توماس جفرسون یکی از چهرههای پیچیده و بحثبرانگیز تاریخ ایالات متحده است. اگرچه بسیاری او را به عنوان نویسنده اعلامیه استقلال میشناسند، اما شخصیت چندلایه او فراتر از یک سیاستمدار معمولی است. توماس جفرسون در طول زندگیاش نقشهای مختلفی را ایفا کرد که هرکدام بخشی از میراث پیچیده او را شکل دادند. از زندگی خصوصی و روابط شخصیاش گرفته تا دیدگاههای فلسفی و تجربیات علمی، او جفرسون همواره در میان تضادها زیسته است. بسیاری از مردم فقط ظاهر قهرمانانه توماس جفرسون را میشناسند و از زوایای تاریکتر یا شگفتانگیز زندگیاش بیخبرند.
توماس جفرسون فقط یک رئیسجمهور یا نویسنده اعلامیه استقلال نبود، بلکه مردی با علایق گوناگون، تناقضهای شخصیتی و دغدغههای فلسفی عمیق بود. او به موسیقی، معماری، باغبانی، علم و حتی زبانشناسی علاقهمند بود و تلاش میکرد در هر زمینهای تاثیرگذار باشد. بسیاری از کارهایی که توماس جفرسون انجام داد، تا دههها بعد از مرگش هم مورد بحث قرار گرفت. برخی از باورهایش، به ویژه درباره آزادی فردی و بردهداری، همچنان باعث شگفتی و سردرگمی مورخان است. با اینکه توماس جفرسون چهرهای محترم در تاریخ رسمی آمریکاست، اما زندگی شخصیاش پر از ماجراهایی است که با چهره عمومیاش در تضادند.
۱- معمار عاشق ایدهآلگرایی بود، اما عمارتش را با دست بردهها ساخت
توماس جفرسون عاشق معماری بود و طراحی عمارت معروفش «مونتیسلو» (Monticello) را شخصاً انجام داد. او این ساختمان را با الهام از سبک نئوکلاسیک رومی طراحی کرد و آن را نمادی از زیباییشناسی و آزادی اندیشه میدانست. اما نکته عجیب اینجاست که همین بنای آزادی، توسط بردههایی ساخته شد که جفرسون مالک آنها بود. او در زمان ساخت مونتیسلو بیش از ۶۰۰ برده در اختیار داشت. این تناقض، از نمادهای مهم شکاف میان ایدهها و واقعیتهای سیاسی آن دوران محسوب میشود. جفرسون باور داشت که همه انسانها حق طبیعی برای آزادی دارند، اما خودش عملاً بخشی از نظام بردهداری بود. او هیچوقت بردهداری را بهطور جدی محکوم نکرد و حتی از آن سود مالی میبرد. همین موضوع باعث شده بسیاری از تاریخنگاران، او را شخصیتی متناقض بنامند. مونتیسلو هنوز پابرجاست و به نوعی یادگاری از این تناقض تاریخی است. فکتهایی از این دست، نشان میدهند که حتی بزرگترین متفکران نیز ممکن است درگیر تعارضهای عمیق باشند.
۲- توماس جفرسون از فسیل دایناسور برای جنگ روانی استفاده کرد
در قرن هجدهم، دانش زمینشناسی در حال رشد بود و جفرسون علاقه زیادی به فسیلها و بقایای حیوانات منقرضشده داشت. او فسیلی از ماموت (Mammoth) را به کاخ ریاستجمهوری آورد و آن را نشانهای از قدرت طبیعت آمریکایی معرفی کرد. این حرکت نمادین، در پاسخ به نظریه یکی از دانشمندان فرانسوی انجام شد که معتقد بود حیوانات آمریکایی نسبت به حیوانات اروپا ضعیفترند. جفرسون با نمایش استخوانهای بزرگ ماموت قصد داشت بگوید که آمریکا سرزمین عظمت و قدرت طبیعی است. او حتی این نظریه را «جنگ روانی» فرهنگی علیه اروپاییها میدانست. علاقه او به علوم طبیعی باعث شد بعضیها لقب «پدر دیرینشناسی آمریکا» (Father of American Paleontology) را به او بدهند. جفرسون باور داشت که علم باید در خدمت قدرت ملی باشد و از ابزارهای علمی برای اثبات برتری سرزمینش استفاده میکرد. این فکت جالب نشان میدهد چگونه ایدئولوژی و علم میتوانند به هم گره بخورند. حتی در دوران ابتدایی علم مدرن، سیاستمداران از دانش برای اهداف ژئوپولیتیکی استفاده میکردند.
۳- نویسنده اعلامیه استقلال، به شدت از سخنرانی در جمع میترسید
توماس جفرسون با اینکه یکی از بهترین نویسندگان دوران خود بود، اما در سخنرانی عمومی بسیار ضعیف عمل میکرد. او بهطور آشکار از سخنرانی در جمع (Public Speaking) وحشت داشت و ترجیح میداد هر مطلبی را مکتوب ارائه کند. در زمان ریاستجمهوریاش، برخلاف دیگر رؤسا، به ندرت سخنرانی رسمی انجام داد. حتی «پیام سالانه رئیسجمهور» که امروز توسط رئیسجمهور به کنگره ارائه میشود، توسط جفرسون فقط به صورت کتبی فرستاده میشد. برخی معتقدند او دچار نوعی اختلال اضطراب اجتماعی (Social Anxiety Disorder) بوده است. این موضوع در تضاد کامل با چهره رسمی و مقتدر او بهعنوان رهبر یک ملت تازهتأسیس است. همین ویژگی باعث شد منتقدان او را فردی کمجرأت بنامند، در حالی که هوادارانش، آن را نشانه تمرکز بر خردمندی و اندیشه میدانستند. این ویژگی شخصیتی، بُعد انسانیتری به چهره جفرسون میبخشد. در جهانی پر از سیاستمداران پرحرف، او مردی بود که بیشتر مینوشت تا حرف بزند.
۴- توماس جفرسون عاشق بستنی و غذاهای فرانسوی بود
در زمان مأموریت دیپلماتیکش در فرانسه، جفرسون با سبک زندگی فرانسوی آشنا شد و عاشق آشپزی این کشور شد. او دستور تهیه بستنی (Ice Cream) را از فرانسه به آمریکا آورد و از اولین کسانی بود که آن را در میهمانیهای رسمی در آمریکا سرو میکرد. همچنین استفاده از ظروف نقره و قالبهای فلزی مخصوص بستنی را هم با خود آورد. غذاهای فرانسوی، بهویژه غذاهای تهیهشده با خامه، نان تازه و پنیرهای محلی، مورد علاقه شدید او بودند. جفرسون حتی فهرستی از خوراکیهای موردعلاقهاش نوشته بود که هنوز هم در آرشیو ملی آمریکا وجود دارد. او اعتقاد داشت غذا یکی از لذتهای مهم زندگی است و باید با دقت و هنر تهیه شود. این علاقهمندی باعث شد برخی از مورخان از او با عنوان «اولین خوراکشناس آمریکا» (First American Foodie) یاد کنند. این فکت نشان میدهد که حتی چهرههای جدی سیاسی نیز سلیقههای خاص و لذتبخشی دارند. جفرسون غذا را نهفقط برای تغذیه، بلکه بهعنوان تجربهای فرهنگی میدید.
۵- توماس جفرسون مجموعهای از زبانها را بهصورت خودآموز یاد گرفت
علاقه جفرسون به زبانشناسی بیحد و حصر بود و او خودش چندین زبان را بهطور خودآموز (Self-taught) آموخت. از جمله زبانهای یونانی، لاتین، فرانسوی، ایتالیایی و حتی مقداری عبری. او معتقد بود که زبانها کلید فهم عمیقتر فرهنگها هستند. در کتابخانه شخصیاش، تعداد زیادی دیکشنری و متنهای اصلی به زبانهای مختلف دیده میشد. او گاهی کتابهای مهم را به چند زبان مطالعه میکرد تا از تفاوتهای ترجمه آگاه شود. جفرسون همچنین علاقهمند به مقایسه ساختارهای زبانی بود و حتی تلاش کرد زبانهایی مثل زبان بومیان آمریکا را هم بررسی کند. این تلاشها نشان از ذهن کنجکاو و متفکر او دارد. برخی از متفکران مدرن، جفرسون را از نخستین زبانشناسان تجربی در آمریکا میدانند. او یادگیری زبان را ابزار قدرت فکری و فرهنگی میدانست، نه فقط مهارتی ارتباطی. این فکت او را از سیاستمداران رایج جدا میکند و چهرهای دانشدوست و جستوجوگر از او ترسیم میکند.
۶- توماس جفرسون یکی از اولین طرفداران آموزش رایگان برای همگان بود
او باور داشت که دموکراسی بدون سواد عمومی نمیتواند پایدار بماند. جفرسون از ایده آموزش ابتدایی رایگان برای همه کودکان سفیدپوست پشتیبانی میکرد. او معتقد بود که آگاهی، پایه آزادی است و شهروندان باید بتوانند قدرت را نقد کنند. در ایالت ویرجینیا، او طرحی برای ایجاد مدارس عمومی تدوین کرد، اگرچه بهطور کامل اجرا نشد. جفرسون حتی پیشنهاد داد دانشآموزان مستعد از طبقات پایینتر بورسیه شوند تا در سطوح بالاتر ادامه تحصیل دهند. به باور او، دولت باید نقش فعالی در گسترش علم و دانش ایفا کند. او از نخستین کسانی بود که دانشگاه را بهعنوان نهادی عمومی و غیرمذهبی پیشنهاد کرد. نتیجه این نگاه، تأسیس دانشگاه ویرجینیا (University of Virginia) توسط خودش بود. این دانشگاه یکی از مهمترین دستاوردهای فکری و فرهنگی جفرسون بهشمار میآید.
۷- جفرسون درخت خرما را به آمریکا آورد و باغی از گیاهان عجیب داشت
او علاقهمند به گیاهشناسی و کشاورزی تجربی بود. در املاک شخصیاش انواع دانههای گیاهان ناشناخته را میکاشت. توماس جفرسون در سفرهای خارجیاش، بهویژه در اروپا، بذرهای گیاهان مختلف را جمعآوری میکرد. یکی از بذرهایی که با خود آورد، مربوط به درخت خرما (Date Palm) بود که تلاش کرد آن را در آبوهوای آمریکا رشد دهد. او همچنین به کشت گیاهان دارویی، سبزیجات نادر و حتی انگور برای تولید شراب علاقه داشت. یادداشتهای باغبانی او هنوز در دسترس است و اطلاعات جالبی از شیوههای کشت و آزمایشهای او دارد. جفرسون باور داشت کشاورزی علم است و باید با تجربه و مستندسازی پیش برود. او عقیده داشت یک ملت کشاورز مستقلتر و قدرتمندتر از ملتی مصرفگراست. علاقه شدید او به طبیعت، بخشی از دیدگاه فلسفیاش درباره تعادل میان انسان و زمین بود.
۸- دشمن سرسخت بانک مرکزی بود و از تمرکز ثروت میترسید
جفرسون از مخالفان سرسخت ایجاد بانک مرکزی آمریکا بود. او باور داشت تمرکز ثروت در یک نهاد مالی، بهویژه اگر بهدست دولت یا شرکتهای بزرگ اداره شود، آزادی اقتصادی مردم را تهدید میکند. در مقابل دیدگاه الکساندر همیلتون (Alexander Hamilton) که از تأسیس بانک مرکزی حمایت میکرد، جفرسون نگران سلطه سرمایهداران بر نظام سیاسی بود. او طرفدار اقتصاد کشاورزی و خودکفایی بود، نه نظامی مالیمحور با تمرکز در شهرهای بزرگ. از نگاه او، بانکها قدرتی پنهان و خطرناک داشتند. جفرسون اعتقاد داشت که وابستگی دولت به نهادهای مالی، فساد و نابرابری را گسترش میدهد. این اختلاف نظرها باعث ایجاد دو حزب سیاسی بزرگ آن زمان شد. جفرسون حزب جمهوریخواه دموکرات را پایهگذاری کرد، در برابر فدرالیستها. موضعگیری اقتصادی او هنوز هم در مباحث سیاسی آمریکا بازتاب دارد.
۹- رمزنگاری و کدگذاری از سرگرمیهای شخصی او بود
جفرسون علاقه زیادی به ابزارهای رمزنگاری (Cryptography) داشت و خودش وسیلهای به نام «چرخ رمزنگار جفرسون» (Jefferson Disk Cipher) اختراع کرد. این ابزار شامل مجموعهای از دیسکهای چرخان بود که حروف را بهطور تصادفی جابهجا میکرد. هدف او حفظ امنیت نامههای دیپلماتیک و مکاتبات سیاسی حساس بود. هرچند اختراع او چندان در زمان خودش رایج نشد، اما دههها بعد نیروی دریایی آمریکا از مدل مشابهی برای رمزنگاری استفاده کرد. جفرسون باور داشت اطلاعات در دنیای مدرن باید محافظت شود. او معتقد بود آزادی فردی با امنیت اطلاعاتی گره خورده است. عشق او به منطق و ریاضیات در طراحی این ابزار مشهود است. فکت جالب اینکه او در بسیاری از نامههایش از تکنیکهای رمزنگاری ابتدایی استفاده میکرد. این علاقهمندی نشان از ذهن تحلیلی و آیندهنگر او دارد.
۱۰- در بستر مرگ، هنوز به سیاست فکر میکرد
توماس جفرسون درست در پنجاهمین سالگرد استقلال آمریکا، یعنی در چهارم ژوئیه ۱۸۲۶، درگذشت. در روزهای آخر زندگی، ذهن او هنوز درگیر آینده کشورش بود. یکی از آخرین جملاتش خطاب به جان آدامز بود، که همزمان با او و در همان روز درگذشت. جفرسون در وصیتنامهاش خواسته بود بر سنگ قبرش فقط سه عنوان ذکر شود: نویسنده اعلامیه استقلال، بنیانگذار آزادی مذهبی در ویرجینیا، و مؤسس دانشگاه ویرجینیا. او به عمد عنوان رئیسجمهور را حذف کرد چون آن را کماهمیتتر از دستاوردهای فکریاش میدانست. جفرسون در آخرین نامههایش بارها درباره سرنوشت دموکراسی و آینده قانون اساسی ابراز نگرانی کرده بود. او حتی در زمان بیماری، نگران وضعیت آموزش عمومی و آزادی بیان بود. مرگش همزمان با جشن سالگرد استقلال، بهشدت نمادین شد. این پایان، چهرهای شاعرانه به زندگی یکی از مؤثرترین چهرههای تاریخ آمریکا بخشید.
source