چند سال پیش که تصمیم گرفتم زبان جدیدی یاد بگیرم، تصور میکردم همه زبانها کمابیش یکسان هستند. اما بعد از مدتی فهمیدم که یادگیری برخی زبانها نسبتا ساده، اما برخی دیگر مثل عبور از یک جاده سنگلاخی هستند. مثلاً وقتی شروع به یادگیری زبان آلمانی کردم، از ساختارهای گرامری پیچیده و کلمات ترکیبی بلند آن شگفتزده شدم. در مقایسه، زبان اسپانیایی به نظرم بسیار روانتر و سادهتر بود. اینجا بود که برایم این سوال پیش آمد: چرا برخی زبانها سختتر از بقیه هستند؟
در واقع عوامل زیادی روی سختی زبان تأثیر دارند. از تلفظهای پیچیده گرفته تا ترتیب خاص کلمات در جملات. برای مثال، زبانهایی که سیستم نوشتاری کاملاً متفاوتی دارند، مثل چینی یا ژاپنی، برای افراد انگلیسیزبان یک کابوس واقعی محسوب میشوند. اما از طرف دیگر، زبانهایی مثل هلندی به انگلیسیزبانها خیلی نزدیکتر هستند و یادگیریشان راحتتر است
۱- تلفظهای دشوار یادگیری را سختتر میکنند
یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود برخی زبانها سختتر باشند، تلفظهای پیچیده آنهاست. زبانهایی مثل چینی ماندارین (Mandarin Chinese) یا عربی دارای صداهایی هستند که در زبانهای دیگر وجود ندارند. مثلاً در زبان ماندارین، یک کلمه بسته به لحن (Tone) میتواند معانی کاملاً متفاوتی داشته باشد. برای مثال، کلمه «ما» در این زبان میتواند به «مادر»، «اسب»، «سرزنش کردن» یا حتی یک کلمه پرسشی تبدیل شود! از طرف دیگر، در زبانهایی مثل اسپانیایی یا ایتالیایی، بیشتر صداها مشابه انگلیسی هستند و در نتیجه یادگیری آنها سادهتر است. اگر زبانی حاوی صداهایی باشد که در زبان مادری شما وجود ندارد، یادگیری آن برای شما چالشبرانگیزتر خواهد بود.
۲- سیستم نوشتاری متفاوت یک چالش بزرگ است
اگر زبانی دارای الفبای کاملاً متفاوتی باشد، یادگیری آن میتواند بسیار سختتر شود. برای مثال، انگلیسیزبانها با یادگیری زبانهایی که از الفبای لاتین استفاده میکنند، مثل فرانسوی یا آلمانی، راحتتر کنار میآیند. اما زبانهایی مثل چینی، ژاپنی یا عربی دارای سیستمهای نوشتاری متفاوتی هستند که نیاز به یادگیری کاراکترهای (Characters) جدید دارند. در زبان چینی، به جای الفبا، هزاران کاراکتر وجود دارد که هرکدام یک کلمه یا بخش از یک کلمه را نشان میدهند. این موضوع باعث میشود که یادگیری خواندن و نوشتن در این زبان، بهمراتب سختتر از زبانهایی با الفبای آشنا باشد.
۳- گرامر پیچیده یادگیری را دشوارتر میکند
ساختار گرامری زبانها میتواند تأثیر زیادی روی میزان سختی آنها داشته باشد. برای مثال، زبانهای مثل روسی، آلمانی یا فنلاندی دارای قواعد گرامری پیچیدهای هستند که یادگیری آنها را سخت میکند. در زبان روسی، اسامی بر اساس جنسیت و حالت دستوری (Case) تغییر میکنند و این موضوع باعث میشود که جملات انعطافپذیر باشند اما یادگیری آنها سختتر شود. در مقابل، زبانهایی مثل انگلیسی یا کرهای دارای ساختارهای سادهتری هستند که یادگیری آنها را آسانتر میکند. در کل، هر چه قوانین گرامری یک زبان بیشتر و نامنظمتر باشد، یادگیری آن برای زبانآموزان سختتر خواهد بود.
۴- ترتیب واژهها در جمله ممکن است غیرمنتظره باشد
یکی از چالشهای یادگیری زبانهای مختلف، ترتیب کلمات (Word Order) در جمله است. در بسیاری از زبانهای غربی، ترتیب استاندارد «فاعل – فعل – مفعول» (SVO) رعایت میشود. اما برخی زبانها مثل ژاپنی یا ترکی، ترتیب متفاوتی دارند. در زبان ژاپنی، معمولاً فعل در انتهای جمله میآید، یعنی به جای «من سیب میخورم»، باید بگویید «من سیب را میخورم». همچنین در زبانهایی مثل آلمانی، جایگاه فعل بسته به نوع جمله میتواند تغییر کند که این موضوع باعث پیچیدگی بیشتر آن میشود. اگر زبان مادری شما دارای ترتیب جملات مشابه زبان جدید باشد، یادگیری آن برای شما آسانتر خواهد بود.
۵- تعداد واژگان جدیدی که باید یاد بگیرید متفاوت است
واژگان (Vocabulary) یکی از مهمترین بخشهای یادگیری هر زبان است و برخی زبانها تعداد زیادی کلمه دارند که یادگیری آنها را سخت میکند. برای مثال، زبانهای دارای سیستم ریشهشناسی پیچیده، مثل عربی یا آلمانی، ممکن است دارای واژگان ترکیبی بلند باشند که به خاطر سپردن آنها سخت باشد. در زبان آلمانی، ممکن است یک کلمه از چندین بخش تشکیل شده باشد و مفهومی کاملاً خاص را منتقل کند. همچنین در زبانهایی مثل چینی، هزاران کاراکتر وجود دارد که هرکدام باید جداگانه حفظ شوند. این موضوع باعث میشود که میزان حفظ کردن واژگان در برخی زبانها بیشتر و در نتیجه یادگیری آنها سختتر باشد.
۶- وجود لهجهها و گویشهای متنوع یادگیری را پیچیدهتر میکند
برخی زبانها دارای لهجهها (Accents) و گویشهای (Dialects) بسیار متنوعی هستند که یادگیری آنها را دشوار میکند. مثلاً زبان چینی ماندارین و کانتونی دو گویش از زبان چینی هستند، اما آنقدر با هم تفاوت دارند که یکدیگر را بهسختی میفهمند. در زبان عربی، تفاوت میان عربی مصری، لبنانی و خلیجی بهقدری زیاد است که گاهی افراد از کشورهای مختلف به عربی معیار (Modern Standard Arabic) روی میآورند تا یکدیگر را بفهمند. انگلیسی نیز دارای لهجههای متعددی است و فردی که با لهجه آمریکایی راحت است، ممکن است در درک لهجههای اسکاتلندی یا استرالیایی دچار مشکل شود. برخی زبانها مانند آلمانی، بین گویشهای محلی و زبان معیار تفاوت چشمگیری دارند که یادگیری آن را سختتر میکند. این مسئله بهویژه برای زبانآموزانی که از روی کتابهای درسی یا منابع رسمی مطالعه میکنند، چالش ایجاد میکند. تفاوتهای واژگانی، تلفظی و حتی دستوری در گویشهای مختلف ممکن است باعث شود که فرد احساس کند در حال یادگیری چند زبان بهطور همزمان است. هرچقدر زبان دارای گویشهای متنوعتر و پیچیدهتری باشد، تطبیق با آن برای زبانآموز دشوارتر خواهد بود.
۷- برخی زبانها دارای سیستم احترام و سطوح زبانی مختلف هستند
در بعضی زبانها، میزان رسمی بودن یا احترام (Honorifics) در مکالمات تأثیر زیادی دارد و این باعث پیچیدگی بیشتر میشود. زبانهایی مانند کرهای و ژاپنی دارای سیستمهای احترام پیچیدهای هستند که بسته به موقعیت اجتماعی، سن و میزان صمیمیت تغییر میکند. در ژاپنی، برای صحبت با رئیس یا استاد باید از سبک «کنجوگو» (Kenjougo) برای فروتنانه صحبت کردن یا «سونکیگو» (Sonkeigo) برای محترمانه صحبت کردن استفاده کنید. در زبان کرهای، وجود سطوح مختلف رسمی و غیررسمی (Politeness Levels) باعث میشود که زبانآموز باید بدانند در چه موقعیتی از چه نوع زبان استفاده کنند. این در حالی است که در زبانهایی مثل انگلیسی، تغییر در میزان احترام معمولاً با لحن صدا یا استفاده از کلمات مؤدبانه مشخص میشود. در زبانهای دارای سیستم احترام پیچیده، یادگیری صرفاً به حفظ واژگان و گرامر محدود نمیشود، بلکه نیاز به درک عمیقتر فرهنگ و روابط اجتماعی هم دارد. اشتباه در استفاده از سطح مناسب احترام میتواند باعث سوءتفاهم یا حتی بیاحترامی شود. زبانآموزانی که از فرهنگی با سطوح زبانی سادهتر میآیند، ممکن است درک این ساختارها را سختتر بیابند.
۸- زبانهایی که دارای افعال پیچیده هستند، یادگیری را سختتر میکنند
در برخی زبانها، صرف افعال (Verb Conjugation) بسیار پیچیده است و این یادگیری آنها را دشوار میکند. زبانهایی مثل اسپانیایی، فرانسوی و عربی دارای سیستمهای فعلی گستردهای هستند که بسته به زمان (Tense)، فاعل (Subject) و گاهی حتی حالت جملات تغییر میکنند. در زبان ترکی، افعال دارای پسوندهایی هستند که نهتنها زمان، بلکه میزان احترام و تأکید را هم تغییر میدهند. در زبانهای اسلاوی مانند روسی، افعال دارای دو جنبه (Aspect) هستند که باید هنگام صحبت انتخاب شوند، چیزی که در بسیاری از زبانها وجود ندارد. زبانهای هندواروپایی مثل یونانی و لاتین دارای سیستمهای پیچیده صرف افعال با دهها حالت مختلف هستند که حفظ کردن آنها دشوار است. در زبانهایی مانند ژاپنی، افعال بسته به میزان رسمی بودن جمله تغییر میکنند و این یک لایه دیگر به پیچیدگی اضافه میکند. زبانآموزانی که به زبانهایی با افعال سادهتر مثل انگلیسی یا چینی عادت دارند، ممکن است در مواجهه با چنین زبانهایی دچار مشکل شوند. هرچقدر افعال یک زبان متغیرتر باشند، زمان بیشتری برای تسلط بر آنها لازم خواهد بود.
۹- وجود کلمات همآوا یادگیری را پیچیدهتر میکند
در برخی زبانها، تعداد زیادی از کلمات همآوا (Homophones) وجود دارند که یادگیری آنها را دشوار میکند. در زبان چینی، تعداد زیادی از کلمات وجود دارند که تلفظ یکسانی دارند اما معنای متفاوتی دارند، مخصوصاً به دلیل وجود لحنها (Tones). مثلاً کلمه «shi» در زبان ماندارین میتواند به معنی «ده»، «مرطوب»، «شعر» یا «مدفوع» باشد که تفاوت آن فقط در لحن آنهاست. در زبان انگلیسی نیز کلماتی مانند «there»، «their» و «they’re» برای زبانآموزان گیجکننده هستند. در زبان فرانسوی، کلماتی مانند «verre» (شیشه)، «vert» (سبز) و «vers» (به سمت) همگی یک تلفظ دارند، اما معنای آنها کاملاً متفاوت است. برخی زبانها، مانند کرهای، دارای کلمات همآوای زیادی هستند که در جملات رسمی یا ادبی بیشتر دیده میشوند. این موضوع باعث میشود که زبانآموز برای فهمیدن درست مفهوم جمله، نیاز به شناخت دقیقتر زمینه (Context) داشته باشد. کلمات همآوا ممکن است منجر به اشتباهات خندهدار یا حتی سوءتفاهمهای جدی در مکالمه شوند. زبانهایی که دارای تعداد زیادی از این نوع کلمات هستند، معمولاً برای شنوندگان غیرمسلط چالشبرانگیزتر هستند.
۱۰- برخی زبانها دارای جنسیتهای دستوری پیچیده هستند
یکی دیگر از عواملی که میتواند یادگیری یک زبان را سختتر کند، وجود جنسیتهای دستوری (Grammatical Gender) برای اسامی است. در زبانهایی مانند فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی و روسی، هر اسم دارای جنسیت مشخصی است که ممکن است مذکر، مؤنث یا خنثی باشد. زبان آلمانی دارای سه جنسیت (Der، Die، Das) است که هیچ قاعده کاملاً مشخصی برای تشخیص آنها وجود ندارد و زبانآموز باید آنها را حفظ کند. در زبان روسی، حتی صفتها و افعال نیز باید با جنسیت اسمها تطبیق داده شوند که این موضوع یادگیری را سختتر میکند. در زبانهای لاتین، یونانی و اسلاوی، تغییر جنسیت اسامی بر روی ساختار جمله و حتی ضمایر تأثیر میگذارد. برخی زبانآموزان ممکن است از اینکه چرا یک «صندلی» در فرانسوی مؤنث (La chaise) و در آلمانی خنثی (Der Stuhl) است، گیج شوند. در حالی که زبانهایی مانند انگلیسی یا فارسی فاقد این ویژگی هستند، زبانهایی با سیستم جنسیتی پیچیده نیاز به صرف زمان بیشتری برای یادگیری دارند. این مسئله مخصوصاً برای زبانآموزانی که از زبانی بدون جنسیت دستوری میآیند، گیجکننده است. یادگیری درست جنسیت اسامی نیاز به تمرین و حفظ کردن بسیاری از موارد است که یادگیری زبان را دشوارتر میکند.
source