیزوئید

علت دقیق این اختلال هنوز کاملاً مشخص نیست، اما پژوهش‌ها نشان داده‌اند که ترکیبی از عوامل ژنتیکی، زیستی، روانی و محیطی در ایجاد آن نقش دارند.

 عوامل زیستی و ژنتیکی

وراثت:

مطالعات خانواده و دوقلوها نشان داده‌اند که اختلالات شخصیت، به‌ویژه انواع اسکیزوتایپال و اسکیزوئید، می‌توانند زمینه ژنتیکی داشته باشند. به‌عبارتی، اگر یکی از والدین یا نزدیکان فرد دارای اختلالات شخصیتی یا روان‌پریشی باشد، احتمال ابتلا در فرزندان بیشتر می‌شود.

نوروبیولوژی:

برخی پژوهش‌ها حاکی از آنند که عملکرد غیرعادی در بخش‌هایی از مغز مانند لوب پیشانی، که با پردازش اجتماعی و تنظیم احساسات در ارتباط است، ممکن است در این اختلال نقش داشته باشد. همچنین عدم تعادل در انتقال‌دهنده‌های عصبی مانند دوپامین می‌تواند با کاهش انگیزه اجتماعی مرتبط باشد.

 عوامل روان‌شناختی

سبک دلبستگی:

کودکانی که در دوران رشد، از نظر عاطفی مورد غفلت قرار گرفته‌اند یا دلبستگی ایمن با والدین خود نداشته‌اند، در آینده ممکن است به اختلالاتی چون اسکیزوئید دچار شوند. سبک دلبستگی اجتنابی یا ایمن‌ناایمن، از عوامل خطر محسوب می‌شود.

تجربه‌های کودکی:

بی‌توجهی، طرد عاطفی، خشونت سرد یا سوء‌استفاده عاطفی در کودکی ممکن است فرد را به سمت کنار کشیدن از دنیای بیرونی سوق دهد. به این ترتیب، کودک یاد می‌گیرد که احساسات خود را سرکوب کرده و از صمیمت دوری کند.

 عوامل اجتماعی و محیطی

خانواده:

رشد در خانواده‌هایی که ارتباط عاطفی ضعیف، کم‌حمایت یا بیش‌ازحد سرد دارند، خطر ابتلا به این اختلال را افزایش می‌دهد. فرزندان چنین خانواده‌هایی ممکن است یاد بگیرند که از دیگران فاصله بگیرند تا احساس امنیت کنند.

محیط‌های پرتنش یا فرهنگی:

در برخی فرهنگ‌ها، انزوا و بی‌تفاوتی اجتماعی ممکن است به نوعی رفتار قابل قبول یا حتی ارزش‌گذارانه تبدیل شود. به‌طور خاص، در فرهنگ‌هایی که فردگرایی یا خودکنترلی شدید ترویج می‌شود، افراد اسکیزوئید ممکن است دیرتر تشخیص داده شوند.

بخش سوم: تشخیص اختلال شخصیت اسکیزوئید

روش‌های تشخیصی

تشخیص این اختلال معمولاً توسط روانشناس یا روانپزشک و از طریق مصاحبه بالینی انجام می‌شود. در این مصاحبه، اطلاعاتی در مورد روابط اجتماعی، احساسات فرد، تجربه‌های دوران کودکی و عملکرد شغلی و خانوادگی بررسی می‌شود.

ابزارهای روان‌سنجی

برخی تست‌ها مانند MMPI-2 یا پرسش‌نامه شخصیت چندوجهی می‌توانند به غربالگری کمک کنند. همچنین، آزمون‌های اسقاطی مانند TAT یا رورشاخ ممکن است جنبه‌های پنهان شخصیت فرد را آشکار کنند.

تشخیص افتراقی

تشخیص این اختلال باید با دقت انجام شود، چرا که ممکن است با اختلالاتی نظیر افسردگی، اوتیسم با عملکرد بالا، یا اسکیزوفرنی اشتباه گرفته شود. نکته کلیدی آن است که افراد اسکیزوئید معمولاً پایدار و بدون توهم یا روان‌پریشی هستند.

بخش چهارم: درمان اختلال شخصیت اسکیزوئید

درمان این اختلال، مانند بسیاری از اختلالات شخصیت، چالش‌برانگیز است. زیرا افراد مبتلا اغلب انگیزه‌ای برای تغییر ندارند و تمایل چندانی به ارتباط درمانی نشان نمی‌دهند. با این حال، درمان‌های مختلف می‌توانند به بهبود کیفیت زندگی این افراد کمک کنند.

 روان‌درمانی

درمان شناختی-رفتاری (CBT):

در CBT تلاش می‌شود باورهای ناکارآمد فرد درباره روابط اجتماعی به چالش کشیده شود. برای مثال، باورهایی مانند «هیچ‌کس قابل‌اعتماد نیست» یا «روابط بی‌فایده‌اند» مورد بررسی و بازسازی قرار می‌گیرند. تمرین مهارت‌های اجتماعی و شناخت احساسات از اجزای مهم این درمان است.

درمان بین‌فردی (IPT):

درمان بین‌فردی سعی می‌کند ارتباط فرد با دیگران را تقویت کند و الگوهای ناسالم روابط را اصلاح نماید. در مورد افراد اسکیزوئید، درمان‌گر ممکن است به کمک موقعیت‌های روزمره، تمرین‌های رفتاری برای برقراری ارتباط پیشنهاد دهد.

روان‌درمانی حمایتی:

در بسیاری موارد، هدف اصلی درمان، ایجاد رابطه‌ای امن و قابل‌اعتماد میان فرد و درمانگر است تا از طریق این رابطه، فرد به تدریج احساس امنیت و تعامل را تجربه کند. پیشرفت در این مدل معمولاً کند ولی پایدار است.

 دارودرمانی

هیچ دارویی به‌طور خاص برای اختلال شخصیت اسکیزوئید تأیید نشده است، اما در مواردی که افسردگی، اضطراب یا علائم مشابه اسکیزوفرنی نیز وجود داشته باشند، داروهای ضدافسردگی یا ضدروان‌پریشی با دوز پایین ممکن است تجویز شوند.

داروهایی مانند:

  • مهارکننده‌های بازجذب سروتونین (SSRIs) برای کاهش اضطراب و افسردگی

  • داروهای ضدروان‌پریشی غیرتیپیکال در صورت وجود افکار پارانویید خفیف

 حمایت‌های اجتماعی و آموزشی

  • آموزش مهارت‌های اجتماعی و شغلی به افراد اسکیزوئید کمک می‌کند عملکرد بهتری در محیط کار یا جامعه داشته باشند.

  • کارگاه‌های گروهی با حضور درمانگران حرفه‌ای می‌توانند فضاهایی امن برای تمرین تعامل اجتماعی فراهم کنند.

  • مشاوره خانواده برای آموزش نحوه برخورد مناسب با فرد مبتلا، بسیار مفید است.

بخش پنجم: پیش‌آگهی و نتیجه‌گیری

اختلال شخصیت اسکیزوئید معمولاً یک وضعیت مزمن و پایدار در طول زندگی است. این افراد به ندرت خودشان برای درمان اقدام می‌کنند، مگر آنکه به دلیل افسردگی یا فشارهای محیطی مراجعه کنند.

با این حال، اگر درمان به درستی انجام گیرد، کیفیت زندگی، عملکرد اجتماعی و روابط خانوادگی می‌توانند بهبود یابند. مهم‌ترین عامل موفقیت، ثبات درمان، رابطه قابل‌اعتماد با درمانگر و حمایت‌های محیطی است.

در نهایت، آنچه بیش از همه اهمیت دارد، درک این نکته است که اختلالات شخصیت نه به معنای “اشتباه بودن فرد” بلکه نشانه‌ای از روش‌های ناسازگارانه‌ای هستند که فرد برای کنار آمدن با دنیا درونی و بیرونی خود انتخاب کرده است. با صبوری، آگاهی و حمایت، تغییر و بهبود ممکن است.

source

توسط salamathyper.ir