وقتی انسان در سکوت خانه نشسته و ناگهان تصویر بچه‌گربه‌ای را می‌بیند که با چشمان گرد و بی‌پناه به سمت دوربین نگاه می‌کند، درونش احساس عجیب و غریبی شکل می‌گیرد. احساسی که شبیه یک کششِ غیرقابل‌انکار برای نزدیک شدن و لمس کردن است، اما همزمان نوعی فشار، انقباض عضلانی و حتی دندان‌قروچه در او ایجاد می‌کند. این همان لحظه‌ای است که ذهن در آستانه تجربه چیزی قرار می‌گیرد که دانش امروز آن را «پرخاشگری ناشی از بامزگی» می‌نامد. پدیده‌ای که شنیدنش شاید غریب باشد، اما در زندگی روزمره بسیاری از ما بارها رخ داده است. از مادری که گونه‌های نوزادش را با انرژی فشار می‌دهد تا جوانی که هنگام دیدن خرگوشی کوچک می‌گوید دلش می‌خواهد آن را «گاز بگیرد»، این رفتارهای دوگانه بخشی طبیعی از واکنش انسان به محرک‌های عاطفی شدید هستند.

مغز در مواجهه با چیزهای بیش‌ازحد ناز وارد حالتی می‌شود که یک نوع «تضاد احساسی» در آن فعال می‌گردد. از یک طرف موجی از احساسات مثبت و هورمون‌های خوش‌احساسی مثل دوپامین آزاد می‌شود. از طرف دیگر، مغز برای جلوگیری از اختلال در عملکرد، یک واکنش متضاد تولید می‌کند تا شدت احساس را تعدیل کند. این تغییر ناگهانی در مسیرهای عصب‌شناختی همان چیزی است که ما را وادار می‌کند مشت‌هایمان را گره کنیم یا دندان‌هایمان را روی هم بفشاریم.

مقدمه بحث اینجاست که چرا مغز چنین مکانیزمی دارد، چگونه از آن استفاده می‌کند و چرا این واکنش ظاهراً خشونت‌آمیز هیچ ارتباطی با نیت واقعی آسیب رساندن ندارد. در ادامه این موضوع را از زاویه‌های علمی، عصب‌شناختی و روانشناختی بررسی می‌کنیم تا مشخص شود این پدیده نه نشانه خشونت است و نه اختلال، بلکه بخشی از کارکرد طبیعی مغز برای حفظ تعادل هیجانی انسان است.

۱. پرخاشگری ناشی از بامزگی چگونه در مغز شکل می‌گیرد؟

پرخاشگری ناشی از بامزگی زمانی ایجاد می‌شود که مراکز پاداش در مغز، مانند هسته اکومبنس، با حجم بالایی از پیام‌های مثبت مواجه می‌شوند. این محرک‌ها معمولاً از تصاویر یا موجوداتی می‌آیند که ویژگی‌های طرحواره نوزادی یا همان Kindchenschema دارند. مغز در این لحظه به‌نوعی «بیش‌برآشفته» می‌شود. یعنی سطح هیجان مثبت به اندازه‌ای بالا می‌رود که سیستم‌های تنظیم‌کننده احساسات مجبور می‌شوند واکنش مخالف تولید کنند تا فرد دچار شوک هیجانی نشود.

این واکنش مخالف شکل ملایمی از پرخاشگری است که در سطح عضلانی و زبانی بروز پیدا می‌کند. دندان‌قروچه، انقباض فک، فشردن گونه‌ها یا حتی گفتن جمله‌هایی مانند «می‌خوام بخورمت» همه نشانه‌های همین تنظیم هیجانی هستند. نکته مهم اینجاست که مغز این پرخاشگری را به عنوان راهی برای «کند کردن شدت احساسات مثبت» فعال می‌کند. یعنی پرخاشگری نه برای آسیب رساندن، بلکه برای بازگشت بدن به تعادل طراحی شده است. چنین الگویی در سایر واکنش‌های انسان هم دیده می‌شود. گریه از شدت خوشحالی یا خنده ناگهانی هنگام استرس نمونه‌هایی از همین مکانیسم تعدیل هستند. این واکنش‌ها نشان می‌دهند مغز ما گاهی تعادل را با استفاده از رفتارهایی بازسازی می‌کند که ظاهراً با احساس اصلی در تضاد هستند.

۲. نقش طرحواره نوزادی در فعال شدن این واکنش عجیب

ویژگی‌هایی مانند سر بزرگ، چشم‌های گرد و درشت، گونه‌های برجسته و بدن نرم و گرد، طبق تحقیقات رفتارشناس اتریشی کنراد لورنتس، سیستم مراقبت انسانی را فعال می‌کنند. این ویژگی‌ها به‌صورت تکاملی به ما کمک کرده‌اند تا نسبت به نوزادان حساس‌تر باشیم و نیازهایشان را سریع‌تر تشخیص دهیم. اما وقتی این ویژگی‌ها در حیوانات کوچک یا اشیای طراحی‌شده دیده می‌شوند، محرک‌های مشابه اما اغراق‌آمیز ایجاد می‌کنند که سیستم مراقبت را بیش‌ازحد فعال می‌کند.

در این شرایط، سیگنال‌های عاطفی مربوط به مراقبت و محبت بسیار پرحجم وارد مغز می‌شوند. این حجم زیاد از محرک باعث می‌شود سیستم پاداش تحریک شود و به دنبال آن مغز یک مکانیسم بازدارنده را فعال می‌کند. این بازدارنده همان حس پرخاشگری است، اما نه از جنس خشونت واقعی، بلکه بیشتر شبیه یک «ترمز اضطراری» برای جلوگیری از غرق شدن در احساسات مثبت. مغز با تولید این احساس گویی می‌گوید: «این میزان از بامزگی دارد بیش از حد روی من اثر می‌گذارد و باید کمی آن را خنثی کنم». به همین دلیل فرد در کنار حس محبت، نشانه‌هایی از پرخاشگری ملایم بروز می‌دهد.

۳. چرا این پدیده تقریباً جهانی است؟ نقش فرهنگ و زیست‌شناسی

پژوهش‌های دانشگاه ییل نشان داده‌اند که Cute Aggression در فرهنگ‌های مختلف وجود دارد. از اصطلاح «Gigil» در فیلیپین گرفته تا عبارت‌های فارسی که هنگام دیدن یک نوزاد بامزه گفته می‌شوند. این الگو نشان می‌دهد که ریشه پدیده بیشتر زیست‌شناختی است تا فرهنگی. یعنی مغز انسان در مواجهه با طرحواره نوزادی تقریباً یک واکنش جهانی دارد، هرچند شکل بیان آن در هر فرهنگ متفاوت است.

در برخی فرهنگ‌ها، واکنش‌ها بیشتر زبانی و کلامی هستند. در فرهنگ‌هایی دیگر، شکل فیزیکی ملایمی دارند. با این حال هدف اصلی واکنش در همه جا یکسان است. یعنی کاهش شدت هیجان مثبت. ویژگی مشترک دیگر این است که افراد با ظرفیت هیجانی بالاتر بیشتر دچار پرخاشگری ناشی از بامزگی می‌شوند. یعنی کسانی که احساسات را با شدت بیشتری تجربه می‌کنند، احتمال بیشتری دارد که با دیدن یک حیوان کوچک، دندان‌هایشان را روی هم فشار دهند. این موضوع نشان می‌دهد شدت احساسات و قدرت تنظیم هیجانی فرد نقش مهمی در بروز این پدیده دارند.

۴. چرا این پدیده خطرناک نیست؟ مرز میان عشق و خشونت کجاست؟

اگرچه ظاهر رفتار ممکن است خشن به‌نظر برسد، اما نیت در این رفتار کاملاً متفاوت است. نیت فرد نه آسیب رساندن، بلکه تخلیه انرژی ناشی از احساس شدید محبت است. مطالعات عصب‌شناسی نشان داده‌اند که هنگام بروز Cute Aggression، نواحی مغزی مرتبط با خشم واقعی فعال نمی‌شوند. به‌جای آن نواحی مرتبط با هیجان مثبت و تنظیم هیجان فعال هستند. این یعنی بدن فقط تلاش می‌کند از نظر فیزیولوژیک به تعادل برسد.

مرز مهم اینجاست: در پرخاشگری واقعی، فرد یا احساس تهدید دارد یا قصد آسیب رساندن. در پرخاشگری ناشی از بامزگی نه تهدیدی وجود دارد و نه نیت آسیبی. واکنش‌ها معمولاً محدود به عضلات صورت و دست هستند و بعد از لحظه‌ای به آرامش تبدیل می‌شوند. این رفتار حتی نوعی راه امن برای تخلیه تنش محسوب می‌شود، زیرا فرد انرژی مازاد را بدون انجام عمل خطرناک از بدن خارج می‌کند. به همین دلیل تحقیقات تأکید می‌کنند این پدیده خطرناک نیست، اما باید حواس‌جمع بود که هیجان منفی‌نما در سطح ایمن باقی بماند.

۵. چرا بعضی افراد این حس را شدیدتر تجربه می‌کنند؟ نقش تفاوت‌های فردی در شدت پرخاشگری ناشی از بامزگی

شدت تجربه پرخاشگری ناشی از بامزگی میان افراد یکسان نیست. برخی تنها لبخندی می‌زنند و حس گرمی را تجربه می‌کنند، اما گروهی دیگر واکنش‌های شدیدی مانند گره کردن مشت یا فشار دندان‌ها را نشان می‌دهند. این تفاوت‌ها ریشه در ساختارهای عاطفی و تنظیم هیجانی افراد دارند. افرادی که مغزشان حساسیت بیشتری نسبت به محرک‌های احساسی دارد، با شدت بیشتری به طرحواره نوزادی پاسخ می‌دهند. این گروه معمولاً در مواجهه با شادی، استرس یا غم نیز واکنش‌های قوی‌تری بروز می‌دهند. یعنی دستگاه هیجانی آنها دامنه وسیع‌تری از تحریک‌پذیری دارد.

نقش تربیت و فرهنگ نیز در این میان مهم است. برخی خانواده‌ها ابراز احساسات را آزاد و طبیعی می‌دانند. در چنین محیطی فرد یاد می‌گیرد احساسات شدید خود را با راحتی بیشتری بروز دهد. در مقابل، محیط‌هایی که بر مهار احساسات تأکید می‌کنند ممکن است شدت واکنش‌های درونی را بالا ببرند، زیرا سرکوب احساسات موجب جمع شدن تنش هیجانی می‌شود. در چنین مواردی، واکنش به بامزگی ممکن است شدیدتر باشد. تفاوت در تجربه‌های دوران کودکی نیز بر این واکنش اثر می‌گذارد. کسانی که در کودکی با حیوانات یا نوزادان زیاد در تماس بوده‌اند، ساختار پردازش هیجانات آنها نسبت به طرحواره نوزادی آشناتر است و واکنش‌هایشان ممکن است ملایم‌تر باشد.

یک نکته مهم دیگر به شخصیت افراد مربوط است. کسانی که در دسته «احساس‌گرا» یا Emotive قرار می‌گیرند، نسبت به نشانه‌های احساسی حساس‌تر هستند و واکنش‌های آنی بیشتری از خود نشان می‌دهند. در مقابل، افراد منطقی‌تر یا کسانی که سیستم شناختی آنها غالب است، واکنش کمتر شدیدی دارند. این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که Cute Aggression نه نشانه مشکل روانی است و نه نشانه خشونت، بلکه بازتاب دامنه عاطفی و سبک تنظیم هیجان فرد است. به زبان ساده، هرکس بنا بر ویژگی‌های شخصی و سابقه عاطفی خود، شدت متفاوتی از این پدیده را تجربه می‌کند.

۶. نقش سیستم پاداش (Reward System) و مدارهای دوپامینی در شدت این واکنش

وقتی فرد با یک موجود بامزه روبه‌رو می‌شود، سیستم پاداش در مغز فعال می‌گردد. این سیستم شامل مدارهای دوپامینی است که هنگام دریافت محرک‌های خوشحال‌کننده، پاداش‌دهنده یا مراقبتی فعال می‌شوند. دوپامین در اصل پیام‌رسان عصبی مرتبط با انگیزه، لذت و تحرک است. وقتی تصویر یک نوزاد یا حیوان کوچک دیده می‌شود، سیگنال دوپامین به‌طور ناگهانی افزایش می‌یابد. مغز این افزایش را به عنوان رویدادی مهم ثبت می‌کند و آن را در سطح بالا نگه می‌دارد. این روند اگر بیش از حد ادامه یابد، نوعی «انفجار هیجانی» ایجاد می‌کند.

برای جلوگیری از این وضعیت، شبکه‌های کنترل هیجانی در قشر پیش‌پیشانی فعال می‌شوند و سعی می‌کنند با ایجاد یک واکنش خنثی‌کننده، شدت پاداش را کاهش دهند. این واکنش خنثی‌کننده چیزی شبیه یک ترمز حسی است که نمود آن در قالب پرخاشگری خفیف دیده می‌شود. مغز با این کار تلاش می‌کند فرد را از خطر بی‌توجهی به محیط یا کاهش تمرکز نجات دهد. در واقع اگر فرد بیش از حد تحت تأثیر بامزگی قرار بگیرد، ممکن است دچار غفلت لحظه‌ای شود. بنابراین، پرخاشگری ملایم نوعی راهبرد حفاظتی است.

مطالعات عصب‌شناختی نشان داده‌اند که شدت واکنش Cute Aggression با میزان اتصال میان سیستم پاداش و مراکز پردازش هیجان مثبت ارتباط مستقیم دارد. افرادی که این دو سیستم در آنها ارتباط قوی‌تری دارند، واکنش‌های شدیدتری نشان می‌دهند. یعنی مغز آنها سریع‌تر هیجان‌زده می‌شود و به همان نسبت سریع‌تر نیاز به تعدیل هیجان پیدا می‌کند. این پیوند نشان می‌دهد Cute Aggression نه یک احساس تصادفی، بلکه محصول هماهنگی دقیق میان مدارهای عصبی و سیستم تنظیم هیجان مغز است.

۷. چرا پرخاشگری ناشی از بامزگی برای مغز مفید است؟ نقش تعدیل هیجانی در بقا

پرخاشگری ناشی از بامزگی در نگاه اول پدیده‌ای عجیب است، اما از منظر زیستی نقشی مهم در بقا دارد. مغز نمی‌تواند اجازه دهد فرد بیش از حد در احساسات مثبت غرق شود، زیرا چنین حالتی توانایی تصمیم‌گیری، توجه و واکنش به خطرات را کاهش می‌دهد. در دوره‌های اولیه زندگی انسان، اگر والدین هنگام دیدن نوزاد دچار شدت احساس بیش‌ازحد می‌شدند، ممکن بود توجهشان به خطرات محیطی کم شود. بنابراین، مغز راهی برای تعدیل این احساس توسعه داده است تا فرد در اوج محبت هم بتواند هشیار باقی بماند.

این پدیده نقش دیگری هم دارد. پرخاشگری ملایم کمک می‌کند تنش هیجانی از طریق عضلات تخلیه شود. وقتی فرد دندان قروچه می‌کند یا دست‌هایش را گره می‌کند، بخشی از انرژی اضافی آزاد می‌شود. این کار باعث می‌شود احساس آرامش بعد از آن افزایش یابد و بدن به حالت طبیعی بازگردد. در این روند، هیچ‌گونه خشونت واقعی دخیل نیست، بلکه نوعی تنظیم زیستی و هیجانی رخ می‌دهد. این تنظیم به فرد کمک می‌کند احساسات شدید خود را مدیریت کند و پس از آن با آرامشی پایدارتر با محیط مواجه شود.

از سوی دیگر، Cute Aggression باعث می‌شود فرد ارتباط بیشتری با سوژه بامزه برقرار کند. این واکنش فیزیولوژیک مانند یک حلقه بسته است. موج هیجان مثبت افزایش می‌یابد، سپس مغز آن را تعدیل می‌کند و فرد احساس آرامش و نزدیکی بیشتری نسبت به سوژه پیدا می‌کند. این روند در سطح تکاملی به مراقبت بهتر از نوزادان و حیوانات وابسته کمک کرده است، زیرا باعث ایجاد پیوند عاطفی قوی اما پایدار می‌شود. مغز با این راهبرد از سیستم مراقبت حمایت می‌کند و خستگی عاطفی را کاهش می‌دهد.

۸. چگونه می‌توان این حس را در لحظه مدیریت کرد تا به رفتاری ناخواسته تبدیل نشود؟

اگرچه Cute Aggression خطری ندارد، اما برخی افراد ممکن است در لحظه احساس کنند شدت این هیجان کنترل‌ناپذیر است. برای مدیریت آن، نخست باید دانست که این حس بخشی طبیعی از واکنش عاطفی بدن است. قدم اول فاصله گرفتن لحظه‌ای از محرک بامزه است. با چند نفس عمیق می‌توان سطح تحریک عاطفی را کاهش داد. این کار کمک می‌کند مغز پیام‌های دوپامینی را آرام‌تر پردازش کند و واکنش عضلانی نیز کاهش یابد.

راهکار دوم استفاده از بیان کلامی است. گفتن عباراتی که احساس را منعکس می‌کنند، مانند «چقدر نازه» یا «دارم از شدت بامزگی منفجر می‌شوم»، به تخلیه انرژی هیجانی کمک می‌کند. این کار فشار عضلانی را هم کم می‌کند و فرد بدون نیاز به لمس فیزیکی می‌تواند احساسش را تنظیم کند. سومین راه استفاده از وسایل تخلیه تنش است. فشار دادن یک بالش یا توپ مخصوص مدیریت استرس به بدن امکان می‌دهد تنش فیزیکی ناشی از هیجان را آزاد کند.

تکنیک‌های شناختی نیز کمک‌کننده هستند. مثلاً تمرکز بر یک جزئیات کوچک از محیط، تغییر حالت بدن یا نگاه کردن به نقطه‌ای دورتر به مغز علامت می‌دهد که باید توجه خود را از محرک اصلی جدا کند. این کار تعادل هیجانی را آسان‌تر بازمی‌گرداند. مهم‌تر از همه، فرد باید بداند که این واکنش نشانه اختلال نیست و با اندکی تمرین می‌توان شدت آن را مدیریت کرد. در نهایت، پذیرش طبیعی بودن Cute Aggression و آگاهی از ماهیت زیستی آن به فرد کمک می‌کند بدون اضطراب یا نگرانی آن را تجربه کند.

خلاصه نهایی

پرخاشگری ناشی از بامزگی حالتی است که هنگام مواجهه با موجودات بسیار بامزه، مانند نوزادان یا حیوانات کوچک، در مغز فعال می‌شود. در این لحظه سیستم پاداش و مدارهای دوپامینی تحریک می‌شوند و احساسات مثبت با شدت زیادی افزایش می‌یابند. مغز برای جلوگیری از غرق شدن فرد در این شدت احساسی، واکنشی متضاد تولید می‌کند که همان پرخاشگری ملایم است. این واکنش هیچ ارتباطی با خشونت واقعی ندارد و هدف آن بازگرداندن تعادل هیجانی است. تفاوت‌های فردی، تربیت و حساسیت عاطفی می‌توانند شدت این واکنش را تغییر دهند. Cute Aggression بخشی طبیعی از تنظیم هیجان است و در افراد حساس‌تر با شدت بیشتری بروز می‌کند. این واکنش همچنین نقش تکاملی در مراقبت از نوزادان دارد زیرا مانع از بی‌توجهی یا غرق شدن بیش‌ازحد در احساسات می‌شود. مدیریت این حس از طریق تنفس، فاصله‌گیری لحظه‌ای یا استفاده از ابزارهای کاهش تنش امکان‌پذیر است و آگاهی از ماهیت آن موجب کاهش اضطراب می‌شود.

❓ پرسش‌های رایج

۱. آیا پرخاشگری ناشی از بامزگی خطرناک است؟

این پدیده خطرناک نیست زیرا با نیت آسیب همراه نیست و بخشی از تنظیم هیجانی مغز است. واکنش‌ها معمولاً کوتاه و ملایم هستند و پس از چند ثانیه فروکش می‌کنند.

۲. چرا فقط برخی افراد این حس را تجربه می‌کنند؟

شدت این واکنش به حساسیت هیجانی، سبک تربیتی و تفاوت‌های شخصیتی بستگی دارد. افرادی که احساسات را شدیدتر تجربه می‌کنند بیشتر درگیر این پدیده می‌شوند.

۳. آیا ممکن است این حس به رفتار خطرناک تبدیل شود؟

در حالت عادی خیر، اما فرد باید مراقب باشد که فشار فیزیکی بیش از حد اعمال نکند. مدیریت صحیح احساس اجازه نمی‌دهد این واکنش به رفتاری ناخواسته تبدیل شود.

۴. آیا این واکنش فقط نسبت به نوزادان رخ می‌دهد؟

عمدتاً بله، اما طرحواره نوزادی در حیوانات کوچک، شخصیت‌های کارتونی یا برخی اشیای بامزه نیز می‌تواند همین واکنش را ایجاد کند.

۵. آیا این پدیده نشانه اختلال روانی است؟

خیر. Cute Aggression بخشی طبیعی از رفتار انسان است و نشانه اختلال یا پرخاشگری واقعی نیست.

 

دکتر علیرضا مجیدی

دکتر علیرضا مجیدی

پزشک، نویسنده و بنیان‌گذار وبلاگ «یک پزشک»

دکتر علیرضا مجیدی، نویسنده و بنیان‌گذار وبلاگ «یک پزشک».
با بیش از ۲۰ سال نویسندگی «ترکیبی» مستمر در زمینهٔ پزشکی، فناوری، سینما، کتاب و فرهنگ.
باشد که با هم متفاوت بیاندیشیم!

source

توسط salamathyper.ir