همیشه این سؤال برایم مطرح بوده که چرا برخی کشورها با وجود داشتن منابع طبیعی غنی و نیروی انسانی فراوان، همچنان درگیر مشکلات اقتصادی و فقر هستند. این موضوع زمانی برایم جالبتر شد که دیدم کشورهایی با شرایط مشابه، مسیرهای کاملاً متفاوتی را طی کردهاند. برخی از آنها توانستهاند از منابع خود برای پیشرفت اقتصادی استفاده کنند، در حالی که برخی دیگر، علیرغم داشتن نفت، گاز، معادن و زمینهای حاصلخیز، همچنان درگیر مشکلات مالی هستند. یکی از مهمترین عوامل در این موضوع، رقابت اقتصادی جهانی است. دنیای امروز به سرعت در حال تغییر است و اگر کشوری برای مدتی از این جریان عقب بماند، بازگشت به مسیر توسعه بسیار دشوار میشود. خرید فناوری، ساخت زیرساختهای صنعتی و هماهنگی با اقتصاد مدرن، آن هم بدون ایجاد تورم و نارضایتی عمومی، کار آسانی نیست.
از طرف دیگر، بسیاری از این کشورها با چالشهایی مانند نبود حمایت کافی از تولید داخلی، عدم شفافیت اقتصادی و سیاستگذاریهای نادرست مواجه هستند. در دنیایی که اقتصاد آزاد (Free Market Economy) و رقابت صنعتی، تعیینکننده مسیر پیشرفت است، کشورهایی که بخش خصوصی خود را تقویت نکنند، در رقابت جهانی بازنده خواهند شد. در کنار اینها، نظمهای نوین جهانی نیز بر توزیع قدرت اقتصادی تأثیر میگذارند و برخی کشورها بهسادگی امکان ورود به این رقابت را ندارند.
۱. عقبماندگی در فناوری، بازگشت به مسیر توسعه را دشوار میکند
یکی از مهمترین دلایلی که برخی کشورها نمیتوانند بهراحتی از فقر خارج شوند، عقبماندن از جریان پیشرفتهای فناوری است. وقتی کشوری در یک دوره طولانی به دلایل مختلف نتواند در صنایع مدرن سرمایهگذاری کند، خرید فناوریهای جدید و ایجاد زیرساختهای صنعتی برایش بسیار هزینهبر میشود. در این شرایط، برای رقابت با کشورهای پیشرفته، باید ابتدا تجهیزات گرانقیمت وارد کند، نیروی کار را آموزش دهد و زیرساختهای مناسبی بسازد. اما این فرآیند معمولاً با افزایش هزینهها و در نتیجه تورم (Inflation) همراه میشود که فشار اقتصادی بر مردم را بیشتر میکند. از سوی دیگر، در بازارهای جهانی، کشورهایی که قبلاً این مسیر را طی کردهاند، محصولات ارزانتر و باکیفیتتر عرضه میکنند، در نتیجه، ورود کشورهای تازهوارد به این رقابت بسیار سخت میشود. برای مثال، بسیاری از کشورهای در حال توسعه حتی اگر بتوانند کارخانههایی راهاندازی کنند، ممکن است به دلیل هزینههای بالای تولید، نتوانند با چین، آلمان یا کرهجنوبی رقابت کنند.
۲. عدم رقابتپذیری اقتصادی، مانع رشد تولید داخلی میشود
در اقتصادهای مدرن، حمایت از تولیدکنندگان داخلی (Domestic Producers) و ایجاد شرایطی برای رقابت آزاد، عامل کلیدی رشد اقتصادی است. اما در برخی کشورها، قوانین سختگیرانه، مالیاتهای بالا یا فساد اقتصادی، باعث میشود که کسبوکارهای داخلی نتوانند با بازارهای جهانی رقابت کنند. این مسئله باعث میشود که بخش خصوصی تضعیف شده و وابستگی کشور به واردات افزایش یابد. در نتیجه، پول کشور به جای سرمایهگذاری در تولید داخلی، صرف خرید کالاهای خارجی میشود و چرخه فقر ادامه پیدا میکند. در بسیاری از کشورها، حتی شرکتهای نوآور و استارتاپها (Startups) به دلیل نبود سرمایهگذاری کافی یا محدودیتهای اداری نمیتوانند رشد کنند. در مقابل، کشورهایی مانند سنگاپور و کرهجنوبی با ایجاد فضای رقابتی سالم، توانستهاند تولیدکنندگان داخلی خود را به سطح جهانی برسانند.
۳. نظمهای نوین جهانی، دسترسی برخی کشورها به بازارهای بینالمللی را محدود میکنند
یکی از دلایل اصلی که برخی کشورها نمیتوانند از فقر خارج شوند، جایگاه آنها در نظم اقتصادی جهانی است. در دنیای امروز، برخی کشورها امکان دسترسی آزاد به بازارهای جهانی را ندارند و نمیتوانند محصولات خود را به راحتی صادر کنند. این مسئله به دلایل مختلفی مانند سیاستهای تجاری، تحریمهای اقتصادی یا وابستگی به صادرات مواد خام مرتبط است. وقتی کشوری نتواند در زنجیره تأمین جهانی (Global Supply Chain) نقش مهمی ایفا کند، تولیدات آن بهسختی به بازارهای بینالمللی راه پیدا میکنند. در این شرایط، حتی اگر منابع طبیعی یا نیروی انسانی مناسبی داشته باشد، امکان استفاده مؤثر از آنها را نخواهد داشت. برای مثال، برخی کشورها سالهاست که فقط صادرکننده مواد خام هستند و هیچگاه نتوانستهاند زنجیره تولید را تکمیل کنند تا ارزش افزوده بیشتری ایجاد کنند.
۴. نبود ثبات اقتصادی، سرمایهگذاران را فراری میدهد
سرمایهگذاری (Investment) یکی از مهمترین عوامل رشد اقتصادی است، اما در بسیاری از کشورها، نبود ثبات اقتصادی و قوانین پیشبینیناپذیر، مانع جذب سرمایهگذاران داخلی و خارجی میشود. وقتی نرخ ارز نوسانات شدید دارد، تورم غیرقابل کنترل است و سیاستهای اقتصادی مدام تغییر میکنند، سرمایهگذاران ترجیح میدهند که به جای ورود به چنین بازاری، سرمایه خود را به مناطق امنتر ببرند. این موضوع باعث کاهش ورود سرمایه خارجی (Foreign Direct Investment – FDI) و رشد کندتر بخش خصوصی میشود. علاوه بر این، کارآفرینان داخلی نیز بهجای سرمایهگذاری در تولید، به فعالیتهای غیرمولد مانند خرید ارز، طلا یا املاک روی میآورند که به رشد اقتصادی کمکی نمیکند. در مقابل، کشورهایی که توانستهاند محیطی پایدار و شفاف برای سرمایهگذاری ایجاد کنند، موفق به جذب سرمایههای کلان و توسعه صنایع خود شدهاند.
۵. نبود زیرساختهای مناسب، هزینه تولید را افزایش میدهد
یکی از دلایلی که برخی کشورها نمیتوانند در مسیر صنعتی شدن موفق باشند، ضعف زیرساختهای حیاتی است. جادههای نامناسب، برق ناپایدار، مشکلات اینترنت و حملونقل ناکارآمد، همه عواملی هستند که هزینههای تولید را افزایش میدهند. وقتی تولیدکنندگان داخلی برای دسترسی به مواد اولیه یا صادرات محصولاتشان با مشکلات لجستیکی روبهرو باشند، نمیتوانند در بازارهای جهانی رقابت کنند. بسیاری از کشورها با این مشکل مواجهاند و حتی اگر نیروی کار ماهر و منابع طبیعی کافی داشته باشند، نبود زیرساختهای مناسب، توسعه صنعتی را دشوار میکند. سرمایهگذاری در حملونقل، انرژی و فناوری اطلاعات میتواند به کاهش هزینههای تولید و افزایش توان رقابتی این کشورها کمک کند. اما ساخت این زیرساختها نیازمند برنامهریزی طولانیمدت و مدیریت منابع است که در برخی کشورها، بهخوبی انجام نمیشود.
۶. تمرکز بیش از حد بر صادرات مواد خام، اقتصاد را شکننده میکند
برخی کشورها که دارای منابع طبیعی غنی هستند، بیشتر درآمد خود را از صادرات مواد خام (Raw Materials) مانند نفت، گاز، معادن یا محصولات کشاورزی کسب میکنند. اما این مدل اقتصادی، کشور را به شدت وابسته به نوسانات قیمت جهانی میکند. وقتی قیمت یک کالای خاص کاهش پیدا کند، اقتصاد کشورهایی که بر صادرات آن تکیه دارند، دچار بحران میشود. از سوی دیگر، این کشورها معمولاً سرمایهگذاری کافی در صنایع تبدیلی و تولید کالاهای با ارزش افزوده (Value-Added Products) انجام نمیدهند. در نتیجه، بهجای آنکه محصولات فرآوریشده را صادر کنند، مواد خام خود را به کشورهای صنعتی میفروشند و همان محصولات را بعداً با قیمت بالاتر وارد میکنند. این مدل اقتصادی به نفع کشورهای صنعتی است و باعث میشود کشورهای صادرکننده مواد خام، همیشه در حاشیه بازارهای جهانی باقی بمانند. در مقابل، کشورهایی که بهجای صادرات مواد خام روی توسعه صنایع داخلی سرمایهگذاری کردهاند، موفق به رشد پایدار شدهاند. مثال بارز آن کشورهایی مانند کرهجنوبی و چین هستند که بهجای تکیه بر منابع طبیعی، روی توسعه فناوری و تولید صنعتی تمرکز کردند.
۷. سیستمهای آموزشی ناکارآمد، مانع پیشرفت اقتصادی میشوند
یکی از عوامل کلیدی توسعه اقتصادی، داشتن یک سیستم آموزشی کارآمد و منطبق با نیازهای بازار کار است. در برخی کشورها، نظام آموزشی تمرکز زیادی بر آموزشهای تئوری دارد، اما مهارتهای عملی و کاربردی که برای ورود به صنایع و کسبوکارهای جدید لازم است، کمتر آموزش داده میشود. این موضوع باعث میشود که نیروی کار این کشورها، مهارتهای لازم برای رقابت در بازارهای جهانی را نداشته باشند. از سوی دیگر، نبود ارتباط بین دانشگاهها و صنعت، باعث میشود که فارغالتحصیلان نتوانند مستقیماً وارد بازار کار شوند و اقتصاد کشور وابسته به واردات نیروی متخصص از کشورهای دیگر شود. در برخی موارد، فارغالتحصیلان با مشکلات بیکاری مواجه میشوند، در حالی که صنایع کشور با کمبود نیروی متخصص مواجهاند. کشورهایی که به توسعه اقتصادی پایدار دست یافتهاند، معمولاً برنامههای آموزشی خود را بر اساس نیازهای بازار کار طراحی کردهاند. ایجاد دانشگاههای صنعتی، آموزش مهارتهای فناوری و کارآفرینی (Entrepreneurship Skills) از جمله راهکارهایی است که برخی کشورها برای تقویت اقتصاد خود به کار گرفتهاند.
۸. بوروکراسی و پیچیدگیهای اداری، مانع رشد کسبوکارهای جدید میشود
در بسیاری از کشورها، راهاندازی یک کسبوکار جدید (Startup) فرآیندی طولانی و پیچیده است که به مجوزهای متعدد، پرداخت هزینههای بالا و طی کردن مراحل اداری خستهکننده نیاز دارد. این بوروکراسی غیرضروری باعث میشود که بسیاری از کارآفرینان انگیزه خود را از دست بدهند و بهجای ایجاد کسبوکارهای مولد، به مشاغل غیررسمی روی بیاورند. کشورهایی که فرآیند ثبت شرکت را ساده کردهاند و حمایتهای لازم از کارآفرینان را فراهم آوردهاند، موفق شدهاند که بخش خصوصی خود را تقویت کنند. در مقابل، کشورهایی که قوانین سختگیرانه و فساد اداری (Corruption) دارند، باعث میشوند که سرمایهگذاران بهجای ورود به کسبوکارهای رسمی، به روشهای غیررسمی برای کسب درآمد متوسل شوند. این مشکل به ویژه در کشورهای در حال توسعه دیده میشود، جایی که عدم شفافیت اقتصادی باعث کاهش رشد کسبوکارهای نوپا میشود. کشورهایی که توانستهاند قوانین سادهتر و محیطی شفاف برای کارآفرینان فراهم کنند، رشد اقتصادی پایدارتری داشتهاند.
۹. نبود ثبات سیاسی، توسعه اقتصادی را مختل میکند
یکی از عوامل کلیدی که بر توسعه اقتصادی تأثیر میگذارد، میزان ثبات سیاسی در یک کشور است. در کشورهایی که قوانین و سیاستهای اقتصادی بهطور مداوم تغییر میکنند، سرمایهگذاران و کسبوکارها نمیتوانند برنامهریزی بلندمدت داشته باشند. این بیثباتی باعث میشود که پروژههای صنعتی و زیرساختی با تأخیر روبهرو شوند یا بهطور کامل متوقف شوند. در نتیجه، کشورهایی که شرایط سیاسی نامطمئن دارند، کمتر مورد توجه سرمایهگذاران داخلی و خارجی قرار میگیرند. از سوی دیگر، در کشورهایی که دولتها روی سیاستهای پایدار اقتصادی تمرکز کردهاند، رشد اقتصادی سریعتر اتفاق افتاده است. برای مثال، کشورهایی که استراتژیهای توسعهای مشخص و قوانین اقتصادی ثابت دارند، توانستهاند شرکتهای بینالمللی را جذب کنند و صادرات خود را افزایش دهند. اما در کشورهایی که تصمیمات اقتصادی بهصورت کوتاهمدت و بدون برنامهریزی اتخاذ میشود، رشد اقتصادی ناپایدار باقی میماند.
۱۰. سیستم مالی ضعیف، مانع رشد سرمایهگذاری میشود
یک سیستم بانکی و مالی (Financial System) کارآمد، نقش مهمی در رشد اقتصادی یک کشور دارد. در برخی کشورها، نرخ بهره بالا، نبود شفافیت مالی و قوانین سختگیرانه باعث میشود که کسبوکارها و کارآفرینان نتوانند به منابع مالی کافی دسترسی داشته باشند. وقتی تأمین مالی پروژههای صنعتی و نوآورانه سخت باشد، رشد اقتصادی نیز کند خواهد شد. در مقابل، کشورهایی که سیستمهای مالی انعطافپذیر و بانکهای کارآمد دارند، توانستهاند از طریق ارائه تسهیلات کمبهره، تولیدکنندگان داخلی را تقویت کنند. علاوه بر این، وجود بازار سرمایه (Stock Market) قوی و جذب سرمایهگذاران خارجی میتواند به توسعه اقتصادی کمک کند. کشورهایی که توانستهاند سیستمهای مالی شفاف و کارآمد ایجاد کنند، معمولاً سرمایهگذاری بیشتری را جذب کردهاند و رشد اقتصادی پایدارتری داشتهاند. اما در کشورهایی که فساد مالی گسترده است و نظام بانکی با مشکلات ساختاری روبهروست، دسترسی به سرمایه دشوار شده و رشد کسبوکارهای جدید محدود میشود.
source