هوش مصنوعی مولد که امروزه بهعنوان یکی از پیشرفتهترین فناوریها شناخته میشود، اغلب بهعنوان ابزاری برای آینده تصور میشود. اما این فناوری تنها به خلق نوآوریهای مدرن و تحلیل دادههای جدید محدود نیست. بلکه اکنون بر نحوه درک ما از گذشته نیز تأثیر گذاشته است.
این فناوری بهطور گسترده در زمینههای مختلفی به کار گرفته شده است؛ از تولید آثار هنری دیجیتال گرفته تا کمک به شبیهسازی چهرهها و مکانهای تاریخی. برای مثال، از هوش مصنوعی برای تصویرسازی ویدیوهایی درباره نئاندرتالها Neanderthals در مقالات علمی استفاده شده است. همچنین، در موزهها برای بازسازی دوران میانسنگی Mesolithic (حدود ۹۰۰۰ تا ۴۳۰۰ سال پیش) مورد استفاده قرار گرفته و حتی در مستندهای تلویزیونی مثل آنچه درباره استونهنج Stonehenge ساخته شده، نقش داشته است.
علاوه بر این، کاربران شبکههای اجتماعی مانند تیکتاک از این فناوری برای ساخت ویدیوهای شبیهسازیشده درباره تاریخ و باستانشناسی استفاده میکنند. این امر سبب شده که بازنمایی گذشته از حالت صرفاً علمی خارج شده و به دنیای سرگرمی نیز وارد شود. اما آیا این بازنماییها همیشه دقیق و علمیاند؟ آیا میتوان به آنها اعتماد کرد؟
چالشهای استفاده از هوش مصنوعی در باستانشناسی
با وجود جذابیت و کاربردهای گسترده، استفاده از هوش مصنوعی در باستانشناسی مشکلات و چالشهایی را نیز به همراه داشته است. برخی از این چالشها کلی هستند، مانند مصرف بالای انرژی و تأثیرات زیستمحیطی آن، یا نقض مالکیت فکری بهدلیل استفاده از دادههایی که توسط انسانها تولید شدهاند. اما برخی دیگر، بهطور خاص به حوزه باستانشناسی مرتبط میشوند.
یکی از چالشهای اساسی، بازنمایی نادرست تاریخ است. باستانشناسان مدتهاست که میدانند بازسازیهای بصری از گذشته همواره با درجهای از حدس و گمان همراه است و هیچ تصویری نمیتواند ۱۰۰٪ دقیق باشد.
برای مثال، پژوهشی که روی ۵۵۰ بازسازی تصویری درباره تکامل انسان انجام شد، نشان داد که بسیاری از آنها دچار سوگیریهای جنسیتی هستند. در این تصاویر، مردان همواره در حال شکار، ساخت ابزار و خلق هنر نشان داده شدهاند، درحالیکه زنان معمولاً در نقشهای منفعل، مانند نگهداری از کودکان، ظاهر شدهاند.
مطالعه دیگری نیز نشان داده که در ۲۳۱ تصویر بازسازیشده از زندگی انسانهای اولیه، هیچ مردی در حال برقراری ارتباط با زنان، کودکان یا سالمندان دیده نمیشود. همچنین، هیچ کودکی بهعنوان فردی که در کارهای مفید مشارکت دارد، به تصویر کشیده نشده است.
این در حالی است که یافتههای جدیدتر، تصویری متفاوت از گذشته ارائه میدهند. برای مثال، پژوهشهای ژنتیکی نشان دادهاند که در عصر آهن Iron Age، زنان نقشهای کلیدی در جوامع خود داشتند و در تصمیمگیریهای مهم مشارکت میکردند.
تأثیر بازنماییهای تصویری بر درک عمومی از گذشته
بازسازیهای بصری از گذشته تأثیر بسزایی بر افکار عمومی دارند. یکی از نمونههای مشهور در این زمینه، بازسازی «مرد چدار» Cheddar Man است. این اسکلت که در جنوب غربی انگلستان کشف شد، توسط پژوهشگران مورد بررسی ژنتیکی قرار گرفت و نتایج نشان داد که او به احتمال زیاد پوستی تیره داشته است. این یافته، تصورات عمومی درباره نیاکان اروپاییان را به چالش کشید، چراکه بسیاری تصور میکردند تمامی اجدادشان دارای پوست روشن بودهاند.
مشکل اینجاست که بازنماییهای بصری، وقتی مشهور شوند، تغییر دادن آنها کار سختی خواهد بود. حتی اگر بعدها شواهد جدیدتری ارائه شوند که بازسازی قبلی را زیر سؤال ببرند، تصویری که یکبار در ذهن مردم نقش بسته، بهسختی تغییر میکند.
این مشکل زمانی پیچیدهتر میشود که چنین بازسازیهایی به پایگاههای داده هوش مصنوعی راه پیدا میکنند. هوش مصنوعی میتواند بدون در نظر گرفتن صحت اطلاعات، بازنماییهای قدیمی را تکرار کرده و آنها را در محتوای جدید خود به کار ببرد. علاوه بر این، هوش مصنوعی ممکن است با ترکیب عناصر واقعی و تخیلی، تصاویری را خلق کند که در نگاه اول بسیار قانعکننده به نظر برسند، اما درواقع پر از اطلاعات نادرست باشند.
در گذشته، تصویرگران باستانشناسی برای نشان دادن بخشهای نامشخص از دود، سایه و عناصر بصری دیگر استفاده میکردند تا مشخص شود که برخی قسمتهای تصویر صرفاً حدسی هستند. اما هوش مصنوعی این عدم قطعیت را پنهان میکند و بیننده نمیتواند تشخیص دهد که کدام بخش از تصویر بر اساس دادههای واقعی و کدام بخش زاییده تخیل هوش مصنوعی است.
ظهور شبهعلم و جعل تاریخی با هوش مصنوعی
یکی از نگرانیهای جدی در این زمینه، گسترش شبهعلم (Pseudoarchaeology) است. این مسئله زمانی نگرانکنندهتر میشود که تولید محتوای تاریخی با استفاده از هوش مصنوعی در دست افراد غیرمتخصص قرار بگیرد.
بهعنوان نمونه، برنامهای در نتفلیکس با نام «آخرالزمان باستانی» Ancient Apocalypse، نظریهای را مطرح میکند که بر اساس آن، تمدنی پیشرفته در دوران عصر یخبندان Ice Age وجود داشته و بعداً بهدلیل یک فاجعه نابود شده است. این ادعاها بارها از سوی باستانشناسان رد شدهاند، اما تولید محتوای جذاب تصویری، آن را برای بسیاری از بینندگان باورپذیر کرده است.
با پیشرفت هوش مصنوعی، جعلهای اینچنینی بهمراتب سادهتر خواهند شد. این فناوری میتواند تصاویری بهشدت واقعینما از تمدنهای خیالی تولید کند و آنها را در فضای آنلاین پخش کند. چنین محتوایی، علاوه بر فریب مخاطبان، میتواند به فهم علمی ما از گذشته آسیب بزند.
چگونه میتوان از هوش مصنوعی بهطور مسئولانه در باستانشناسی استفاده کرد؟
با وجود تمامی این مشکلات، نمیتوان انکار کرد که هوش مصنوعی میتواند ابزار قدرتمندی برای باستانشناسان باشد. برخی پژوهشگران در حال بررسی استفاده از هوش مصنوعی برای تولید فرضیههای جدید درباره نحوه زندگی انسانهای باستانی هستند.
علاوه بر این، در دانشگاهها، آموزش روشهای انتقادی برای استفاده از هوش مصنوعی در بازنماییهای تاریخی میتواند مانع از گسترش اطلاعات نادرست شود. اگر باستانشناسان و مورخان بتوانند با درک عمیق از محدودیتها و مزایای این فناوری از آن استفاده کنند، شاید بتوانند از پتانسیلهای آن بهرهمند شوند، بدون اینکه به دام خطاهای علمی بیفتند.
آنچه اهمیت دارد، این است که چه با هوش مصنوعی و چه بدون آن، هرگونه بازنمایی بصری از گذشته باید بهشدت مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا از بازتولید اطلاعات نادرست جلوگیری شود.
منبع
این نوشتهها را هم بخوانید
source