در ژوئن ۱۹۷۰، هانتر اس. تامپسون، روزنامه‌نگار پرشور، برای پوشش رویداد معروف «کنتاکی دربی» Kentucky Derby به زادگاهش، لوئیزویل در ایالت کنتاکی، فرستاده شد.

کنتاکی دربی Kentucky Derby یکی از مشهورترین و قدیمی‌ترین مسابقات اسب‌دوانی در آمریکا است که هر ساله در اولین شنبه‌ی ماه مه در شهر لوئیزویل، کنتاکی برگزار می‌شود. این مسابقه بخشی از سه‌گانه‌ی «تریپل کراون» Triple Crown در اسب‌دوانی آمریکاست که شامل کنتاکی دربی، پریکنس استیکس (Preakness Stakes) و بلمونت استیکس (Belmont Stakes) می‌شود.

کنتاکی دربی از سال ۱۸۷۵ تاکنون برگزار شده و به‌عنوان «هیجان‌انگیزترین دو دقیقه در ورزش» The Most Exciting Two Minutes in Sports شناخته می‌شود، زیرا مدت‌زمان این مسابقه معمولاً حدود دو دقیقه است.

اما نتیجه‌ی این مأموریت، گزارشی نبود که انتظارش را داشتند؛ او نه بر مسابقه، بلکه بر فضای بی‌بندوبار اطراف آن تمرکز کرد. مقاله‌ی او با عنوان «کنتاکی دربی منحط و فاسد است» The Kentucky Derby Is Decadent and Depraved، تصویری بی‌رحمانه از هرج‌ومرج این رویداد ارائه داد: «هزاران نفر که از حال می‌روند، گریه می‌کنند، همدیگر را زیر پا می‌گذارند و با بطری‌های شکسته‌ی ویسکی با هم درگیر می‌شوند.»

این مقاله نه‌تنها نگاه دقیقی به جنون این رویداد داشت، بلکه آن را در بستر فضای سیاسی آن دوران قرار داد. همان زمان که مردم در حال مستی و آشوب بودند، ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور آمریکا، فرمان بمباران کامبوج را داده بود و دو روز پس از این مسابقه، چهار دانشجو در دانشگاه ایالتی کنت به‌دست نیروهای گارد ملی اوهایو کشته شدند.

تامپسون با نادیده گرفتن دستور اصلی گزارش، و البته با بالا بردن هزینه‌های هتلش برای خرید مشروبات الکلی و غذا، یکی از مهم‌ترین مقالات ورزشی دهه‌ی ۱۹۷۰ را خلق کرد. اما مهم‌تر از آن، این مقاله سرآغاز جنبشی تازه در روزنامه‌نگاری شد: گونزو ژورنالیسم Gonzo Journalism. این سبک، روایت در شخص اول است، جایی که روزنامه‌نگار بخشی از داستان می‌شود و هیچ ادعایی بر بی‌طرفی ندارد.

روزنامه‌نگاری گونزو نوعی سبک روزنامه‌نگاری است که در آن اخبار، تحقیقات، تحلیل‌ها و سایر مطالب بدون عینیت و بی‌طرفی، همراه با بیان آزادانه‌ی احساسات، تفکرات و نظرات روزنامه‌نگار ارائه می‌شوند. در این سبک مطالب بیشتر به صورت داستانی و با راوی اول شخص مفرد ارائه می‌گردد. این سبک از روزنامه‌نگاری از سال ۱۹۷۰ آغاز شد.
ویکی پدیا

این مقاله هرچند تنها بخشی از آثار تامپسون بود، اما نقطه‌ی عطفی در کارنامه‌اش محسوب می‌شود. لحظه‌ای که او از یک روزنامه‌نگار صرف به یکی از بی‌باک‌ترین و خلاق‌ترین نویسندگان قرن بیستم تبدیل شد.

کودکی و نوجوانی؛ شورش در برابر اقتدار

هانتر استاکتون تامپسون در ۱۸ جولای ۱۹۳۷ در لوئیزویل، کنتاکی متولد شد. او نخستین فرزند جک رابرت تامپسون (ارزیاب بیمه) و ویرجینیا دیویسون ری (رئیس کتابخانه‌ی عمومی لوئیزویل) بود.

در دسامبر ۱۹۴۳، خانواده‌ی او به منطقه‌ی تاریخی چروکی تراینگل Cherokee Triangle در بخش مرفه هایلندز Highlands نقل‌مکان کردند، جایی که بعدها نویسنده‌ی داستان‌های جنایی، سو گرافتون، نیز در آن ساکن شد.

تامپسون از کودکی توانایی ورزشی فوق‌العاده‌ای داشت، اما بیزاری شدیدش از اقتدار و قوانین مانع از آن شد که وارد ورزش‌های تیمی شود. به‌جای آن، او به مطالعه روی آورد و خیلی زود شیفته‌ی نوشته‌های جک کرواک Jack Kerouac، از نویسندگان شاخص جریان ضدفرهنگ آمریکا، و بعدها جی. پی. دانلیوی J.P. Donleavy شد.

اما زندگی او خیلی زود با یک تراژدی بزرگ روبه‌رو شد. در ۳ جولای ۱۹۵۲، وقتی که تنها ۱۴ سال داشت، پدرش به‌دلیل میاستنی گراویس Myasthenia Gravis (یک بیماری عصبی-عضلانی) در ۵۸ سالگی درگذشت. از آن زمان، مادرش به‌تنهایی مسئولیت بزرگ کردن او و دو برادرش را بر عهده گرفت.

پس از مرگ همسرش، ویرجینیا دچار اعتیاد شدید به الکل شد و زندگی خانوادگی‌شان به‌شدت دستخوش آشفتگی شد.

آموزش و شروع مسیر نویسندگی

تامپسون تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی بلوم I.N. Bloom Elementary آغاز کرد. با وجود نافرمانی‌های مداوم، باشگاه ورزشی هاکس Hawks Athletic Club را تأسیس کرد و حتی گاهی در رقابت‌های آن شرکت می‌کرد. بعدتر، از او دعوت شد تا به باشگاه ورزشی کسل‌وود Castlewood Athletic Club که برای آموزش ورزشکاران جوان تشکیل شده بود، بپیوندد، اما او این پیشنهاد را رد کرد.

در سال ۱۹۵۱، مدتی در دبیرستان آترتون Atherton High School درس خواند و در پاییز ۱۹۵۲ به دبیرستان لوییزویل میل Louisville Male High School منتقل شد. همان سال، به عضویت انجمن ادبی آتنائوم Athenaeum Literary Association درآمد، گروهی معتبر که از سال ۱۸۶۲ فعال بود و اعضای آن از طبقه‌ی نخبه‌ی لوئیزویل بودند. یکی از اعضای برجسته‌ی این انجمن، پورتر بیب Porter Bibb، ناشر آینده‌ی مجله‌ی رولینگ استون Rolling Stone بود.

تامپسون در نشریه‌ی انجمن آتنائوم فعالیت می‌کرد و در تهیه‌ی سالنامه‌ی The Spectator مشارکت داشت. اما در سال ۱۹۵۵، پس از دستگیری به جرم همکاری در یک سرقت، از انجمن اخراج شد.

او در زمان ارتکاب جرم، در خودروی فردی که مرتکب دزدی شده بود حضور داشت و به‌عنوان همدست سرقت متهم شد. حکم دادگاه برای او ۶۰ روز زندان در ندامتگاه جفرسون کانتی بود.

پس از ۳۱ روز حبس آزاد شد، اما مسئولان مدرسه او را از شرکت در امتحانات نهایی محروم کردند، در نتیجه، موفق به دریافت مدرک دیپلم نشد.

فرار از مجازات: پیوستن به نیروی هوایی

پس از این حادثه، تامپسون تصمیمی غیرمنتظره گرفت: نام‌نویسی در نیروی هوایی ایالات متحده.

او آموزش‌های پایه را در پایگاه لاکلند Lackland Air Force Base در سن‌آنتونیو، تگزاس گذراند و سپس برای آموزش الکترونیک به پایگاه اسکات Scott Air Force Base در بلویل، ایلی‌نوی منتقل شد. با این‌که درخواست ورود به دوره‌ی خلبانی داده بود، اما پذیرفته نشد.

در سال ۱۹۵۶، تامپسون به پایگاه نیروی هوایی اگلین Eglin Air Force Base در نزدیکی فورت والتون بیچ، فلوریدا منتقل شد و در همان زمان دوره‌های شبانه‌ی دانشگاه ایالتی فلوریدا Florida State University را نیز می‌گذراند.

اینجا بود که اولین فرصت شغلی رسمی خود را در دنیای نویسندگی پیدا کرد: سردبیری بخش ورزشی نشریه‌ی پایگاه هوایی اگلین، Command Courier. او برای گرفتن این شغل، درباره‌ی سوابق حرفه‌ای‌اش دروغ گفت، اما به‌هرحال موفق شد این جایگاه را به دست آورد.

به‌عنوان سردبیر ورزشی، او با تیم فوتبال Eglin Eagles سفر می‌کرد و گزارش‌های آن‌ها را می‌نوشت. در همین دوران، شروع به همکاری با روزنامه‌ی The Playground News کرد، اما طبق مقررات نیروی هوایی، اجازه‌ی انتشار نامش در گزارش‌ها را نداشت.

تامپسون همیشه با اقتدار مشکل داشت و این ویژگی سرانجام به نفعش تمام شد. در سال ۱۹۵۸، فرمانده‌ی او، که از سرکشی و بی‌قیدی او خسته شده بود، پیشنهاد داد که تامپسون به‌طور زودهنگام از نیروی هوایی با افتخار معاف شود. در گزارش فرمانده آمده بود:

«رجه‌ی یکم تامپسون، با وجود استعداد فراوان، حاضر به پیروی از هیچ سیاستی نیست. گاهی رفتار عصیانگرانه و خودبرتربین او روی سایر اعضای تیم نیز اثر می‌گذارد.»

و این‌گونه بود که او از نیروی هوایی آزاد شد و آماده‌ی ورود به دنیای روزنامه‌نگاری حرفه‌ای شد.

ورود به دنیای روزنامه‌نگاری و آغاز مسیر حرفه‌ای

تا پایان سال ۱۹۵۸، تامپسون به‌عنوان سردبیر ورزشی یک روزنامه‌ی کوچک در پنسیلوانیا کار می‌کرد. اما این کافی نبود. او به‌سرعت به نیویورک نقل‌مکان کرد و در دوره‌های آزاد دانشگاه کلمبیا Columbia University شرکت کرد.

در این دوران، شغلی پادویی در مجله‌ی تایم Time به دست آورد و هفته‌ای ۵۱ دلار حقوق می‌گرفت. او برای آشنایی با سبک نویسندگی نویسندگان بزرگ، بخش‌هایی از «گتسبی بزرگ» The Great Gatsby اثر اف. اسکات فیتزجرالد و «وداع با اسلحه» A Farewell to Arms اثر ارنست همینگوی را تایپ می‌کرد. اما تنها یک سال بعد، به دلیل سرپیچی از دستورات، اخراج شد.

او مدتی در روزنامه‌ی Middletown Daily Record کار کرد اما بار دیگر به دلیل رفتار ناهنجار، اخراج شد. در سال ۱۹۶۰، تصمیم گرفت بخت خود را در سن‌خوان، پورتوریکو Puerto Rico امتحان کند. آنجا برای مجله‌ی ورزشی ال اسپرتیوو El Sportivo مشغول به کار شد، اما این نشریه چند ماه بعد تعطیل شد. تلاش او برای کار در روزنامه‌ی سان خوان استار The San Juan Star نیز بی‌نتیجه ماند.

در این وضعیت، تامپسون به‌عنوان یک خبرنگار آزاد شروع به فعالیت کرد. او گزارش‌هایی را برای نیویورک هرالد تریبون New York Herald Tribune و چند روزنامه‌ی آمریکایی دیگر می‌فرستاد، درحالی‌که همچنان در تلاش بود تا به یک نام شناخته‌شده در روزنامه‌نگاری تبدیل شود.

فرار به بیگ‌سور و نخستین موفقیت‌ها

در سال ۱۹۶۱، تامپسون به سان‌فرانسیسکو رفت و به‌طور اتفاقی، شرایطی برای اقامت در مزرعه‌ی مورفی Murphy Ranch در بیگ‌سور Big Sur پیدا کرد. این منطقه در آن زمان پناهگاهی برای نویسندگان جریان بیت Beat و هنرمندان بوهمی بود.

او در این مدت، با نویسندگانی چون هنری میلر Henry Miller (نویسنده‌ی «مدار رأس‌السرطان») و دنیس مورفی Dennis Murphy (فیلمنامه‌نویس) آشنا شد.

اولین مقاله‌ی برجسته‌ی او در مجله‌ی روگ Rogue، رقیب پلی‌بوی Playboy منتشر شد. این مقاله، نگاهی به فرهنگ هنری و روشنفکری بیگ‌سور داشت.

در همین دوران، نخستین اثر داستانی خود «دفن در دریا» Burial at Sea را نوشت.

در اواخر ۱۹۶۱، تامپسون نوشتن نخستین رمان خود، «دفترچه‌ی رام» The Rum Diary را آغاز کرد. این رمان پس از ۳۷ سال، در ۱۹۹۸ منتشر شد و در سال ۲۰۱۱ به فیلمی با بازی جانی دپ تبدیل شد.

ورود به دنیای گزارشگری سیاسی و شهرت گسترده

در سال ۱۹۶۲، تامپسون برای کار به آمریکای جنوبی رفت و به‌عنوان خبرنگار نشریه‌ی نشنال آبزرور National Observer فعالیت کرد. او گزارش‌هایی برای این نشریه ارسال می‌کرد و در این مدت، به زبان اسپانیایی مسلط شد.

او همچنین مدتی برای روزنامه‌ی انگلیسی‌زبان برزیل، Brazil Herald نوشت.

در سال ۱۹۶۳، سندرا داون کانکلین Sandra Dawn Conklin، معشوقه‌ی دیرینه‌ی او، به ریودوژانیرو پیوست. مدتی بعد، این دو به آمریکا بازگشتند و در ۱۹ مه ۱۹۶۳ ازدواج کردند.

فرزندشان، خوان فیتزجرالد تامپسون Juan Fitzgerald Thompson در مارس ۱۹۶۴ به دنیا آمد.

آشنایی با دنیای مواد مخدر و هلز انجلز

تابستان ۱۹۶۴، تامپسون برای اولین بار شروع به مصرف دکسدرین Dexedrine (یک آمفتامین بسیار قوی) کرد. این ماده، او را در دهه‌ی بعدی به سوی مصرف مواد سنگین‌تر مانند کوکائین کشاند.

در سال ۱۹۶۵، روزنامه‌ی نشنال آبزرور از انتشار نقد او بر کتاب تام وولف Tom Wolfe با عنوان The Kandy-Kolored Tangerine-Flake Streamline Baby خودداری کرد. این اتفاق باعث شد که تامپسون به نوشتن برای مطبوعات زیرزمینی برکلی روی بیاورد و در فضای جنبش هیپی‌ها و فرهنگ مواد مخدر غرق شود.

در همان سال، کری مک‌ویلیامز Carey McWilliams، سردبیر مجله‌ی The Nation، از او خواست که گزارشی درباره‌ی باشگاه موتورسواران هلز انجلز Hells Angels Motorcycle Club بنویسد. این باشگاه در سان‌فرانسیسکو مستقر بود و تامپسون تصمیم گرفت یک سال را با آن‌ها زندگی کند.

اما رابطه‌ی او با این گروه به خشونت کشیده شد. وقتی هلز انجلز فهمید که تامپسون از آن‌ها برای کسب سود مالی استفاده کرده است، از او سهم خواستند. درگیری رخ داد و تامپسون به‌شدت کتک خورد.

در سال ۱۹۶۶، انتشارات رندوم هاوس کتاب «هلز انجلز: داستان عجیب و وحشتناک باندهای موتورسواری قانون‌شکن» Hells Angels: The Strange and Terrible Saga of the Outlaw Motorcycle Gangs را منتشر کرد. این کتاب با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد و تامپسون را به شهرت رساند.

شبکه‌ی تلویزیونی CBC کانادا مناظره‌ای بین او و رهبر هلز انجلز، اسکیپ ورکمن، ترتیب داد که در آن، اختلافات شدید میانشان علنی شد.

نیویورک تایمز درباره‌ی این کتاب نوشت:

«کتابی خشمگین، هوشمندانه و هیجان‌انگیز که هلز انجلز را نه به‌عنوان یاغی‌های جامعه، بلکه به‌عنوان افرادی کاملاً ناهنجار، بی‌سواد و فاقد مهارت برای زندگی در ساختار اجتماعی مدرن معرفی می‌کند.»

اما مهم‌تر از همه، این کتاب هانتر اس. تامپسون را به‌عنوان یک نویسنده‌ی جسور و پیشگام تثبیت کرد.

اوج شهرت، سیاست و سقوط تدریجی

در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰، شهرت هانتر اس. تامپسون به اوج رسید. کتاب «هلز انجلز» Hell’s Angels توجه منتقدان را جلب کرده بود و او دیگر فقط یک خبرنگار ساده نبود؛ بلکه صدایی مهم در روزنامه‌نگاری ضدسیستم و منتقد وضع موجود محسوب می‌شد.

ورود به سیاست و گسترش شهرت

در سال ۱۹۶۷، تامپسون مقاله‌ای برای نیویورک تایمز مگزین New York Times Magazine نوشت و در آن جامعه‌ی هیپی‌های سان‌فرانسیسکو را به‌شدت نقد کرد. او این جامعه را فاقد آرمان سیاسی و درگیر در اعتیاد توصیف کرد و نتیجه گرفت:

«این نسل دیگر به تغییر، پیشرفت یا انقلاب فکر نمی‌کند. تنها هدف آن‌ها فرار از واقعیت و ساختن دنیای شخصی خود است.»

در اواخر همان سال، از سان‌فرانسیسکو به کلرادو نقل‌مکان کرد و در نزدیکی آسپن Aspen، در منطقه‌ی وودی کریک Woody Creek، خانه‌ای اجاره کرد.

در سال ۱۹۶۸، به جمع نویسندگانی پیوست که در اعتراض به جنگ ویتنام، از پرداخت مالیات سر باز زدند. همان سال، با دریافت یک پیش‌پرداخت ۶۰۰۰ دلاری از انتشارات رندوم هاوس، برای پوشش انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و کنوانسیون دموکرات‌ها سفر کرد. اما آنچه در آنجا دید، او را تغییر داد:

«من به‌عنوان یک خبرنگار وارد کنوانسیون دموکرات‌ها شدم و به‌عنوان یک دیوانه‌ی خشمگین برگشتم.»

این تجربه، خشم و بی‌اعتمادی او به سیاستمداران را افزایش داد و بعدها در آثارش تأثیر زیادی گذاشت.

رولینگ استون و خلق «ترس و نفرت در لاس‌وگاس»

در سال ۱۹۶۹، تامپسون به مجله‌ی رولینگ استون Rolling Stone پیام داد و از گزارش آن‌ها درباره‌ی فاجعه‌ی کنسرت آلتمونت Altamont Free Concert تمجید کرد. یان ونر Jann Wenner، سردبیر رولینگ استون، از او خواست تا برای این مجله مطلب بنویسد.

در ۱۹۷۰، مقاله‌ی «کنتاکی دربی منحط و فاسد است» The Kentucky Derby Is Decadent and Depraved را منتشر کرد که سبک «گونزو ژورنالیسم» را رسماً معرفی کرد.

همان سال، وارد دنیای سیاست شد و برای سمت کلانتر شهرستان پیتکین، کلرادو Pitkin County, Colorado نامزد شد. برنامه‌ی اصلی او؟ جرم‌زدایی از مواد مخدر!

اما آنچه نام تامپسون را جاودانه کرد، سفر او به لاس‌وگاس در سال ۱۹۷۱ بود. او به همراه اسکار زتا آکوستا Oscar Zeta Acosta، وکیل و فعال سیاسی مکزیکی-آمریکایی، به یک کنفرانس ضد مواد مخدر رفت و غرق در دنیای مواد، مستی و جنون شد.

نتیجه‌ی این سفر، کتاب «ترس و نفرت در لاس‌وگاس» Fear and Loathing in Las Vegas بود که ابتدا به‌صورت دو مقاله در رولینگ استون و سپس در قالب یک کتاب در ۱۹۷۲ منتشر شد. این کتاب با سبک عجیب و سیال خود، تصویری از آمریکای سرخورده‌ی پس از دهه‌ی ۶۰ ارائه داد. نیویورک تایمز آن را «بهترین کتاب درباره‌ی دوران مواد مخدر» توصیف کرد.

خبرنگاری سیاسی و ورود به کاخ سفید

در سال ۱۹۷۲، تامپسون از طرف رولینگ استون، خبرنگار ویژه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری شد. او از همان ابتدا، نفرت شدیدی از ریچارد نیکسون داشت و در مقالاتش، او را «فریب‌کار» و «هیولایی مکار» توصیف می‌کرد.

مجموعه‌ی این مقالات، بعداً در قالب کتاب «ترس و نفرت در مسیر کمپین ۱۹۷۲» Fear and Loathing on the Campaign Trail ’72 منتشر شد که یکی از بهترین کتاب‌های تاریخ روزنامه‌نگاری سیاسی لقب گرفت.

یکی از منتقدان نوشت:

«تامپسون، تأثیر مواد مخدر را در نثر خود بازسازی کرده است. او همان حقایقی را می‌بیند که سایر خبرنگاران هم می‌بینند، اما آن‌ها را با خشونت و تحقیر به تصویر می‌کشد.»

اما این اوج کار او بود. از اینجا به بعد، مسیر زندگی‌اش به سقوطی غیرقابل‌کنترل تبدیل شد.

سقوط از شهرت و انزوا

در سال ۱۹۷۴، تامپسون برای پوشش مسابقه‌ی بوکس بین محمدعلی کلی و جرج فورمن در زئیر Rumble in the Jungle به آفریقا رفت. اما وقتی مسابقه برگزار شد، او چنان مست بود که حتی در محل مسابقه حضور پیدا نکرد! او هرگز گزارشی درباره‌ی آن مسابقه ننوشت.

در ۱۹۷۵، رولینگ استون او را به ویتنام فرستاد تا سقوط سایگون را گزارش کند. اما او چنان بی‌انگیزه بود که حتی قبل از ورود نیروهای کمونیست، کشور را ترک کرد!

در نتیجه، رولینگ استون، که زمانی خانه‌ی اصلی او بود، دیگر او را جدی نمی‌گرفت. در سال ۱۹۷۶، زمانی که قرار بود انتخابات ریاست‌جمهوری را پوشش دهد، سردبیر مجله پروژه‌ی او را لغو کرد.

بازگشت به کلرادو و فروپاشی زندگی شخصی

تامپسون تا پایان دهه‌ی ۷۰، به مصرف شدید مواد مخدر و الکل روی آورد و به‌ندرت چیزی می‌نوشت. او مجموعه‌ای از مقالات و داستان‌های قدیمی را در قالب کتاب‌های The Great Shark Hunt (۱۹۷۹) و Better Than Sex (۱۹۹۴) منتشر کرد، اما دیگر نویسنده‌ی درخشان گذشته نبود.

در ۱۹۸۰، از همسرش سندرا کانکلین جدا شد. همان سال، به هاوایی رفت و کتاب «نفرین لونو» The Curse of Lono را نوشت، اما این کتاب شکست خورد و تحقیر شد.

در دهه‌ی ۸۰ و ۹۰، گهگاه برای رولینگ استون می‌نوشت، اما بیشتر اوقات مطالب نامفهوم و درهم‌ریخته‌ای منتشر می‌کرد که دیگر منتقدان او را جدی نمی‌گرفتند.

در سال ۱۹۹۰، با اتهام تعرض جنسی و نگهداری مواد مخدر روبه‌رو شد، اما درنهایت تبرئه شد.

پایان غم‌انگیز یک افسانه

تامپسون در سال ۲۰۰۳ با آنیتا بجماک، دستیار شخصی‌اش ازدواج کرد.

اما در ۲۰ فوریه‌ی ۲۰۰۵، در سن ۶۷ سالگی، در مزرعه‌اش در وودی کریک، کلرادو، با شلیک گلوله به سر خود، به زندگی‌اش پایان داد.

جانی دپ، دوست صمیمی‌اش، هزینه‌ی مراسم خاکسپاری او را پرداخت. بر اساس وصیت تامپسون، خاکسترش را در یک توپ جنگی گذاشتند و به آسمان شلیک کردند، در حالی که موسیقی «روح در آسمان» پخش می‌شد.

source

توسط salamathyper.ir