در یکی از صحنههای بهیادماندنی تاریخ سینما، هیولای فیلم فرانکنشتاین در آستانهٔ درگاهی تاریک میایستد و نخستین گامهای خود را بهسوی جهان برمیدارد. همین تصویر در ذهن پسربچهای هفتساله از گوادالاخارا، انقلابی درونی بهپا کرد؛ پسربچهای که بعدها نامش با سینمای تاریکی، افسانه و انسانیت گره خورد: گییرمو دل تورو (Guillermo del Toro). او آن روز در چهرهٔ موجودی رنجکشیده و ناتمام، معنای ایمان، رستاخیز و رهایی را دید. از همان لحظه، فرانکنشتاین برایش نه یک هیولا، بلکه مَظهر درک دوبارهٔ جهان شد.
دههها بعد، همین نگاه فلسفی در دل آثارش چون Pan’s Labyrinth، The Shape of Water و Nightmare Alley تکرار شد؛ فیلمهایی دربارهٔ موجوداتی که از سوی بشر طرد میشوند اما آینهٔ درونیترین ترسها و ایمان انسان هستند. اکنون، در تازهترین پروژهاش برای نتفلیکس، دل تورو بار دیگر به سراغ فرانکنشتاین بازمیگردد تا اینبار داستان را از زاویهٔ دید همان مخلوق بازگو کند؛ از نگاه کسی که هرگز خواسته نشد، اما بیش از همه حس میکرد.
بازآفرینی فرانکنشتاین؛ موجودی که دیگر هیولا نیست
دل تورو در نسخهٔ جدید خود، از ظاهر کلیشهای هیولای سینمایی فاصله میگیرد و چهرهای شاعرانه و تراژیک برای او میسازد. او در توضیح طراحی شخصیت میگوید که خواسته است چهرهٔ موجود حالوهوایی شبیه قهرمانان تراژدیهای بایرونی و فضای اندوهناک بلندیهای بادگیر Wuthering Heights داشته باشد؛ کسی که از همان بدو تولد، محکوم به رنج است.
به گفتهٔ او، هنگام طراحی اولیه، بدن موجود برهنه و سرش بدون مو بوده تا حس «تازه زاده شدن» در کالبدی انسانی را القا کند. الگوی او از نقشههای فرنولوژی قرن نوزدهم الهام گرفته است؛ طرحهایی با خطوط نرم و دقیق که در ظاهر علمی، اما درونمایهای استعاری دارند. دل تورو میگوید این موجود باید مانند تندیسی از مرمر یا آلاباستر بهنظر برسد؛ چیزی میان قیزیک زیستی و سنگ. او حتی از تصاویر مذهبی دوران کودکی خود در کلیساها الهام گرفته است، جایی که مجسمههای چوبی و گچی از چهرهٔ مسیح را در اندازهٔ واقعی دیده بود.

ایمان، رستاخیز و سایهٔ مرگ در ذهن کودک مکزیکی
گییرمو دل تورو در مصاحبه با NPR بازگو میکند که چگونه تماشای Frankenstein (1931) در کودکی برایش نوعی مکاشفه بود. او میگوید در آن لحظه مفاهیمی چون رستاخیز جسم، تولد بیلکه و نشانههای روحانی برایش معنا یافتند. از همان زمان، موجود فرانکنشتاین را «مسیح شخصی» خود دانست؛ نمادی از کسی که از مرگ برخاسته اما از سوی جهان درک نمیشود.
دل تورو که امروز از شناختهشدهترین فیلمسازان جهان است و چهار جایزهٔ اسکار از جمله بهترین کارگردانی را برای The Shape of Water در کارنامه دارد، همیشه مرگ و باززایی را دو محور اصلی کار خود دانسته است. او در گفتوگو میگوید: «من عاشق مرگم. مرگ ضرباهنگ زندگی است؛ بدون ریتم، ملودیای وجود ندارد. این مرگ است که ما را وادار میکند زیبایی را احساس کنیم.»
ترس از مرگ؛ میراثی از کودکی و ایمان
او روایت میکند که در کودکی، رابطهای عجیب با مفهوم مرگ داشته است. مادربزرگش هر شب پیش از خواب میگفت: «دعا کنیم فردا هنوز زنده باشم.» برای کودکی چهارساله، شنیدن چنین جملهای تجربهای هولناک بود. دل تورو از شبی میگوید که ساعتها کنار تخت مادربزرگش میخوابید و به نفس کشیدن او گوش میداد، و هرگاه صدایی نمیآمد، با وحشت بیدار میشد تا مطمئن شود هنوز زنده است.
او میگوید این اضطراب تا سالها در وجودش ماند؛ تا زمانی که بالاخره دریافت ترس از مرگ، خودِ زندان زندگی است. امروز میگوید دیگر از مرگ نمیترسد؛ از فقدان عزیزان اندوهگین میشود، اما مرگ شخصی را نوعی بازگشت طبیعی میداند. در سخنانش میگوید: «وقتی چراغها خاموش میشوند و دیگر نه کارگردانی، نه پاپ و نه ژنرال هستی، تنها خودت میمانی و آنچه انجام دادهای یا ندادهای. آن لحظه باشکوهترین و راستینترین لحظهٔ وجود انسان است.»
دوران کودکی در خانهای پر از حیوانات و خیال
دل تورو به یاد میآورد که وقتی پدرش در سال ۱۹۶۹ در قرعهکشی برنده شد، زندگی خانواده دگرگون شد. او میگوید در خانهای بزرگ با دهها حیوان زندگی میکردند؛ از عقاب و شیر گرفته تا سیسگ و چند گوزن. خانهشان بیشتر به باغوحش شباهت داشت و کودکیاش در فضایی میان خیال و واقعیت گذشت.
او ساعتها با سهچرخه در راهروهای طولانی خانه میچرخید، بیآنکه بزرگسالی اطرافش باشد. گاهی روزها میگذشت و کسی را نمیدید؛ غذا و لباسش همیشه آماده بود، اما احساس تنهایی و سحر در همهجا حضور داشت. خودش میگوید: «مثل شخصیت دنی در فیلم The Shining بودم، در قلعهای جادویی زندگی میکردم.»
در همان سالها بود که پدرش کتابخانهای بزرگ خرید و پر از کتاب کرد، بیآنکه خودش حتی یکی را بخواند. اما دل تورو همهشان را خواند: از موبی دیگ تا تام سایر، هکلبری فین، و آثار ادگار آلن پو (Edgar Allan Poe) و اسکار وایلد (Oscar Wilde). این کتابها به گفتهٔ او زیربنای تخیل و نگاه فلسفیاش را ساختند؛ نگاهی که تا امروز در همهٔ فیلمهایش جاری است.
غرور فرانکنشتاین و هشدار دل تورو دربارهٔ هوش مصنوعی
دل تورو که همواره میان علم و اخلاق مرز باریکی ترسیم کرده، در مصاحبهاش با NPR تأکید میکند که خطر اصلی نه در «هوش مصنوعی (Artificial Intelligence)» بلکه در «حماقت طبیعی» انسانهاست. او با طنزی تلخ میگوید: «نگرانی من از هوش مصنوعی نیست، از حماقت طبیعی است؛ همان چیزی که موتور بیشتر فجایع بشری بوده.»
به باور او، فرانکنشتاینِ جدید، تصویری از همان غرور بیپایان بشر مدرن است؛ غروری که امروز در چهرهٔ کارآفرینان و مهندسان تکنولوژی دیده میشود. دل تورو این افراد را با «ویکتور فرانکنشتاین» مقایسه میکند؛ مردی که در پی خلق موجودی برتر بود، بیآنکه به پیامدهای عملش بیندیشد. او معتقد است بشریت در نقطهای ایستاده که باید اندکی مکث کند و دوباره دربارهٔ جهت حرکت خود بیندیشد، پیش از آنکه دیر شود.
دل تورو با لحنی قاطع اعلام میکند که هرگز به سراغ ابزارهای تولید محتوای مبتنی بر هوش مصنوعی نخواهد رفت. او میگوید: «۶۱ سالم است و امیدوارم تا آخر عمر بتوانم به همین اندازه بیعلاقه بمانم. روزی کسی برایم ایمیلی فرستاد و پرسید نظرم دربارهٔ هوش مصنوعی چیست. پاسخ من فقط سه کلمه بود: ترجیح میدهم بمیرم.»
خالق و مخلوق؛ تکرار تراژدی در عصر فناوری
نگاه دل تورو به هوش مصنوعی از دل فلسفهای قدیمی بیرون میآید؛ همان پرسشی که مری شِلی (Mary Shelley) در سال ۱۸۱۸ در رمان فرانکشتاین مطرح کرد: «آیا انسان حق دارد خالقِ آفرینش شود؟» در فیلم تازهٔ او، این پرسش در قالب استعارهای مدرن بازمیگردد؛ جایی که علم و غرور تکنولوژیک در تضاد با اخلاق و همدلی انسانی قرار میگیرند.
دل تورو معتقد است که سازندگان فناوریهای هوش مصنوعی، در پی تقلید از آفرینشاند اما مسئولیت اخلاقی آن را نمیپذیرند. او میگوید «هیچکس نمیپرسد چه بر سر روح اثر هنری میآید وقتی ماشین جای انسان را میگیرد؟» برای او، هنر زمانی معنا دارد که رنج و نقص انسان در آن جاری باشد؛ همان چیزی که ماشینها فاقدش هستند.
زندگی در سایهٔ بیاعتمادی و بحران «دیگری»
در بخش پایانی گفتوگو، دل تورو به فضای اجتماعی آمریکا و تجربهٔ شخصیاش از بازرسیهای مهاجرتی اشاره میکند. او میگوید که همیشه مدارک هویتیاش را همراه دارد، چون بارها در لسآنجلس متوقف شده و از او خواستهاند مدارکش را نشان دهد. این تجربه، به گفتهٔ او، نشانهای است از زمانی خطرناک که «هیچ صدایی برای دیگری وجود ندارد.»
او میافزاید: «ما باید بفهمیم که آن دیگری، خودِ ماست. وقتی مرز میان خود و دیگران میکشیم، در واقع انسانیت را پاره میکنیم.» این جمله بازتاب همان ایدهای است که در سراسر آثارش دیده میشود؛ از هیولاهای درکنشده تا انسانهایی که در سایهٔ ترس، بدتر از هیولا رفتار میکنند.
میراث فکری دل تورو؛ میان ایمان، اخلاق و تخیل
از دید دل تورو، سینما نه ابزار سرگرمی، بلکه ابزاری برای درک هستی است. او با ترکیب اسطوره، مذهب، و علم، جهانی میسازد که در آن انسانِ ناقص و شکستخورده، همچنان شایستهٔ عشق و رستگاری است.
در عصر هوش مصنوعی مولد، که مرز میان انسان و ماشین هر روز باریکتر میشود، دل تورو با نگاهی انسانی و اخلاقی یادآوری میکند که خلاقیت، تنها در حضور رنج، شک و مرگ معنا دارد. و شاید به همین دلیل است که ترجیح میدهد بمیرد، تا اینکه روزی ببیند ماشینها جای خیال انسان را گرفتهاند.
خلاصه
گییرمو دل تورو، کارگردان برندهٔ اسکار، در گفتوگو با NPR از دیدگاه خود دربارهٔ هوش مصنوعی مولد سخن گفته و تأکید میکند که هرگز از آن استفاده نخواهد کرد. او این فناوری را نماد غرور انسانی میداند که بیتوجه به پیامدهای اخلاقی، میخواهد جای خالق بنشیند. در عین حال، دل تورو از کودکی خود، ترس از مرگ و تأثیر عمیق فیلم فرانکنشتاین بر ایمانش سخن میگوید. برای او، مرگ و تخیل دو ضلع یک حقیقتاند؛ ریتمی که موسیقی زندگی را شکل میدهد.
❓ پرسشهای متداول (FAQ)
۱. چرا گییرمو دل تورو مخالف استفاده از هوش مصنوعی مولد است؟
او معتقد است هوش مصنوعی روح خلاقیت انسانی را از میان میبرد و به غرور و بیمسئولیتی علمی دامن میزند. به گفتهٔ او، انسان باید پیش از تقلید از آفرینش، پیامدهای اخلاقی آن را درک کند.
۲. چه ارتباطی میان نگاه او به فرانکنشتاین و دیدگاهش دربارهٔ هوش مصنوعی وجود دارد؟
دل تورو میگوید همانطور که ویکتور فرانکنشتاین بدون درک پیامدها دست به خلق زد، امروز مهندسان فناوری نیز بیآنکه اخلاق را در نظر بگیرند، در حال تکرار همان اشتباهاند.
۳. آیا دل تورو از مرگ میترسد؟
خیر. او میگوید در کودکی از مرگ میترسید، اما امروز آن را بخشی طبیعی از ریتم زندگی میداند؛ پدیدهای که به وجود انسان معنا میبخشد.
۴. دوران کودکی دل تورو چگونه بر آثارش تأثیر گذاشت؟
او در محیطی پر از حیوانات و خیال بزرگ شد و کتابخانهای غنی داشت. همین فضای جادویی و تنهایی کودکی، ریشهٔ تخیل و نگاه شاعرانهٔ آثارش شد.
۵. آیا فیلم جدید او دربارهٔ فرانکنشتاین جنبهٔ مذهبی دارد؟
دل تورو میگوید این فیلم بازتابی از ایمان شخصی اوست؛ اما نه در قالب مذهب رسمی، بلکه بهصورت تأملی دربارهٔ رستاخیز، خلقت و معنای انسان بودن.
source