نوشتن همیشه یک فرآیند ساده و قابل پیش‌بینی نیست. برخی نویسندگان برای یافتن الهام، روش‌های معمولی مانند پیاده‌روی، موسیقی یا مطالعه را انتخاب می‌کنند، اما برخی دیگر به سراغ روش‌های عجیب و غیرمنتظره‌ای رفته‌اند. جستجوی الهام گرفتن در شرایطی خاص، گاهی آن‌قدر غیرعادی شده که نویسندگان مجبور شده‌اند خود را در موقعیت‌های عجیب و حتی خطرناک قرار دهند. برخی نویسندگان برای خلق شاهکارهای خود، به سراغ تجربه‌های حسی نامتعارف رفته‌اند و برخی دیگر خود را در انزوا قرار داده‌اند تا بتوانند خلاقیت خود را تقویت کنند. روش‌های عجیب الهام گرفتن در دنیای نویسندگان به‌اندازه خود داستان‌ها، جالب و شگفت‌انگیز است. در این میان، برخی از آن‌ها با تغییرات فیزیکی، ذهنی یا حتی استفاده از محرک‌های خاص تلاش کرده‌اند خلاقیت خود را افزایش دهند.

اما چرا برخی نویسندگان به روش‌های غیرعادی برای الهام گرفتن متوسل می‌شوند؟ خلاقیت یک نیروی غیرقابل پیش‌بینی است و هر نویسنده‌ای راه خاص خود را برای بیدار کردن آن پیدا می‌کند. بعضی از نویسندگان به شرایطی وابسته‌اند که بتوانند ذهن خود را درگیر ایده‌های تازه کنند، حتی اگر این شرایط کاملاً عجیب و غیرمنتظره باشد. برخی از آن‌ها روش‌هایی مانند کار در محیط‌های غیرمعمول را انتخاب می‌کنند، درحالی‌که برخی دیگر با خوابیدن در مکان‌های خاص یا حتی قرار دادن خود در معرض محرک‌های حسی شدید، ایده‌های جدید به دست می‌آورند. در این مطلب، با پنج مورد از عجیب‌ترین روش‌های الهام گرفتن نویسندگان آشنا می‌شویم.

۱- نوشتن در تابوت

نویسنده فرانسوی «آناتول فرانس» (Anatole France) یکی از عجیب‌ترین روش‌های الهام گرفتن را داشت. او گاهی درون یک تابوت دراز می‌کشید تا احساسات جدیدی را تجربه کند و داستان‌هایش را با فضایی تاریک‌تر و عمیق‌تر بنویسد. این روش نه‌تنها به او کمک می‌کرد تا در مورد مرگ و زندگی تأمل کند، بلکه حس ترس و تنهایی را که در برخی آثارش نمایان است، به‌خوبی در ذهنش تقویت می‌کرد. برخی دیگر از نویسندگان نیز از فضای مردگان برای الهام گرفتن استفاده می‌کردند و ساعت‌ها در قبرستان‌ها می‌گذراندند تا احساسات واقعی مرتبط با مرگ را تجربه کنند. تابوت برای آنتول فرانس تنها یک وسیله نبود، بلکه راهی برای نفوذ به لایه‌های پنهان ذهنش بود.

۲- الهام گرفتن از توهمات ناشی از گرسنگی

«فرانتس کافکا» (Franz Kafka) و «ادگار آلن پو» (Edgar Allan Poe) از جمله نویسندگانی بودند که با گرسنگی دادن به خود، تلاش می‌کردند ذهن خود را در وضعیتی غیرعادی قرار دهند. آن‌ها معتقد بودند که محرومیت از غذا می‌تواند مغز را به سوی تجربیات عجیب و شهودی سوق دهد و داستان‌هایی منحصر‌به‌فرد خلق کند. گرسنگی شدید باعث می‌شد ذهنشان به حالتی نزدیک به توهم برسد و همین امر منجر به خلق آثار خاص و غیرمعمول می‌شد. برخی نویسندگان مدرن نیز ادعا کرده‌اند که روزه گرفتن یا امتناع از غذا می‌تواند به تمرکز و بیداری ذهنی کمک کند. این روش هرچند خطرناک است، اما برای برخی نویسندگان راهی برای خروج از تفکرات معمولی و یافتن الهام جدید محسوب می‌شد.

۳- نوشتن در تاریکی مطلق

«جیمز جویس» (James Joyce) نویسنده مشهور ایرلندی، روش بسیار عجیبی برای نوشتن داشت. او در یک اتاق کاملاً تاریک می‌نشست و با عینکی ضخیم که کاملاً نور را مسدود می‌کرد، می‌نوشت. هدف او از این کار این بود که تمام حواسش را تنها روی واژه‌ها و جملات متمرکز کند. او حتی از مدادی رنگی برای نوشتن روی کاغذ استفاده می‌کرد تا نوشته‌هایش در نور کم نیز خوانا باشند. برخی معتقدند که این روش به او کمک کرد تا ساختار زبانی پیچیده و سبک نوشتاری منحصربه‌فرد خود را در آثاری مانند «اولیس» (Ulysses) شکل دهد. تجربه نویسندگی در تاریکی، برای جویس راهی برای فرار از عوامل حواس‌پرتی و تمرکز کامل بر روی کلمات بود.

۴- نوشتن در حالت خواب و بیداری 

«توماس ادیسون» (Thomas Edison) و «سالوادور دالی» (Salvador Dalí) از این روش برای خلق ایده‌های جدید استفاده می‌کردند و برخی نویسندگان نیز از آن بهره برده‌اند. این روش شامل به خواب رفتن در حالی است که یک شیء فلزی یا توپ در دست نگه داشته می‌شود. زمانی که فرد وارد مرحله اولیه خواب می‌شود، عضلاتش شل شده و شیء از دستش می‌افتد، صدای افتادن او را بیدار می‌کند و ایده‌هایی که در آن لحظه در ذهنش شکل گرفته‌اند، به سرعت روی کاغذ نوشته می‌شوند. این تکنیک برای به دست آوردن ایده‌های خلاقانه از ناخودآگاه ذهن استفاده می‌شود و برخی نویسندگان با این روش داستان‌های بسیار منحصر‌به‌فردی خلق کرده‌اند.

۵- دویدن تا مرز خستگی کامل

«هاروکی موراکامی» (Haruki Murakami) نویسنده ژاپنی، معتقد است که دویدن طولانی‌مدت به او کمک می‌کند تا ایده‌های جدید برای داستان‌هایش پیدا کند. او روزانه ده‌ها کیلومتر می‌دود و باور دارد که در لحظات خستگی شدید، ذهنش به حالتی می‌رسد که از افکار معمولی خارج می‌شود و وارد دنیای خلاقانه‌تری می‌شود. برخی دیگر از نویسندگان نیز ورزش‌های استقامتی را راهی برای الهام گرفتن و تمرکز ذهنی می‌دانند. موراکامی در کتابش «از دویدن چه می‌دانم» (What I Talk About When I Talk About Running) به‌وضوح تأکید می‌کند که دویدن نه‌تنها برای سلامت جسمی مفید است، بلکه باعث افزایش تمرکز و خلاقیت ذهنی او می‌شود.

۶- نوشتن در حال غوطه‌وری در آب

یکی از روش‌های عجیب نویسنده‌ای مانند «بنجامین فرانکلین» (Benjamin Franklin) این بود که برای آرامش و تمرکز، ساعاتی را در آب می‌گذراند. او در وان حمام دراز می‌کشید و در حالی که بدنش در آب غوطه‌ور بود، ایده‌هایش را مرور می‌کرد. فرانکلین اعتقاد داشت که آب باعث می‌شود ذهنش آرام شود و ایده‌های جدیدی به ذهنش خطور کند. برخی نویسندگان دیگر نیز روش‌های مشابهی را امتحان کرده‌اند، مانند نوشتن در نزدیکی دریا یا گوش دادن به صدای امواج برای ایجاد حس خلاقیت. قرار گرفتن در یک محیط آرامش‌بخش مانند آب می‌تواند فشارهای ذهنی را کاهش دهد و به نویسنده کمک کند تا افکار خود را به‌راحتی روی کاغذ بیاورد. در واقع، آب نوعی مدیتیشن طبیعی برای ذهن خلاق محسوب می‌شود. برخی از نویسندگان مدرن حتی ادعا کرده‌اند که استفاده از استخرهای مخصوص شناور شدن در آب نمکی (Floatation Tanks) به آن‌ها کمک می‌کند تا به ایده‌های جدید برسند. این روش، ارتباط عمیقی با تأثیر آب بر آرامش و عملکرد ذهنی دارد.

۷- محبوس کردن خود در یک اتاق بدون پنجره

«مارسل پروست» (Marcel Proust) نویسنده مشهور فرانسوی، به خاطر روش‌های غیرعادی‌اش در نوشتن شهرت داشت. او اتاقی را انتخاب کرده بود که هیچ پنجره‌ای نداشت و با چوب‌پنبه آن را کاملاً عایق صدا کرده بود. اعتقاد داشت که حتی کوچک‌ترین صداها می‌توانند تمرکز او را بر هم بزنند و باعث شوند که نتواند نوشته‌هایش را تکمیل کند. او اغلب تا ساعات طولانی در این فضای ایزوله می‌ماند و داستان‌های خود را در سکوت مطلق خلق می‌کرد. برخی دیگر از نویسندگان نیز روش‌های مشابهی را برای تمرکز انتخاب کرده‌اند، مانند نوشتن در زیرزمین یا استفاده از هدفون‌های حذف نویز (Noise-Canceling Headphones). این روش به آن‌ها کمک می‌کند تا تمام حواسشان روی جهان داستانی که در حال خلق آن هستند، متمرکز بماند. پروست باور داشت که ایزوله کردن خود، به او اجازه می‌دهد عمیق‌تر به جزئیات زندگی و احساسات انسانی بپردازد. شاید به همین دلیل، آثار او سرشار از نثرهای طولانی و توصیف‌های دقیق است.

۸- پیروی از برنامه‌های خواب نامنظم

«لئوناردو داوینچی» (Leonardo da Vinci) و برخی نویسندگان مانند «نیکولا تسلا» (Nikola Tesla) از یک الگوی خواب چندمرحله‌ای (Polyphasic Sleep) پیروی می‌کردند. آن‌ها به‌جای خواب طولانی شبانه، در طول شبانه‌روز چندین چرت کوتاه می‌زدند که معمولاً بین ۲۰ دقیقه تا ۲ ساعت طول می‌کشید. این روش به آن‌ها اجازه می‌داد تا مدت بیشتری بیدار بمانند و از زمان خود حداکثر بهره را ببرند. برخی نویسندگان معتقد بودند که این روش ذهن را در حالتی از هوشیاری مداوم قرار می‌دهد و باعث افزایش خلاقیت می‌شود. «وینستون چرچیل» (Winston Churchill) نیز این روش را دنبال می‌کرد و معتقد بود که یک چرت کوتاه می‌تواند تمرکز و توانایی تفکر را به‌طور چشمگیری بهبود ببخشد. برخی نویسندگان مدرن نیز از این روش برای به دست آوردن بیشترین زمان ممکن برای نوشتن استفاده کرده‌اند. تحقیقات علمی نشان داده که خواب چندمرحله‌ای می‌تواند تأثیر مثبتی بر خلاقیت و تمرکز بگذارد، اگرچه برای همه افراد مناسب نیست. این روش، یکی از غیرعادی‌ترین تکنیک‌هایی است که برخی نویسندگان برای بهره‌وری بیشتر از آن استفاده کرده‌اند.

۹- نوشیدن مقادیر غیرمعمول از قهوه

برخی نویسندگان، از جمله «بالزاک» (Honoré de Balzac)، برای نوشتن، مقدار زیادی قهوه مصرف می‌کردند. بالزاک روزانه تا ۵۰ فنجان قهوه می‌نوشید، زیرا معتقد بود که این نوشیدنی ذهن او را در حالت هوشیاری مداوم نگه می‌دارد. او گاهی تا ساعت‌های طولانی بدون استراحت می‌نوشت و این حجم از کافئین به او کمک می‌کرد تا تمرکز خود را حفظ کند. مصرف زیاد قهوه برای برخی نویسندگان دیگر مانند «ولادیمیر ناباکوف» (Vladimir Nabokov) و «ژان پل سارتر» (Jean-Paul Sartre) نیز یک عادت معمول بود. بااین‌حال، برخی از آن‌ها به دلیل استفاده بیش از حد از این ماده دچار عوارض جانبی مانند بی‌خوابی شدید و اضطراب شدند. اعتیاد به قهوه یکی از ویژگی‌های مشترک بسیاری از نویسندگان کلاسیک بوده است که به دنبال راه‌هایی برای افزایش انرژی و تمرکز بودند. امروزه نیز بسیاری از نویسندگان از این روش برای مقابله با خستگی و بهبود عملکرد ذهنی خود استفاده می‌کنند. قهوه برای بسیاری از نویسندگان، نه‌تنها یک نوشیدنی، بلکه یک ضرورت خلاقانه محسوب می‌شود.

۱۰- استفاده از بازی‌های فکری و حل معما

برخی نویسندگان برای بهبود خلاقیت و یافتن ایده‌های جدید، خود را درگیر بازی‌های فکری و حل معما می‌کردند. «آگاتا کریستی» (Agatha Christie) به عنوان ملکه داستان‌های جنایی، علاقه زیادی به حل جدول کلمات متقاطع و پازل‌های پیچیده داشت. او معتقد بود که این فعالیت‌ها ذهن را برای یافتن ارتباطات غیرمنتظره آماده می‌کند و به نویسنده کمک می‌کند تا داستان‌هایی پیچیده و جذاب خلق کند. برخی دیگر از نویسندگان مانند «لوییس کارول» (Lewis Carroll) که خود ریاضی‌دان بود، از معماهای منطقی برای الهام گرفتن استفاده می‌کردند. تحقیقات نشان داده که انجام بازی‌های فکری می‌تواند ارتباطات نورونی مغز را تقویت کرده و فرآیند خلاقیت را بهبود بخشد. امروزه بسیاری از نویسندگان برای تحریک ذهنی از حل معماهای منطقی یا بازی‌های ریاضی استفاده می‌کنند. این تکنیک نه‌تنها باعث افزایش تمرکز و تحلیل بهتر ایده‌ها می‌شود، بلکه می‌تواند الهام‌بخش داستان‌های جدید و خلاقانه باشد. حل معما، نوعی تمرین ذهنی است که به نویسنده اجازه می‌دهد ذهن خود را از مسیرهای معمولی فراتر ببرد و داستان‌هایی جذاب‌تر خلق کند.

source

توسط salamathyper.ir