تاریخ نظامی جهان پر از اتفاقات وحشتناک و شگفتانگیز است، اما در میان تمام جنگها و نبردها، لحظات عجیب و خارقالعادهای نیز رخ داده است که ذهن انسان را به چالش میکشند. از داستانهای باور نکردنی درباره سربازانی که از مهلکههای غیرممکن جان سالم به در بردهاند تا افسرانی که توانستند با تصمیمهای خود دنیا را از ویرانی نجات دهند، این وقایع نشان میدهند که جنگ تنها صحنهای برای تراژدی نیست، بلکه گاهی اوقات بستر لحظات عجیب و باور نکردنی هم هست.
ژنرال آدرین کارتُن دو وایارت: سرباز جاودان
ژنرال «آدرین پُل غیسلَن کارتُن دو وایارت» یکی از شناختهشدهترین سربازان تاریخ بریتانیاست که شرکت او در جنگهای مختلف و سرگذشت عجیب و غریبش او را به یک اسطوره زنده تبدیل کرد. او در طول خدمت در ارتش بریتانیا، در جنگهای بوئر، جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم حضور داشت. اما آنچه داستان او را منحصر به فرد میکند، تعداد بیشمار جراحات و خطرات مرگباری است که او تجربه کرد و با این حال از همه آنها جان سالم به در برد.
کارتُن دو وایارت در دوران جنگهای خود بارها و بارها مجروح شد. او در یک حادثه از ناحیه صورت، سر، معده، پا و حتی گوش مورد اصابت گلوله قرار گرفت. همچنین در جریان این جنگها یک چشم خود را از دست داد و حتی دو بار با سقوط هواپیما مواجه شد، اما هربار به طرز معجزهآسایی زنده ماند. شاید یکی از عجیبترین داستانهای او زمانی باشد که در یک اردوگاه اسرای جنگی در جریان جنگ جهانی دوم زندانی شد. او تصمیم گرفت با حفر تونلی از اردوگاه فرار کند و موفق به این کار شد. اما داستان عجیب او به همین جا ختم نمیشود؛ وقتی پزشکان از جراحی انگشتان دست آسیبدیدهاش خودداری کردند، کارتُن دو وایارت خودش انگشتانش را با دندان برید! این شجاعت و سرسختی باورنکردنی باعث شد تا او تبدیل به یکی از چهرههای ماندگار تاریخ نظامی شود. جالب اینجاست که او بعدها در خاطرات خود نوشت: «راستش از جنگ لذت بردم».
واسیلی آرخیپوف: مردی که دنیا را از جنگ هستهای نجات داد
یکی از بزرگترین لحظات حساس در تاریخ نظامی جهان، بحران موشکی کوبا در سال 1962 بود که جهان را در آستانه یک جنگ هستهای قرار داد. در این بحران، یک افسر نیروی دریایی شوروی به نام «واسیلی آرخیپوف» توانست با یک تصمیم به موقع، از وقوع جنگ جهانی سوم جلوگیری کند.
ماجرا از این قرار بود که در جریان تنشهای بین آمریکا و شوروی بر سر موشکهای هستهای مستقر در کوبا، نیروهای دریایی آمریکا اقدام به پرتاب مواد انفجاری به زیر دریاییهای شوروی کردند تا آنها را مجبور به خروج از آبهای آمریکایی کنند. خدمه یکی از زیر دریاییهای شوروی به اشتباه تصور کردند که جنگ هستهای آغاز شده است. دستور استفاده از اژدر هستهای آماده اجرا بود، اما برای شلیک آن نیاز به تأیید سه نفر از افسران ارشد بود. دو افسر با شلیک موافق بودند، اما آرخیپوف که یکی از آنها بود، از صدور تأیید خودداری کرد و در نتیجه، این تصمیم تاریخی او مانع آغاز جنگ شد. بسیاری از تاریخنگاران معتقدند که اگر آرخیپوف این تصمیم را نمیگرفت، جهان امروز به شکل دیگری بود.
استانسیلاف پتروف: نجات دوباره جهان از یک فاجعه هستهای
اگر فکر میکنید تنها یک بار جهان از جنگ جهانی سوم نجات پیدا کرده است، باید بگوییم که اشتباه میکنید. در سال 1983، تنها دو دهه پس از بحران موشکی کوبا، یک بار دیگر دنیا در آستانه یک جنگ هستهای قرار گرفت و باز هم یک افسر شوروی به نام «استانسیلاف پتروف» جهان را از این فاجعه نجات داد.
در یکی از شبهای سپتامبر 1983، سیستم هشدار اولیه شوروی به اشتباه گزارش داد که ایالات متحده حمله موشکی خود را به شوروی آغاز کرده است. این اطلاعات نادرست میتوانست منجر به یک واکنش هستهای مرگبار از سوی شوروی شود. اما در یک لحظه حیاتی، استانسیلاف پتروف، که در آن زمان افسر وظیفه در مرکز فرماندهی بود، گزارش را نادرست دانست و به جای اجرای دستورات مبنی بر واکنش تلافیجویانه، تصمیم گرفت که گزارش را نادیده بگیرد. این تصمیم غیرمتعارف او، که با نادیده گرفتن قوانین ارتش همراه بود، باعث شد تا جهان از یک جنگ هستهای ویرانگر نجات پیدا کند.
نیروی دریایی بولیوی: ارتشی در خشکی
بولیوی یکی از کشورهایی است که هیچ دسترسی به اقیانوس ندارد و از هر طرف با خشکی محصور شده است. اما با وجود این محدودیت جغرافیایی، بولیوی دارای یک نیروی دریایی است که بیش از 5000 نفر پرسنل دارد. این نیروی دریایی در سال 1963 تأسیس شد و عمدتاً برای گشتزنی در رودخانههای کشور و مقابله با قاچاق مواد مخدر فعالیت میکند.
این ارتش دریایی که به نظر میرسد بیشتر نمادین است تا کاربردی، همچنان به عنوان یکی از عجیبترین بخشهای نیروهای مسلح جهان شناخته میشود. اگرچه بولیوی هیچگونه دسترسی به دریا ندارد، اما این کشور همچنان به فعالیتهای نیروی دریایی خود ادامه میدهد و حضور این نیروها بیشتر به مسائل امنیت داخلی و مبارزه با جرایم مرزی مرتبط است.
نیروی دریایی نبراسکا: افتخاری در دل خشکی
نبراسکا یکی از ایالتهای ایالات متحده است که به لحاظ جغرافیایی کاملاً از خشکی احاطه شده و حتی با هیچ آب دریاچه یا رودخانه بزرگی هم مرزی ندارد. با این وجود، نبراسکا نیز دارای یک نیروی دریایی است! اما این نیروی دریایی واقعی نیست، بلکه عنوانی افتخاری است که بالاترین مقام مدنی ایالت نبراسکا به افراد برجسته اعطا میکند. عنوان «فرمانده در نیروی بزرگ دریایی ایالت نبراسکا» یک جایزه افتخاری است که به افراد برای خدمات برجسته به ایالت اعطا میشود و هیچگونه وظیفه عملیاتی یا پاداش مالی به همراه ندارد.
این عنوان افتخاری اولین بار در دهه 1930 توسط فرماندار نبراسکا به وجود آمد و از آن زمان تاکنون به بسیاری از افراد مشهور و تأثیرگذار اعطا شده است. اگرچه این نیروی دریایی فقط در نام وجود دارد، اما همچنان یکی از جذابترین افتخارات مدنی در ایالات متحده محسوب میشود.
سرباز مصلوب: افسانهای از جنگ جهانی اول
در طول جنگ جهانی اول، داستانی به عنوان بخشی از تبلیغات ضد آلمانی منتشر شد که تأثیر زیادی بر افکار عمومی گذاشت. این داستان ادعا میکرد که یک سرباز کانادایی توسط نیروهای آلمانی با سرنیزه به درخت یا درب یک انبار مصلوب شده است. سه شاهد ادعا کردند که این صحنه را در نزدیکی شهر ایپر (Ypres) در بلژیک دیدهاند، اما هیچوقت جسدی پیدا نشد و هیچ سند معتبری برای اثبات این داستان وجود نداشت.
این داستان به سرعت تبدیل به یکی از نمادهای تبلیغات جنگی علیه آلمان شد و برای مدتها در خاطرههای تاریخی جنگ جهانی اول باقی ماند. با وجود اینکه هیچ مدرک معتبری برای تأیید این داستان وجود نداشت، اما این افسانه همچنان به عنوان یکی از عجیبترین و تأثیرگذارترین شایعات جنگی در تاریخ باقی مانده است.
توماس «بوستون» کوربت: سربازی که قاتل لینکلن را کشت
«توماس اچ. کوربت»، معروف به «بوستون»، یکی از سربازان جنگ داخلی ایالات متحده بود که به دلیل اقدام شجاعانه خود در کشتن «جان ویلکس بوث»، قاتل رئیسجمهور «آبراهام لینکلن»، به شهرت رسید. کوربت که یک مرد مذهبی بسیار متعصب بود، به عنوان فردی عجیب و غریب شناخته میشد. با این حال، اقدام او در تعقیب و قتل بوث باعث شد تا به عنوان یک قهرمان ملی شناخته شود.
اما زندگی او پس از جنگ به طرز عجیبی تغییر کرد. او در سال 1887 به دلیل رفتارهای غیرعادی و روانپریشانه به آسایشگاه توپکا برای بیماران روانی منتقل شد. یک سال بعد، او از این آسایشگاه فرار کرد و از آن زمان به بعد هیچکس خبری از او نداشت.
آخرین قربانی جنگ جهانی اول: تراژدی یک دقیقهای
هنری گانتر، یک سرباز آمریکایی، یکی از بدشانسترین افراد در تاریخ جنگهای جهان بود. او تنها یک دقیقه قبل از اجرای آتشبس در جنگ جهانی اول کشته شد. گانتر که در ساعات پایانی جنگ تلاش میکرد تا درجه نظامی خود را بازیابد، در ساعت 10:59 صبح روز 11 نوامبر 1918، زمانی که تنها یک دقیقه به پایان جنگ باقی مانده بود، در جبهه نبرد جان خود را از دست داد. این اتفاق باعث شد تا نام او به عنوان آخرین سرباز کشته شده در جنگ جهانی اول ثبت شود.
کشتی بستنیسازی: پروژهای برای ارتقاء روحیه سربازان در جنگ جهانی دوم
در طول جنگ جهانی دوم، ارتش ایالات متحده در اقیانوس آرام با چالشهای زیادی مواجه بود که یکی از آنها حفظ روحیه سربازان و نیروی دریایی در شرایط آب و هوایی گرمسیری بود. برای کمک به بهبود روحیه سربازان، نیروی دریایی آمریکا تصمیم گرفت یک بارج ویژه برای تولید بستنی در مقیاس بزرگ طراحی کند. این پروژه با هزینه یک میلیون دلار آغاز شد و هدف آن فراهم کردن بستنی به عنوان یک میانوعده خنککننده و انرژیزا برای سربازان و نیروی دریایی بود. این بارجها توانایی تولید 10 گالن (38 لیتر) بستنی در هر هفت دقیقه را داشتند. این اقدام نمادین نشان داد که حتی در دل جنگ و نبردهای سخت، ارتش آمریکا به فکر تأمین نیازهای احساسی و رفاهی نیروهای خود بوده است. به دلیل استقبال زیاد از این پروژه، ارتش سه بارج مشابه برای تولید بستنی ساخت و در طول جنگ از آنها استفاده شد.
پروژه مونتاک: شایعات و تجربیات عجیب ارتش آمریکا
پروژه مونتاک یکی از مشهورترین پروژههای مخفی و پر از شایعات ارتش ایالات متحده است که داستانهای حیرتانگیزی پیرامون آن روایت میشود. طبق این شایعات، ارتش آمریکا در این پروژه به تحقیق در زمینه تکنیکهای روانشناختی و سفر در زمان پرداخته است. یکی از داستانهای معروف مرتبط با این پروژه، «آزمایش فیلادلفیا» است. در این آزمایش ادعا میشود که ارتش آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم، یک کشتی جنگی را به صورت موقت نامرئی کرد و سپس آن را به طور ناگهانی به نورفولک ویرجینیا منتقل کرد. طبق گزارشات شاهدان، کشتی پس از بازگشت به فیلادلفیا دوباره ظاهر شد. از همه عجیبتر اینکه گفته میشود برخی از خدمه کشتی دچار اثرات جانبی وحشتناکی مانند «منجمد شدن» در زمان شده بودند. این داستانها در طول زمان به شایعات عجیب و ترسناکی تبدیل شدند که همچنان برای علاقهمندان به نظریههای توطئه جذاب است.
جادوگران شب: نیروی هوایی زنان شوروی در جنگ جهانی دوم
در جریان جنگ جهانی دوم، زنان در ارتش شوروی نقشهای مهمی ایفا کردند، اما یکی از واحدهای برجسته که تاریخساز شد، گروهی از زنان خلبان به نام «جادوگران شب» بودند. این نیروی هوایی تماماً زنانه تحت فرماندهی «مارینا راسکووا» تشکیل شد. راسکووا که ارتباطات نزدیکی با استالین داشت، موفق شد مجوز تشکیل این واحد را دریافت کند. جادوگران شب به دلیل جسارت و شجاعت خود مشهور شدند. آنها در عملیاتهای شبانه با استفاده از هواپیماهای قدیمی و بدون تجهیزات مدرن به دشمن حمله میکردند. علیرغم محدودیتهای تجهیزات، این زنان موفق به انجام مأموریتهای موفقیتآمیز بسیاری شدند و در نهایت 23 نفر از آنها به عنوان قهرمانان اتحاد جماهیر شوروی شناخته شدند.
هیرو اونودا: سربازی که 29 سال پس از پایان جنگ جهانی دوم به مبارزه ادامه داد
یکی از عجیبترین داستانهای جنگ جهانی دوم مربوط به «هیرو اونودا»، افسر ارتش امپراتوری ژاپن است که تا سال 1974 به مبارزه ادامه داد، حتی با وجود اینکه جنگ مدتها پیش پایان یافته بود. اونودا در سال 1945 پس از شکست ژاپن، از تسلیم شدن خودداری کرد و به مدت 29 سال به جنگ چریکی در جزیرهای در فیلیپین ادامه داد. در طول این سالها، بسیاری تلاش کردند تا او را از پایان جنگ مطلع کنند، اما اونودا به هیچ وجه به آنها اعتماد نکرد. در نهایت، در سال 1974، او تنها زمانی تسلیم شد که فرمانده سابقش، «یوشیمی تانگوچی» شخصاً به او دستور داد که وظایف خود را خاتمه دهد. داستان هیرو اونودا به نمادی از تعهد و وفاداری بیپایان او به کشورش تبدیل شد.
تسوتومو یاماگوچی: مردی که از دو انفجار اتمی جان سالم به در برد
تسوتومو یاماگوچی، مهندس دریایی ژاپنی، یکی از معدود افرادی است که هم از انفجار اتمی در هیروشیما و هم از انفجار دوم در ناگازاکی جان سالم به در برد. یاماگوچی در تاریخ 6 اوت 1945 به دلایل کاری در هیروشیما حضور داشت که بمب اتمی اول روی این شهر فرود آمد. با وجود جراحاتی که از این حادثه برداشت، او روز بعد به ناگازاکی بازگشت. تنها سه روز بعد، در 9 اوت 1945، دومین بمب اتمی روی ناگازاکی افتاد، اما یاماگوچی بار دیگر از این حادثه مرگبار نجات پیدا کرد. با گذشت زمان، یاماگوچی به یکی از چهرههای شناخته شده در تاریخ ژاپن تبدیل شد و داستان او همچنان به عنوان نمونهای از نجات در دل فاجعه باقی مانده است.
برنامه بمباران هستهای ماه: پروژهای سری در دهه 1950
در اواخر دهه 1950، نیروی هوایی ایالات متحده پروژهای سری با نام «پروژه A119» را آغاز کرد که هدف آن استفاده از سلاحهای هستهای برای بمباران ماه بود. این برنامه در اوج رقابت فضایی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی توسعه یافت و هدف آن نمایش قدرت نظامی و علمی آمریکا به جهانیان بود. این پروژه در واقع به عنوان یک تلاش برای نشان دادن توانایی هستهای آمریکا و همچنین افزایش روحیه ملی پس از موفقیتهای اولیه شوروی در مسابقه فضایی طراحی شده بود. خوشبختانه این طرح هرگز به مرحله اجرا نرسید و بعداً به دلایل مختلف از جمله خطرات زیستمحیطی و تأثیرات جهانی آن لغو شد.
یخچال سیچن: نبرد در مرتفعترین میدان جنگ جهان
یخچال سیچن، واقع در رشتهکوههای هیمالیا، به عنوان مرتفعترین میدان جنگ روی زمین شناخته میشود. این منطقه که در مرز بین هند و پاکستان قرار دارد، از سال 1984 به محل درگیریهای نظامی دو کشور تبدیل شده است. درگیریهای دو کشور در این منطقه به دلایل استراتژیک و سیاسی همچنان ادامه دارد. با وجود شرایط آب و هوایی بسیار سخت، دو کشور نیروهای خود را در این ارتفاع بیش از 6000 متر (بیش از 20,000 فوت) مستقر کردهاند. این منطقه به دلیل سرمای شدید، ارتفاع بالا و کمبود اکسیژن، یکی از سختترین و خطرناکترین مکانها برای حضور سربازان است.
این نبرد نه تنها از نظر نظامی، بلکه از نظر محیط زیستی نیز چالشهای زیادی دارد. یخچالهای طبیعی این منطقه به دلیل تغییرات آب و هوایی و تأثیرات فعالیتهای نظامی به تدریج در حال ذوب شدن هستند. سربازان مستقر در این منطقه با خطراتی چون بهمن، یخزدگی و کمبود اکسیژن روبرو هستند و تلاشهای دو کشور برای تسلط بر این منطقه، هزینههای جانی و مالی زیادی داشته است.
هنری تندی: سربازی که شاید جان هیتلر را نجات داد
«هنری تندی» یکی از سربازان برجسته بریتانیایی در جنگ جهانی اول بود که به دلیل شجاعتهای فراوانش چندین نشان افتخار از جمله «ویکتوریا کراس» را دریافت کرد. اما آنچه او را به یکی از چهرههای جنجالی تاریخ تبدیل کرده، داستانی است که احتمالاً زندگی میلیونها نفر را تغییر داده است. در یکی از نبردهای جنگ جهانی اول، تندی یک سرباز آلمانی زخمی را در تیررس خود داشت. با این حال، به جای شلیک، تصمیم گرفت او را نکشد و از این صحنه عبور کرد.
این داستان سالها بعد به گوش هیتلر رسید و او ادعا کرد که آن سرباز زخمی خود او بوده است. اگرچه هیچ مدرک مستقیمی برای اثبات این ادعا وجود ندارد، اما این داستان به یکی از لحظات مهم «چه میشد اگر» در تاریخ تبدیل شده است. اگر هنری تندی آن روز تصمیم دیگری میگرفت، شاید تاریخ جهان به گونهای دیگر رقم میخورد.
ویلیام پاتریک هیتلر: برادرزاده هیتلر که علیه نازیها جنگید
«ویلیام پاتریک هیتلر»، برادرزاده آدولف هیتلر، نمونهای از تضادهای عجیب تاریخی است. وی در انگلستان متولد شد و تا زمانی که آدولف هیتلر به قدرت رسید، رابطه نزدیکی با عموی خود داشت. اما با شروع جنگ جهانی دوم، ویلیام تصمیم گرفت از آلمان خارج شود و به ایالات متحده مهاجرت کند. این اقدام او نشانهای از نارضایتی او از سیاستهای نازیها بود. پس از ورود به آمریکا، ویلیام به نیروی دریایی ایالات متحده پیوست و در جنگ علیه آلمان نازی خدمت کرد.
پس از جنگ، ویلیام نام خانوادگی خود را تغییر داد تا از ارتباط با هیتلر فاصله بگیرد. این تصمیم او نمادی از تغییر هویت و زندگی بود و نشان داد که حتی نزدیکان رهبران جنایتکار نیز ممکن است به دلایل اخلاقی و انسانی مسیرهای کاملاً متفاوتی را انتخاب کنند.
نبرد کسل ایتر: زمانی که آلمانیها و آمریکاییها در کنار هم جنگیدند
نبرد «کسل ایتر» در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم یکی از نادرترین لحظات تاریخ است که در آن نیروهای آمریکایی و آلمانی به طور موقت دست به اتحاد زدند تا علیه نازیهای اساس بجنگند. در این قلعه واقع در اتریش، تعدادی از شخصیتهای برجسته اروپایی به عنوان اسیران جنگی نگهداری میشدند. با نزدیک شدن نیروهای اساس به قلعه برای از بین بردن این اسیران، فرمانده آلمانی قلعه تصمیم گرفت به جای تسلیم شدن، در کنار نیروهای آمریکایی از اسیران دفاع کند.
این اتحاد نادر بین دشمنان سابق، یکی از تنها دو مورد مستند در جنگ جهانی دوم است که در آن نیروهای آلمانی و آمریکایی در کنار هم جنگیدند. نتیجه این نبرد نجات جان اسیران و یک پیروزی مشترک بود که نشان داد حتی در دل جنگ، دشمنیها میتوانند به شکل موقت به کنار گذاشته شوند.
عملیات وایکینگ: درگیری بین نیروهای آلمانی
عملیات «وایکینگ» یکی از اتفاقات نادر و عجیب در تاریخ نظامی آلمان است که در آن به دلیل مشکلات ارتباطی، نیروی هوایی و دریایی آلمان به اشتباه با یکدیگر درگیر شدند. در این عملیات، نیروی دریایی آلمان در دریای شمال حضور داشت و نیروی هوایی در حال حمله به مواضع دشمن بود. اما به دلیل نقص در ارتباطات، نیروی هوایی آلمان به اشتباه به کشتیهای خودی حمله کرد و دو کشتی آلمانی غرق شدند. تنها شصت نفر از خدمه این کشتیها نجات یافتند و این حادثه به یکی از لحظات تلخ و شرمآور برای نیروی دریایی آلمان تبدیل شد.
جنگ بزرگ ایموها: نبرد ارتش استرالیا با پرندگان
در سال 1932، استرالیا با مشکلی عجیب روبرو شد: افزایش جمعیت بیش از حد پرندگان ایمو. این پرندگان بزرگ که بومی استرالیا هستند، به مزارع و محصولات کشاورزی آسیبهای جدی وارد کردند. ارتش استرالیا تصمیم گرفت با اعزام نیروی توپخانه سلطنتی و استفاده از تفنگهای لوئیس، جمعیت این پرندگان را کنترل کند. اما نتیجه این عملیات، برخلاف انتظار بود؛ اگرچه تعداد زیادی از ایموها کشته شدند، اما این پرندگان با سرعت زیاد از دست ارتش فرار میکردند و جمعیت آنها همچنان باقی ماند. این نبرد غیرمعمول در تاریخ به عنوان «جنگ ایموها» شناخته میشود و نشان داد که حتی یک عملیات نظامی با تمام تجهیزات نمیتواند همیشه به نتایج دلخواه برسد.
جنگ شامپانزههای تانزانیا: نبرد بر سر قلمرو
یکی از نادرترین و شگفتانگیزترین جنگهای حیوانات، جنگ شامپانزهها در پارک ملی گومبه استریم در تانزانیا بود. این درگیری که بین سالهای 1974 تا 1978 رخ داد، نتیجه جدایی گروهی از شامپانزهها از گروه اصلی بود. این گروه جدا شده به منطقهای دیگر نقل مکان کردند، اما به زودی بین آنها و گروه اصلی بر سر منابع غذایی و قلمرو درگیری آغاز شد.
در این نبرد که توسط محقق برجسته «جین گودال» (Jane Goodall) مستند شد، تمام نرهای گروه جدا شده کشته شدند و قلمرو آنها به دست گروه اصلی افتاد. این درگیری نادر نه تنها به عنوان یک جنگ در میان حیوانات بلکه به عنوان یکی از مهمترین موارد مطالعه رفتارهای اجتماعی در حیوانات مورد توجه محققان قرار گرفت.
تلاش نژادپرستان سفیدپوست برای سرنگونی دولت دومینیکا: عملیات رد داگ
در دهه 1980، گروهی از نژادپرستان سفیدپوست کانادایی و آمریکایی به همراه اعضای سازمان کوکلاکسکلان، تلاش کردند دولت کشور دومینیکا را در جزایر کارائیب سرنگون کنند. این طرح که با نام «عملیات رد داگ» شناخته میشود، هدف داشت تا به کمک شورشیان محلی، دولتی نژادپرست در دومینیکا به قدرت برسد. این نقشه در نهایت با مداخله ماموران فدرال ایالات متحده در نیواورلئان خنثی شد. رسانههای آن زمان این تلاش ناکام را به کنایه «خلیج خوکهای لوئیزیانا» (Bayou of Pigs) نامیدند. طرحی که اگرچه به نتیجه نرسید، ولی نشاندهنده تلاشهای گروههای نژادپرست برای دخالت در امور کشورهای کوچک و ضعیف بود.
عملیات تاماریسک: جمعآوری اطلاعات از سطلهای زباله شوروی
در دوران جنگ سرد، عملیات «تاماریسک» یکی از مهمترین اقدامات جاسوسی نیروهای اطلاعاتی آمریکا، بریتانیا و فرانسه بود. در این عملیات که بیشتر در آلمان شرقی متمرکز بود، نیروهای اطلاعاتی از سطلهای زباله شوروی اطلاعات ارزشمندی جمعآوری میکردند. این اطلاعات شامل اسناد محرمانه، نامهها و حتی دستمالهای توالت استفاده شده بود. هرچند که ممکن است جمعآوری زبالهها عجیب به نظر برسد، اما این اقدام موفقیتآمیز بود و حجم زیادی از اطلاعات ارزشمند از این طریق به دست آمد که در تحلیلهای اطلاعاتی نقش حیاتی ایفا کرد.
جنگ ۳۳۵ ساله: طولانیترین جنگ بدون شلیک حتی یک گلوله
یکی از طولانیترین جنگهای تاریخ، بدون شلیک حتی یک گلوله رخ داد. جنگ 335 ساله بین هلند و جزایر سیلی، واقع در جنوب غربی بریتانیا، آغاز شد و به مدت 335 سال بدون هیچگونه درگیری نظامی ادامه داشت. این جنگ عجیب و بدون درگیری واقعی در نهایت در سال 1986 با امضای معاهده صلح به پایان رسید. این ماجرا بیشتر به دلیل فراموشی دولتها ادامه یافت و نشان میدهد که گاهی جنگها میتوانند بدون خشونت و درگیری واقعی به طول بیانجامند.
جنگ تویوتا: نبرد نهایی چاد و لیبی
در سال 1987، جنگ بین چاد و لیبی به مرحلهای رسید که با نام «جنگ تویوتا» شناخته میشود. این جنگ در مرزهای چاد و لیبی رخ داد و به دلیل استفاده گسترده نیروهای چاد از خودروهای تویوتا هایلوکس به این نام شناخته شد. نیروهای چادی با استفاده از این خودروهای سبک و سریع، توانستند لیبی را شکست داده و تعداد زیادی از سربازان لیبیایی را از بین ببرند. لیبی در این جنگ بیش از 7,500 نفر از نیروهای خود را از دست داد که حدود یکدهم از کل ارتش این کشور بود. این نبرد نشان داد که جنگهای مدرن میتوانند به شدت به تجهیزات غیرنظامی وابسته باشند.
بمب خفاشی: سلاح آزمایشی عجیب در جنگ جهانی دوم
در دوران جنگ جهانی دوم، ارتش آمریکا به دنبال توسعه سلاحهای جدید و خلاقانه بود. یکی از این سلاحهای عجیب، «بمب خفاشی» نام داشت. این سلاح شامل خفاشهایی بود که به مواد منفجره مجهز شده بودند. این خفاشها در حالت خواب زمستانی قرار داده میشدند و پس از انداختن از هواپیماها با استفاده از چترهای کوچک به زمین فرود میآمدند. سپس این خفاشها به صورت طبیعی به ساختمانهای دشمن پناه میبردند و پس از آن، با انفجار مواد منفجره، این ساختمانها تخریب میشدند. اگرچه این پروژه بسیار جالب و خلاقانه بود، اما به دلیل مشکلات فنی و پیچیدگیهای عملیاتی، هرگز به مرحله اجرا نرسید.
پروژه کبوتر: هدایت بمبها با کبوترهای آموزش دیده
پروژه دیگری که در جنگ جهانی دوم مورد بررسی قرار گرفت، «پروژه کبوتر» بود. این پروژه توسط روانشناس آمریکایی «بی. اف. اسکینر» (B. F. Skinner) طراحی شده بود و هدف آن استفاده از کبوترهای آموزشدیده برای هدایت بمبها بود. کبوترها به نحوی آموزش میدیدند که بتوانند مسیر بمبها را کنترل کرده و آنها را به سمت هدف هدایت کنند. اگرچه این پروژه در ابتدا امیدبخش به نظر میرسید، اما در نهایت به دلیل مشکلات فنی و اولویت پروژههای دیگر متوقف شد.
سگهای ضد تانک: آزمایشی ناموفق از دوران جنگ جهانی دوم
در جریان جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی یک طرح عجیب را اجرا کرد که هدف آن استفاده از سگها به عنوان سلاحهای ضد تانک بود. در این برنامه، سگها آموزش میدیدند که مواد منفجره را به سمت تانکها و خودروهای زرهی دشمن حمل کنند. این سگها با استفاده از وعدههای غذایی زیر تانکهای متفقین تمرین داده شدند تا در شرایط واقعی به سمت تانکهای دشمن بروند. این طرح در ابتدا جالب به نظر میرسید و از سال 1941 تا 1943 علیه تانکهای آلمانی مورد استفاده قرار گرفت. اما مشکل اصلی این بود که بیشتر سگها از صدای بلند و عظمت تانکها ترسیده و حاضر به نزدیک شدن به آنها نمیشدند. همچنین بسیاری از سگها به سمت تانکهای خودی میدویدند و باعث خسارات زیادی میشدند. در نهایت، این طرح به دلیل ناکارآمدی لغو شد.
گروهبان استابی: سگ قهرمان جنگ جهانی اول
«گروهبان استابی» یکی از مشهورترین سگهای تاریخ است که در جنگ جهانی اول به عنوان سگ نظامی خدمت کرد. این سگ به مدت 18 ماه در جبهههای جنگ حضور داشت و در 17 نبرد و چهار عملیات هجومی شرکت کرد. یکی از برجستهترین خدمات او، نجات سربازان از حملات ناگهانی گاز خردل بود. استابی با حس بویایی قوی خود، پیش از وقوع حمله، نیروهای خودی را از نزدیک شدن گازهای سمی آگاه میکرد. او همچنین در جستجو و نجات سربازان زخمی نقش مهمی ایفا کرد و حتی یک بار یک سرباز آلمانی را با گرفتن لباسش اسیر کرد. به دلیل خدمات برجستهاش، استابی عنوان «گروهبان» دریافت کرد و به یکی از پرافتخارترین سگهای جنگ جهانی اول تبدیل شد.
برنامه پستانداران دریایی نیروی دریایی ایالات متحده: استفاده از دلفینها و شیرهای دریایی
نیروی دریایی ایالات متحده برنامهای به نام «Marine Mammal Program» را راهاندازی کرد که در آن از پستانداران دریایی مانند دلفینهای پوزهبطری و شیرهای دریایی کالیفرنیا استفاده میشد. هدف این برنامه بررسی تواناییهای این حیوانات برای انجام وظایفی مانند حفاظت از کشتیها و بنادر، شناسایی و پاکسازی مینها و بازیابی تجهیزات غرق شده بود. این برنامه که ممکن است عجیب به نظر برسد، موفقیتهای زیادی را به همراه داشت. این پستانداران با مهارتهای شگفتانگیز خود در عملیاتهای مختلف، از جمله جنگ ویتنام و عراق، مورد استفاده قرار گرفتند. این برنامه نشان داد که استفاده از حیوانات در مأموریتهای نظامی میتواند نتایج موثری به همراه داشته باشد.
بمب ایجاد تمایل نامتعارف جنسی: سلاحی عجیب از نیروی هوایی ایالات متحده
در دهه 1990، نیروی هوایی ایالات متحده به دنبال روشهای روانشیمیایی جدیدی برای مبارزه با دشمنان بود. یکی از ایدههای عجیب آنها تولید «بمب گ..ی» بود؛ یک سلاح شیمیایی که هدف آن ایجاد جاذبه حسی بین سربازان دشمن بود. بر اساس اسناد منتشر شده، این بمب میتوانست باعث شود تا سربازان دشمن به دلیل تحریکات شیمیایی به یکدیگر جذب شوند و این امر موجب سردرگمی و هرجومرج در میان آنها گردد. این ایده هرچند غیرمعمول و حتی ناپسند به نظر میرسد، اما به عنوان یک سلاح غیرکشنده مورد بررسی قرار گرفت و البته هیچگاه به مرحله اجرایی نرسید.
زیردریایی با توالت معیوب: داستان زیردریایی U-1206
در جنگ جهانی دوم، زیردریایی آلمانی U-1206 به دلیل یک مشکل ساده به سطح آب آمد و مورد حمله قرار گرفت. مشکل از توالت زیردریایی شروع شد؛ زمانی که یکی از خدمهها نتوانست به درستی از سیستم پیچیده تخلیه استفاده کند. این خطا منجر به نشت آب در داخل زیردریایی شد و کاپیتان مجبور شد آن را به سطح آب بیاورد. بلافاصله پس از این حادثه، زیردریایی توسط نیروهای بریتانیایی شناسایی و مورد حمله قرار گرفت. این حادثه به یکی از شگفتانگیزترین دلایل غرق شدن یک زیردریایی در تاریخ تبدیل شد.
پروژه حَبَکوق Habakkuk : ساخت ناو هواپیمابر از یخ
در جریان جنگ جهانی دوم، بریتانیا یک پروژه بلندپروازانه با نام «حَبَکوق» راهاندازی کرد که هدف آن ساخت یک ناو هواپیمابر از مادهای به نام «پایکرت» (Pykrete) بود. این ماده ترکیبی از خمیر چوب و یخ بود که استحکام بیشتری نسبت به یخ خالص داشت و در دمای بالا نیز دیرتر ذوب میشد. ایده این بود که این ناو در وسط اقیانوس اطلس مستقر شود و به هواپیماهای متفقین کمک کند تا با برد بیشتر به زیر دریاییهای آلمانی حمله کنند. اگرچه این پروژه در ابتدا بسیار جذاب به نظر میرسید، اما به دلیل هزینههای بالا و در دسترس بودن هواپیماهای با برد بلندتر در نهایت متوقف شد.
سلاح بوی بد: طرحی غیرمعمول از دوران جنگ جهانی دوم
در دوران جنگ جهانی دوم، «دفتر خدمات استراتژیک آمریکا» (OSS) یک سلاح شیمیایی غیرکشنده به نام «Who Me» را توسعه داد. این سلاح با هدف تحقیر و کاهش روحیه نیروهای اشغالگر آلمانی توسط مقاومت فرانسه طراحی شده بود. این ماده بوی مدفوع انسان را شبیهسازی میکرد و هدف آن این بود که به طور پنهانی روی افسران آلمانی اسپری شود تا با ایجاد بوهای ناخوشایند، آنها را شرمنده و در نتیجه نیروهای اشغالگر را تضعیف کند. با این حال، مشکلاتی نظیر انتقال بو به افرادی که سلاح را حمل میکردند، باعث شد این طرح چندان موفق نباشد.
کشتی استتار شده به شکل جزیره
در سال 1941، زمانی که ژاپن به جزایر شرقی هلند حمله کرد، ناو هلندی «HNLMS Abraham Crijnssen» دستور گرفت که به استرالیا عقبنشینی کند. با این حال، برای جلوگیری از شناسایی و حمله، این کشتی به طور خلاقانهای به شکل یک جزیره استتار شد. خدمه کشتی با استفاده از شاخهها و گیاهان جنگلی، کشتی را به شکلی درآوردند که از دور به نظر میرسید یک جزیره کوچک است. این استتار موثر باعث شد کشتی بتواند بدون شناسایی به استرالیا برسد و به آخرین کشتی هلندی تبدیل شود که از منطقه نجات یافت.
وسپای ضد تانک: یک اسکوتر جنگی
در دهه 1950، فرانسه با تغییراتی روی اسکوتر معروف «وسپا» (Vespa)، آن را به یک وسیله جنگی ضد تانک تبدیل کرد. این وسیله که «Vespa 150 TAP» نام داشت، برای نیروهای چترباز فرانسوی طراحی شده بود. وسپای ضد تانک دارای یک فریم تقویت شده و مجهز به یک توپ کوچک ضد زره بود. این اسکوترهای سبک و قابل حمل برای حمله به نیروهای زرهی دشمن در نبردهای سریع و کمعمق استفاده میشدند. وسپای جنگی در نوع خود یکی از خلاقانهترین و در عین حال عجیبترین سلاحهای نظامی محسوب میشود.
همکاری غیرمنتظره آمریکا و کره شمالی علیه دزدان دریایی سومالی
در اکتبر 2007، یک کشتی باری کره شمالی به نام «دائی هونگ دان» توسط دزدان دریایی سومالیایی در اقیانوس هند تسخیر شد. خدمه کشتی در روز بعد موفق شدند دزدان دریایی را شکست داده و دوباره کنترل کشتی را به دست بگیرند. این پیروزی با کمک یک ناو آمریکایی که به کشتی کره شمالی کمک کرد، میسر شد. جالب اینجاست که رسانههای دولتی کره شمالی به شکلی غیرمنتظره از آمریکا بابت این کمک قدردانی کردند، که در آن زمان نشانهای نادر از همکاری بین دو دشمن قدیمی بود.
حمله به ایسلند: تلاشی برای جلوگیری از تصرف نازیها
در سال 1940، بریتانیا تصمیم گرفت ایسلند را اشغال کند تا از حمله احتمالی نازیها جلوگیری کند. اگرچه ایسلند یک کشور بیطرف بود، اما بریتانیا نگران بود که آلمانها از طریق ایسلند به مسیرهای دریایی استراتژیک حمله کنند. نیروی دریایی و تفنگداران بریتانیا به ایسلند حمله کردند و این کشور را به اشغال خود درآوردند. دولت ایسلند با صدور یک بیانیه رسمی، این اقدام را به شدت محکوم کرد و آن را نقض آشکار بیطرفی و استقلال کشورش دانست. با این حال، بریتانیا از موضع خود دفاع کرد و ادعا کرد که این اقدام برای حفاظت از امنیت منطقه ضروری بوده است.
جنگ فوتبال: درگیری کوتاهمدت بین السالوادور و هندوراس
«جنگ فوتبال» در سال 1969 میان السالوادور و هندوراس رخ داد و یکی از کوتاهترین جنگهای تاریخ بود. این جنگ که فقط چهار روز طول کشید، به دلیل تنشهای طولانیمدت بر سر اصلاحات زمین و حقوق مهاجران بین دو کشور شعلهور شد. جرقه اصلی این درگیری زمانی زده شد که دو کشور در یک بازی مقدماتی جام جهانی 1970 به رقابت پرداختند. اختلافات پس از این بازی به درگیری نظامی انجامید و السالوادور به هندوراس حمله کرد. اگرچه دو کشور بعد از چهار روز به آتشبس رسیدند، ولی نیروهای السالوادور تا یک ماه بعد همچنان در هندوراس باقی ماندند.
طرح پنتاگون برای مقابله با حمله زامبیها: واقعیت یا تمرین؟
طرح «CONPLAN 8888» که به عنوان «تسلط بر زامبیها» شناخته میشود، یکی از اسناد جالب و عجیب پنتاگون است که برنامهای دقیق برای مقابله نیروهای مسلح ایالات متحده با حمله فرضی زامبیها را توضیح میدهد. این سند که ابتدا محرمانه بود، توسط جامعه اطلاعاتی ایالات متحده طبقهبندی و بعداً از حالت طبقهبندی خارج شد. آنچه که در ابتدا به نظر میرسید یک تمرین سرگرمکننده برای افسران تازهکار است، در واقع به شکل غیرمنتظرهای دقیق و پرجزئیات بود. این طرح حتی شامل تقسیمبندی زامبیها به هشت نوع مختلف بود، که هر نوع دارای ویژگیهای خاص و متفاوت بود.
اگرچه این طرح به عنوان یک تمرین آموزشی طراحی شده بود و احتمالاً هیچگاه برای استفاده در دنیای واقعی در نظر گرفته نشده بود، اما توجه به جزئیات آن باعث شده تا برخی به این فکر بیفتند که شاید پنتاگون در پس این طرح، آمادهسازی خاصی داشته باشد. به گفته منابع رسمی، این برنامه به عنوان یک فعالیت آموزشی انتخاب شد تا از خطرات سیاسی ناشی از استفاده از یک کشور واقعی برای شبیهسازی نظامی جلوگیری شود. اما علاقه و دقتی که به این موضوع اختصاص داده شده است، هنوز هم توجه بسیاری از افراد کنجکاو را جلب کرده است.
آیا این طرح فقط یک شوخی است؟
پاسخ رسمی این است که بله، CONPLAN 8888 تنها یک تمرین استراتژیک برای افسران نظامی بود و به عنوان ابزاری برای آموزش و آمادهسازی افسران تازهکار استفاده شد. استفاده از زامبیها به عنوان دشمن فرضی به این دلیل بود که به طور کامل از پیامدهای سیاسی اجتناب شود. اما با توجه به میزان دقت در طراحی این سند، برخی افراد کنجکاو همچنان بر این باورند که شاید پشت این طرح چیزی بیش از یک تمرین ساده نظامی باشد.
آیا پدر و مادر یا خواهر و برادر شما، درست مثل شما رنگها را میبینند؟ آیا تفاوتی بین درک نور یک آمریکایی با یک افریقایی یا عرب یا آسیایی وجود دارد؟
تا پیش از اینکه این…
در 19 نوامبر امسال، یعنی همین چند روز قبل، واژهنامه آکسفورد، واژه selfie را واژه سال معرفی کرد. وقتی عکسی از خودش عکس بگیرد و در اینترنت به اشتراک بگذارد، به عکس و کار…
از من میخواهند تا هر آنچه دربارهٔ پتراشفسکی و میهمانان شبهای جمعهاش میدانم بازگو کنم. به عبارت دیگر، شواهد و نظرات شخصی خودم را دربارهٔ آنها مطرح کنم و به نوعی اعتراف…
ظاهراً گویا ناصرالدین شاه قبل از سفرهایش به اروپا با دیدن تصاویر بناها و آسمان خراش های کشورهای غربی در مجلات فرنگی که آن زمان برای دربار به ایران می آمد، تمایلی پیدا می کند…
دکتر ف. عبیری: در اساطیر یونانی مدهآ ساحرهای فوق العاده زیبا و هوسانگیز است که با یاری جستن از ارواح شرور، درحالیکه چاقویی در دست دارد وارد تالار سلطنتی میگردد و به خدمه…
هنرمند فرانسوی به نام «برناورد پراس» در ساختن حجمهای زیبایی به این صورت تخصص دارد:
لابد میگویید کجای این کار هنرمندانه است و این توده خرده ریزها چه چیزی را نشان…
source