کارگردان فیلم: ویکتوریا وارمردام
ویکتوریا وارمردام (Victoria Warmerdam) یک فیلمساز نوآور هلندی است که در سالهای اخیر با آثار کوتاه و جسورانه خود، توجه جشنوارههای بینالمللی را جلب کرده است. او با ترکیب طنز تاریک، روایتهای فلسفی و نقدهای اجتماعی، به یکی از صداهای منحصربهفرد در سینمای مستقل تبدیل شده است. سبک کاری او معمولاً بین درام و کمدی در نوسان است و همیشه سعی دارد مفاهیمی مانند هویت، خودشناسی و جایگاه زنان را به چالش بکشد. از جمله آثار معروف او میتوان به فیلمهای کوتاه Mustachio و Short Calf Muscle اشاره کرد که جوایز متعددی را در جشنوارههای بینالمللی کسب کردهاند. I’m Not a Robot، که ابتدا یک فیلم کوتاه موفق بود، با استقبال گستردهای روبهرو شد و حتی در لیست جشنوارههای اسکار واجد شرایط قرار گرفت. وارمردام همچنین یکی از اعضای برنامه TalentScope است که از استعدادهای جدید سینمایی در اروپا حمایت میکند. او با همکاری کمپانی OAK Motion Pictures و Rearview Pictures قصد دارد این فیلم کوتاه را به یک نسخه سینمایی بلند تبدیل کند. سبک روایت او شباهتهایی به آثار فیلمسازانی مانند یورگوس لانتیموس و شارلی کافمن دارد، زیرا او اغلب از موقعیتهای سورئال برای بیان نقدهای اجتماعی استفاده میکند.
بازیگران فیلم:
الن پارن (Ellen Parren) در نقش لارا
هنری ون لون (Henry van Loon) در نقش دنیل
تکلا روئتن (Thekla Reuten) در نقش پم
داستان فیلم
لارا، آهنگسازی که در یک شرکت موسیقی کار میکند، روز خود را مانند همیشه آغاز میکند اما یک اتفاق کوچک همهچیز را زیر و رو میکند. هنگامی که او سعی دارد وارد سیستم کاری خود شود، چندین بار تست کپچا (CAPTCHA) را اشتباه پاسخ میدهد. این مسئله باعث میشود که سیستم به او اخطار دهد و دسترسی او را محدود کند. در ابتدا، لارا فکر میکند که شاید مشکل از اینترنت یا نرمافزار باشد، اما هرچه تلاش میکند، موفق نمیشود. با تکرار این اتفاق، ذهن او درگیر یک سؤال عمیقتر میشود: «آیا ممکن است واقعاً یک ربات باشم؟» ترس از این احتمال، آرامش ذهنی او را مختل میکند و او را به جستجوی پاسخهای عجیب و غریب میکشاند. همکارانش نیز ابتدا این موضوع را جدی نمیگیرند و به او پیشنهاد میکنند که کمی استراحت کند. اما او نمیتواند این فکر را از سرش بیرون کند و بهتدریج احساس میکند که کنترل زندگیاش را از دست داده است.
بقیه داستان را به خاطر اسپویل میتوانید نخوانید:
لارا تصمیم میگیرد به دنبال نشانههایی از هویت واقعی خود بگردد و از اطرافیانش کمک بخواهد. اما برخوردهای آنها تنها شک و تردید او را بیشتر میکند. وقتی او با پم، یکی از همکارانش، درباره این موضوع صحبت میکند، واکنش او عجیب و غیرمنتظره است. پم با خونسردی به او میگوید که واقعاً یک ربات است و همیشه بوده، اما خودش خبر نداشته است. این جمله باعث میشود که لارا به بحران عمیقتری فرو برود. او شروع به بازنگری در خاطراتش میکند و تلاش دارد بفهمد آیا واقعاً تا به حال یک انسان بوده یا نه. به نظر میرسد که اطرافیانش بیشتر از خودش از حقیقت آگاه بودهاند. با شدت گرفتن بحران هویتی، لارا تصمیم میگیرد از دنیل، مردی که به او نزدیک است، بپرسد که آیا او واقعاً یک ربات است یا نه.
دنیل ابتدا سعی میکند حقیقت را پنهان کند، اما در نهایت فاش میکند که او لارا را بهعنوان یک ربات ساخته است. این اعتراف برای لارا شوکهکننده است و او احساس میکند که تمام زندگیاش بر دروغ بنا شده است. دنیل به او میگوید که دلیل ساخت او، جایگزینی عشق از دسترفتهاش بوده است. او زنی را که دوست داشت از دست داده بود و نمیخواست دوباره چنین دردی را تجربه کند، بنابراین تصمیم گرفت که یک نسخه از او بسازد. این افشاگری باعث میشود که لارا بین دو واقعیت سرگردان شود: آیا احساساتش واقعی بودهاند؟ یا همه چیز از قبل برنامهریزی شده بود؟ این سوالات ذهن او را تسخیر میکنند و باعث میشوند که او در مرز فروپاشی عصبی قرار بگیرد.
درحالیکه لارا سعی دارد با این حقیقت کنار بیاید، دنیل و پم بحث میکنند که آیا او باید اجازه داشته باشد خودش تصمیم بگیرد یا نه. پم تأکید میکند که یک ربات نمیتواند سرنوشت خودش را تعیین کند و دنیل نیز موافق است. اما لارا این را قبول ندارد و تصمیم میگیرد راهی برای بهدست آوردن کنترل زندگیاش پیدا کند. او در اوج ناامیدی، به بالای ساختمان شرکت میرود و تصمیم میگیرد تست نهایی هویت خود را انجام دهد. در این لحظه، او به یک نتیجه قطعی میرسد: اگر واقعاً یک ربات است و فقط زمانی میمیرد که صاحبش بمیرد، پس چگونه میتواند خودش را آزاد کند؟ این تصمیم، سرنوشت او را تعیین میکند.
تحلیل و نقد فیلم
فیلم I’m Not a Robot بهطرز هوشمندانهای مسئله هویت و خودآگاهی را به چالش میکشد. داستان فیلم با یک مشکل ساده کپچا شروع میشود، اما به مرور به یک بحران عمیق فلسفی تبدیل میشود. سوال اصلی فیلم این است: «چه چیزی ما را انسان میکند؟» آیا خاطرات و احساسات ما تعیینکننده هویت ما هستند، یا چیزی فراتر از آن؟ لارا در مسیر کشف حقیقت خود، با مفاهیمی روبهرو میشود که ماهیت وجودی او را زیر سوال میبرد. این فیلم بهشدت یادآور آثار علمی-تخیلی فلسفی مانند Blade Runner است که مفهوم انسانیت و خودآگاهی را بررسی میکنند. وارمردام با استفاده از طنز تاریک و موقعیتهای عجیب، مخاطب را درگیر یک پرسش عمیق میکند.
از نظر بصری، فیلم از رنگهای سرد و مینیمالیستی استفاده میکند تا فضای ماشینی و بیروح جهان لارا را تقویت کند. محیطهای بسته و بیاحساس محل کار او، حس گیر افتادن در یک سیستم از پیش تعیینشده را القا میکنند. موسیقی نیز نقش مهمی در این روایت دارد، بهویژه تکرار آهنگ Creep که مفهومی نمادین از بیگانگی و عدم تعلق را به تصویر میکشد. فیلمبرداری نیز کاملاً در خدمت روایت قرار دارد، بهویژه در صحنههایی که لارا در میان افراد دیگر گم میشود.
یکی از نکات جالب این فیلم، انتقاد آن از کنترل اجتماعی و از بین رفتن خودمختاری است. شخصیت دنیل نمونهای از افرادی است که فکر میکنند میتوانند بر دیگران تسلط داشته باشند. او لارا را خلق کرده و تصور میکند که اختیار زندگی او را نیز در دست دارد. این مسئله به مفهوم مالکیت در روابط انسانی اشاره دارد و چالشهایی که با خود به همراه دارد. در نهایت، تصمیم لارا نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط، هر فردی حق انتخاب سرنوشت خودش را دارد.
I’m Not a Robot با روایت قوی، شخصیتپردازی هوشمندانه و مضامین فلسفی، به اثری عمیق و تفکربرانگیز تبدیل شده است. این فیلم نشان میدهد که هویت، چیزی فراتر از برنامهریزیهای اجتماعی و بیولوژیکی است و انسان بودن، شاید بیش از هر چیز، در توانایی انتخاب خلاصه شود.
source