پژوهشهای جدید به کمک تکنیکهای مدرن جنایی به یک تئوری توطئه نزدیک به 200 ساله در مورد شاهزادهای گمشده در اروپا پایان دادهاند.
در سال 1828، یک پسر 16 ساله و «نیمهوحشی» ناگهان در شهر نورنبرگ آلمان ظاهر شد. این نوجوان آشفته دو نامه همراه خود داشت که در آنها ادعا شده بود او در یک سیاهچال تاریک و سرد، توسط مردی مرموز زندانی بوده است.
این «کودک وحشی» بهخوبی قادر به صحبت کردن نبود، اما نام خود را «کاسپار اوزه» نوشت. بهزودی شایعاتی پیرامون منشأ او پدید آمد.
در عرض یک سال، فرضیهای رایج شد که برخی ادعا میکردند اوزه فرزند «دوک کبیر کارل» است که در بادن، منطقهای در جنوب آلمان، شاهزاده بود. این فرضیه میگفت اوزه همان فرزند گمشدهی دوک است که در سال توسط یک کودک دیگر جایگزین شده و دزدیده شده است تا سلسلهی دیگری به قدرت برسد.
پنج سال پس از ظهور مرموز اوزه، او به طرز مرموزی به قتل رسید که این اتفاق جذابیت بیشتری به داستانش اضافه کرد و طی دههها الهامبخش صدها مقاله، کتاب، فیلم و نمایشنامه شد.
پژوهشگران برای حل این معما تصمیم گرفتند با استفاده از نمونههای موی و خون اوزه، دیانای (DNA) میتوکندریایی او را که از طریق خط مادری منتقل میشود، مورد بررسی قرار دهند.
تلاشهای پیشین برای تطبیق دیانای اوزه با نوادگان خانوادهی بادن نتایج متناقضی به همراه داشت و حتی اصالت نمونههای خون اوزه که از لباس زیر او در روز قتل گرفته شده بود، مورد تردید قرار گرفت.
اما پژوهش جدید تأیید کرد که نمونههای موی اوزه با آنچه در دهه 1990 از خون او تحلیل شده بود، مطابقت دارد و به این ترتیب اصالت نمونهها برای اولین بار تأیید شد.
وقتی دیانای میتوکندریایی اوزه با نوادگان خانوادهی بادن مقایسه شد، هیچ تطابقی یافت نشد. این تیم تحقیق نتیجهگیری کرد که ژنهای اوزه بهوضوح با خط مادری خاندان بادن متفاوت است و به این ترتیب، «تئوری شاهزاده» را رد کرد.
با این حال، این تحقیق نمیتواند بهطور قطعی بگوید که اوزه واقعاً چه کسی بوده است. دیانای او از نوعی است که در مناطق غربی اوراسیا شایع است، اما مکان جغرافیایی دقیق او همچنان ناشناخته باقی میماند.
نتایج این تحقیق در مجلهی iScience منتشر شده.
DNA میتوکندریایی چیست؟
source