فیلم iHostage محصول سال ۲۰۲۵ از نتفلیکس، یکی از آن آثاری است که از همان ابتدا با یک برچسب پرسروصدا وارد میدان شد: «بر اساس یک ماجرای واقعی». اما آنچه این فیلم را خاص میکند، صرفاً این ادعا نیست، بلکه نحوه بازسازی یک حادثه تکاندهنده است که واقعاً در سال ۲۰۲۲ در فروشگاه اپل در میدان لایدزِپلَین (Leidseplein) آمستردام اتفاق افتاد. ماجرایی که به لطف هوشمندی نیروهای ویژه، شجاعت یک گروگان و تصمیمات لحظهای بهپایان رسید، حالا در قالب یک تریلر فشرده و پرتنش به تماشاگران عرضه شده است.
بابی بورمانز (Bobby Boermans)، کارگردان فیلم، در همان نزدیکی حادثه زندگی میکرد و شخصاً از نزدیک با فضای پس از بحران روبرو شد. او میگوید آن شب فقط جای گلولهها روی شیشه باقی مانده بود، ولی آن سکوتِ پس از طوفان، تا مدتها در ذهنش ماند. همین تصویر ذهنی جرقهی ساخت فیلم را زد. بابی در همان زمان مشغول کار روی سریال «ساعت طلایی» بود، سریالی درباره یک حمله تروریستی خیالی، اما با دیدن این حادثه واقعی، تصمیم گرفت اثری بسازد که بازتابی از همان شب وحشتناک باشد. او پژوهشهای گستردهای انجام داد، با کارمندان اپل، نیروهای پلیس، گروگانها و مذاکرهکنندگان صحبت کرد تا فیلمش صرفاً یک بازسازی سطحی نباشد، بلکه تجربهای انسانی و چندوجهی را خلق کند.
ماجرای واقعی چه بود؟ از مطالبه بیتکوین تا فرار باورنکردنی
در بعدازظهر ۲۲ فوریه ۲۰۲۲، مردی ۲۷ ساله با لباس استتاری و مسلح وارد فروشگاه اپل در یکی از شلوغترین نقاط آمستردام شد. او با تهدید اسلحه، یک مشتری بلغاری را گروگان گرفت و سایرین یا فرار کردند یا در کمدها و طبقات بالایی پنهان شدند. مهاجم تقاضای ۲۰۰ میلیون یورو بهصورت رمزارز بیتکوین و مسیر فرار امن کرد. طبق گزارشها، او حتی در حین گروگانگیری، سلفیهایی از خود برای رسانههای محلی فرستاد که در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد. پلیس با فوریت منطقه را قرنطینه کرد و پس از پنج ساعت تقابل و مذاکره، گروگان موفق شد با زیرکی بگریزد و نیروهای ویژه با خودرو به مهاجم حمله کردند.
پژوهشها بعداً نشان داد که فرد مهاجم بهنام عبدالرحمن عکاد (Abdel Rahman Akkad) پیشتر پروندههای کیفری متعددی داشته و بارها تحت نظر خدمات اجتماعی بوده است. مادرش و وکیلش بعدها اعلام کردند که او دچار مشکلات روانی بوده و از عدم رسیدگی نظام حمایتی در رنج بوده است. خود کارگردان نیز در مصاحبهای گفت: «امیدوارم این فیلم موجب شود که بیشتر درباره وضعیت روانی افراد در حاشیهٔ جامعه فکر کنیم. اینها کسانیاند که شاید اگر کمک بهموقعی دریافت میکردند، کار به اینجا نمیرسید.»
فیلم چگونه ساخته شد؟ انتخابهایی برای باورپذیری بیشتر
فیلمنامه توسط سایمون دی وال (Simon de Waal) نوشته شده و بابی بورمانز تصمیم گرفت تمام تمرکز فیلم روی همان شب حادثه باشد، نه گذشته یا پیامدهای آن. با اینکه در واقعیت دهها نفر درگیر حادثه بودند، در فیلم فقط روی پنج شخصیت تمرکز شده است، هرکدام از پیشزمینهای متفاوت و با زاویهدیدی منحصربهفرد. این رویکرد باعث میشود فیلم حس یک روایت انسانی و شخصی را حفظ کند، در عین حال که فضای پرتنش را از دست نمیدهد.
شخصیت ایلیان (Ilian) با بازی ادمیر شهُویچ (Admir Šehović) مردی بلغاری است که برای خرید ایرپاد وارد فروشگاه شده و ناگهان درگیر ماجرای گروگانگیری میشود. در طرف دیگر، عمار (Ammar) با بازی سوفیان موسولی (Soufiane Moussouli) مهاجمی است که بهشکل مرموز و ناپایدار رفتار میکند؛ گاه تهدیدکننده، گاه آرام و گیج. حضور شخصیت لین (Lynn) با بازی لوس هاوِرکورت (Loes Haverkort)، مذاکرهگر پلیس، به بار روانی داستان میافزاید. او که سعی میکند کنترل موقعیت را در دست بگیرد، در عین حال زیر فشار عاطفی خودش نیز قرار دارد.
نقد: فیلمی بین سادگی و تنش نفسگیر
اگرچه شخصیتپردازیها میتوانست عمیقتر باشد، اما بازیها آنقدر قوی هستند که این ضعفها را جبران کنند. موسولی در نقش مهاجم، مجموعهای از وضعیتهای خشونت، سردرگمی، و اضطراب را با ظرافت بازی میکند. شهُویچ هم بهخوبی ترس و درماندگی شخصی را که ناخواسته در وسط فاجعه گیر افتاده، نمایش میدهد. لحظاتی مانند صحبت ایلیان با مهاجم یا تماس با همسرش، جزو صحنههایی هستند که جنبه انسانی فیلم را پررنگ میکنند.
نکته قابلتوجه دیگر، وفاداری فیلم به واقعیت است. اغلب صحنههای فیلم بر اساس گزارشهای واقعی بازسازی شدهاند، اگرچه برای حفظ حریم افراد، اسامی و برخی جزئیات تغییر کرده است. کارگردان با ایجاد فضای مینیمالیستی و نورپردازی خنثی، حس سرد و نگرانکنندهی فروشگاه را تقویت کرده است. فیلم موفق میشود با فضایی محدود، تنشی فراموشنشدنی بسازد؛ بینیاز از جلوههای ویژه، تنها با ریتم، سکوت و نگاه شخصیتها.
واکنشها و بحثهای بعد از پخش فیلم
پخش فیلم از نتفلیکس با بازخوردهایی متفاوت روبهرو شد. برخی از مخاطبان، پایان فیلم را ضعیف و غیرقابل قبول دانستند و معتقد بودند ساخت یک مستند میتوانست تأثیرگذارتر باشد. در شبکههای اجتماعی حتی درخواستهایی برای اضافه شدن گزینه «پیشنهاد نکن» به نتفلیکس مطرح شد. از طرفی، منتقدانی هم بودند که فیلم را بهخاطر ریتم تند، بازیهای خوب و وفاداری به ماجرای واقعی تحسین کردهاند.
از نظر برخی منتقدان، فیلمی مانند iHostage لزوماً برای تحلیلهای سیاسی یا اخلاقی ساخته نشده، بلکه هدفش بهتصویر کشیدن «وضعیت روانی حاد» در دل یک فاجعه است. برخی صحنهها، مانند زوم آهسته روی ایلیان در زمان مکالمه با عمار، یا سکوت خفهکنندهٔ پشت درهای فروشگاه، شاید از صدها دیالوگ مؤثرترند.
وقتی یک فاجعه در قالب فیلم جان میگیرد
فیلم iHostage را باید بیشتر از یک تریلر گروگانگیری دانست. این اثر تلفیقیست از پژوهش، روایت و پرداخت هنریِ یک فاجعه واقعی. تماشای آن تجربهای است که هم ذهن را درگیر میکند، هم ضربان قلب را بالا میبرد. در زمانی که مرز واقعیت و نمایش بیش از هر زمان دیگری محو شده، iHostage تلاشی هوشمندانه است برای یادآوری اینکه گاه پشت تیترهای خبری، انسانهایی واقعی ایستادهاند. شاید برخی انتظار یک پایان قهرمانانه داشتند، اما فیلم انتخاب کرده از شعار دور بماند و به انسان، در آسیبپذیرترین حالتش، نزدیک شود.
source