در سالهای میانی دههٔ ۱۳۴۰، خیابان منوچهری تهران هنوز بوی کاغذ و جوهر و کتاب میداد. روزی مردی میانسال در میان جمعی از رهگذران ایستاد تا واژهای انگلیسی را برای تاجر و توریستی درمانده ترجمه کند. وقتی لب به ترجمه گشود و دو طرف لبخند زدند، جرقهای در ذهنش روشن شد: در این شهر، مردمی هستند که برای ارتباط با جهان، به پلی از واژه نیاز دارند. همان لحظه تصمیم گرفت آن پل را بسازد.
آن مرد، سلیمان حییم بود؛ کسی که بعدها «پدر فرهنگنویسی دوزبانهٔ ایران» نام گرفت. سالها بعد در گفتوگویی گفت: «تصادف بود که سرنوشت مرا ساخت. آن روز در منوچهری بود که فهمیدم باید فرهنگ لغات بنویسم.»
او در زمانهای زندگی میکرد که هنوز کلمه، ابزار قدرت نبود بلکه یادگاری از ادب کهن بهشمار میرفت. اما حییم به کلمه نه فقط بهعنوان ابزار ترجمه، بلکه همچون موجودی زنده نگاه میکرد؛ چیزی میان انسان و اندیشه، میان صدا و معنا. شبها به قول خودش «در رؤیای لغت» میزیست، مثل عاشقی که معشوقش را در فاصلهٔ یک واژه مییابد.
۱. کودکی در سایهٔ واژهها
سلیمان حییم در سال ۱۲۶۶ خورشیدی در شیراز، در خانوادهای یهودی و فرهنگی به دنیا آمد. پدرش لحافدوزی ساده بود، اما از همان کودکی در او شوق یادگیری میدید. سلیمان نخست در مکتبخانه درس خواند، سپس به مدرسهٔ نور رفت که زیر نظر مبلغان مسیحی اداره میشد. بعد خانوادهاش به تهران مهاجرت کردند و او وارد مدرسهٔ اتحاد (Alliance Israélite Universelle) شد، مدرسهای مدرن برای یهودیان که در آن سه زبان خارجی تدریس میشد: فرانسوی، عربی و عبری.
در همانجا بود که بذر چندزبانی در ذهنش کاشته شد. بعدها به کالج آمریکایی تهران (که بعدها مدرسهٔ البرز شد) رفت و نزد دکتر ساموئل جردن انگلیسی آموخت. شاگردی که بهقول همدورهایهایش «مثل دیکشنری حرف میزد» خیلی زود به معلم همان مدرسه تبدیل شد.
۲. نخستین جرقههای فرهنگنویسی
در دوران تدریس بود که حییم نخستین فرهنگ انگلیسیبهفارسی خود را تألیف کرد. آن زمان، در ایران ترجمهٔ علمی و اداری رونق گرفته بود و نیاز به فرهنگ لغت روزبهروز افزایش مییافت. او با وسواس و پشتکار، دفترچههایی از واژهها مینوشت و برای هر کلمه، معادلی میجست که هم فارسی باشد هم دقیق.
در گفتوگویی با مجلهٔ روشنفکر گفته بود: «اولین کسی که مرا تشویق کرد علیاصغر حکمت بود. او دستور چاپ کتاب را داد، اما رفتنش باعث شد چاپ به تعویق بیفتد.»
با اینحال، حییم دلسرد نشد. او در وزارت مالیه بهعنوان مترجم انگلیسی کار میکرد و در تماس با مشاوران آمریکایی چون آرتور میلسپو (Arthur Millspaugh) پی برد که زبان میتواند ابزار استقلال فکری باشد. در همین دوران پایههای نخستین فرهنگ بزرگش شکل گرفت.
۳. وسواس واژه و خویشکاری در ترجمه
دربارهٔ او گفتهاند که هیچ واژهای را بیمعادل رها نمیکرد. بیژن آصف، پژوهشگر آثارش، میگوید: «تا از درستی هر معادل مطمئن نمیشد، اجازهٔ چاپ نمیداد.» این وسواس، وجه انسانی کارش را آشکار میکند؛ او فرهنگ را نه مجموعهای از معادلها، بلکه سندی از گفتوگوی ملتها میدانست.
برای یافتن واژهای مثل «گچبری»، شخصاً از داربست بالا رفت تا از زبان کارگر گچکار، معنی دقیقش را بداند. برای «گلِ سرشوی»، بستهای از خاک نرم ایرانی را با خود به انگلستان برد تا معادل مناسب بیابد. این وسواس او را از فرهنگنویس به مردمشناس واژهها بدل کرد؛ کسی که معنا را از میان دستهای زندگی روزمره بیرون میکشید.
۴. نخستین فرهنگ جامع انگلیسیبهفارسی
در سال ۱۳۰۸، پس از سالها جستوجو، نخستین فرهنگ جامع انگلیسیبهفارسی در دو جلد منتشر شد. اثری که بهگفتهٔ منتقدان، نقطهٔ عطفی در زبانآموزی مدرن ایران بود.
در این اثر، حدود ۵۵ هزار مدخل اصلی و ۲۵ هزار مدخل فرعی آمده بود؛ کاری که تا آن زمان در جهان فارسیزبان بیسابقه بود. حییم برای تدوین آن از فرهنگهای آکسفورد و وبستر بهره گرفت، اما ترجمهها را به سبک فارسی برگرداند. در واقع او با درک عمیق از دو نظام زبانی، میان «ساختار انگلیسی» و «روح فارسی» آشتی برقرار کرد.
۵. زبانی برای درک متقابل شرق و غرب
حییم تنها مترجم لغات نبود؛ او میان دو فرهنگ، پلی انسانی میساخت. در پیشگفتار یکی از فرهنگهایش نوشته بود هدفش این است که «بیگانگان انگلیسیزبان، با امثال فارسی آشنا شوند تا بتوانند طرز فکر ایرانی را در قالب ضربالمثل درک کنند».
این دیدگاه در فرهنگ امثال فارسیبهانگلیسی (۱۳۳۴) به اوج رسید. او ۴ هزار مثل مردمی و ۳۵۰۰ اصطلاح ادبی را گرد آورد تا نشان دهد احساسات بشر جهانی است، حتی اگر زبانها متفاوت باشند.
به تعبیر خودش، واژه برایش «وسیلهٔ تفاهم میان انسانها» بود، نه ابزار سلطه یا تفکیک فرهنگی.
۶. سالهای کار در شرکت نفت و تجربهٔ امانتداری
حییم سالها در شرکت نفت ایران و انگلیس (Anglo-Iranian Oil Company) کار کرد و رئیس دارالترجمهٔ آن بود. پس از ملیشدن نفت، مدیریت ادارهٔ خرید به او سپرده شد. درستکاری و نظم شدیدش سبب شد مورد احترام و گاه حتی نارضایتی اطرافیان قرار گیرد. اما این شغل، منبعی از واژههای فنی و اداری برای فرهنگنویسیاش شد. او با زبان صنعت، تجارت و دیپلماسی در تماس مستقیم بود و همین ارتباط باعث شد زبان فرهنگش از چارچوب ادبی صرف فراتر رود.
۷. خلق فرهنگ بزرگ انگلیسیبهفارسی
در سال ۱۳۲۰، او «فرهنگ بزرگ انگلیسیبهفارسی» را منتشر کرد که شامل ۸۰ هزار واژه و اصطلاح بود. این اثر حاصل بیش از دو دهه پژوهش مداوم بود و به تعبیر عبدالحسین آذرنگ، «فرازندهٔ قلهٔ فرهنگنویسی دوزبانه در ایران».
در این کتاب، حییم نه فقط از منابع مکتوب، بلکه از زبان گفتاری مردم نیز استفاده کرده بود. او از بهکارگیری واژههای بیگانه پرهیز میکرد و درعوض، ترکیبهای فارسی تازه میساخت. بهگفتهٔ کریم امامی، «او به دیوانهای شعر فارسی احاطه داشت و واژههای مهجور را زنده کرد تا زبان علمی و روزمره را به هم نزدیک سازد.»
۸. زبان بهمثابه میراث زنده
سلیمان حییم زبان را میراثی زنده میدانست که باید با زندگی روزگار هماهنگ بماند. اگرچه در زمان او واژههایی چون «روغنچراغ» و «ملکی» هنوز رایج بود، اما خود میدانست که زبان دگرگون میشود. بعدها، در دهههای پایانی قرن بیستم، گروهی از زبانشناسان به سرپرستی محمدرضا باطنی فرهنگهای او را بهروز کردند تا پاسخگوی زبان معاصر باشند.
اما جوهرهٔ اصلی آثار حییم چیزی فراتر از لغت بود: نگاه اخلاقی و انسانگرایانه به زبان. او باور داشت هر واژه، قطعهای از حافظهٔ جمعی است و بیدقتی در برابر آن، بیحرمتی به اندیشهٔ انسانهاست.
۹. زبان عبری و پیوند فرهنگها
در کنار انگلیسی و فارسی، حییم به عبری نیز تسلط داشت و ده سال از عمرش را صرف نگارش فرهنگ عبریبهفارسی کرد. برای تکمیل این اثر چهار سال در اورشلیم زندگی کرد و از استادان بومی زبان یاری گرفت. انتشار این کتاب در سال ۱۳۴۰ او را در میان جامعهٔ یهودیان ایران به چهرهای فرهنگی بدل کرد.
اما نکتهٔ مهمتر، نوع نگاه او به هویت زبانی بود. میگفت: «ما یهودیان ایران، فارسی را زبان مادری خود میدانیم.» این جمله، نه صرفاً بیان تعلق، بلکه اعترافی فرهنگی است؛ نشان میدهد که او مرزهای دینی را در زبان میگشود و فرهنگ را عرصهٔ همزیستی میدید.
۱۰. شبهای لغت و رؤیای واژهها
در واپسین سالهای زندگی، حییم در گفتوگویی گفت: «شبها که به بستر میروم، همانطور که عاشق به معشوقش فکر میکند، من هم به لغت فکر میکنم.»
این جمله تصویری است از ذهن مردی که تا آخرین روزها در میان واژهها زندگی کرد. همکارانش در شرکت نفت میگفتند بارها با کتوشلوار رسمی و دمپایی به اداره آمده، چون در فکر واژهای مانده بوده است. او حتی در بیمارستان از خانوادهاش خواست دفترچههای لغت و دیوان حافظ و سعدی را برایش بیاورند. اجل امانش نداد و در ۲۵ بهمن ۱۳۴۸ در تهران درگذشت.
۱۱. فراتر از لغتنامه؛ حییم بهعنوان فیلسوف زبان
کار سلیمان حییم را نمیتوان صرفاً در قالب «فرهنگنویسی» فهمید. او درک عمیقی از فلسفهٔ زبان داشت. در نگاهش، هر ترجمه نوعی گفتوگوی تمدنی بود و هر واژه پلی برای تفاهم. در روزگاری که هنوز زبانشناسی نوین در ایران مطرح نشده بود، حییم در عمل نشان داد که فرهنگ لغت تنها فهرست واژهها نیست، بلکه بازسازی رابطهٔ میان زبان و جهان است.
به همین دلیل، آثار او نهتنها مرجع دانشجویان و مترجمان شد، بلکه نماد وجدان فرهنگی ایرانیان در برخورد با جهان مدرن نیز بهشمار آمد.
۱۲. فرهنگ حییم و شکلگیری حافظهٔ زبانی مدرن ایران
کار سلیمان حییم را باید در متن تاریخ فرهنگی قرن بیستم ایران دید. ایران در آغاز قرن چهاردهم شمسی، میان دو مسیر قرار داشت: سنت و تجدد. مدارس جدید در حال شکلگیری بودند و ارتباط با غرب، واژهها و مفاهیم تازهای وارد زبان میکرد. اینجاست که فرهنگ لغت، فقط ابزاری برای ترجمه نبود، بلکه پلی میان دو جهان فکری شد.
فرهنگ حییم دقیقاً در همین لحظهٔ حساس پدید آمد. او در جهانی که هنوز واژههای علمی و فنی فارسی قوام نیافته بود، با ساختار ذهنی منظم و حساسش، کوشید برای هر مفهوم غربی معادلی فارسی بسازد که هم علمی باشد و هم با ذائقهٔ زبانی مردم سازگار. به همین دلیل است که در فرهنگ او، کنار واژههای علمی، ترکیباتی از دیوانهای فارسی نیز دیده میشود.
او زبان را موجودی زنده میدانست که باید در گذر زمان تکامل یابد. اگرچه در دهههای بعد واژههایش کهنه شدند، اما روشش ماندگار ماند: تلاش برای «ترجمهٔ فرهنگی»، نه صرفاً ترجمهٔ لغوی.
۱۳. دقت علمی و وجدان زبانی
بسیاری از معاصرانش او را انسانی وسواسی میدانستند. اما این وسواس، وجدان زبانی او بود. حییم در دورهای زندگی میکرد که هنوز معیار علمی برای فرهنگنویسی وجود نداشت. او بیآنکه در دانشگاههای زبانشناسی تحصیل کرده باشد، بر اساس شهود و تجربه، روشی تدوین کرد که بعدها پایهٔ کار نسل بعدی فرهنگنویسان شد.
او هر واژه را مثل مسئلهای ریاضی میدید: باید معادلی یافت که از نظر معنایی، دستوری و فرهنگی همارز باشد. بارها نقل شده که تا از صحت معنایی یک لغت مطمئن نمیشد، شب خوابش نمیبرد. در واقع، برای او هر واژه، قطعهای از پازل انسانیت بود و هر خطا در ترجمه، شکاف در فهم جهان.
این دقت باعث شد آثارش تا نیم قرن بعد نیز مرجع بمانند. حتی امروز نیز در بسیاری از کتابخانهها و دفاتر ترجمه، نسخهای از فرهنگ حییم در کنار واژهنامههای مدرن دیده میشود.
۱۴. زبان، اخلاق و عشق به دانستن
در دل کار حییم، نوعی اخلاق زبانی نهفته است. او به کلمه مثل موجودی شریف نگاه میکرد که باید با احترام با آن رفتار کرد. در یادداشتهایش آمده بود: «کلمه، امانت اندیشه است؛ هرکه در ترجمهاش بیدقتی کند، در امانت خیانت کرده است.»
این نگاه، او را از یک فرهنگنویس به فیلسوف اخلاق زبان بدل میکند.
از نظر روانشناختی نیز کار او واجد نوعی عشق وسواسگونه است. شبها در رؤیای واژهها میزیست و روزها در پی معادلها میدوید. این پیوند میان شور و نظم، همان چیزی است که فرهنگش را زنده و انسانی کرده است. در واقع، حییم پیش از آنکه نویسندهٔ فرهنگ لغت باشد، عاشق کلمه بود.
۱۵. نوآوری در ترجمه و واژهگزینی
یکی از ویژگیهای برجستهٔ آثار حییم، پرهیز از بیگانهگرایی زبانی بود. او در دورانی که بسیاری ترجمهها مملو از واژههای اروپایی بودند، کوشید معادلهای فارسی یا عربی را بیابد که با ساخت زبان هماهنگ باشند. با این حال، در برابر واژهسازیهای تصنعی هم محتاط بود و اگر معادلی مناسب نمییافت، از ترکیبهای طبیعی استفاده میکرد.
در واقع، او از نخستین کسانی بود که میان «برابرسازی علمی» و «اصالت زبانی» تعادل برقرار کرد. بهعنوان مثال، در برابر بسیاری از اصطلاحات فنی، ترکیبهایی پیشنهاد داد که بعدها وارد زبان رسمی شد. همین رویکرد باعث شد فرهنگش نه خشک و آکادمیک، بلکه زنده و کاربردی بماند.
۱۶. پیوند میان ادبیات و دانش
حییم میان شعر و واژه رابطهای ذاتی میدید. دیوان سعدی و حافظ همیشه کنار دستش بود، نه از سر عادت ادبی، بلکه چون معتقد بود واژهها در شعر، زندهتر و پرمعناترند. به همین دلیل، بسیاری از معادلهایی که در فرهنگ او آمده، رنگ ادبی دارند.
او در مقدمهٔ یکی از فرهنگهایش نوشته بود: «زبان فارسی با شعر زاده شده و با شعر زنده میماند.» این جمله خلاصهٔ جهانبینی اوست: زبان علمی هم اگر از زیبایی تهی شود، پژمرده میگردد.
همین نگاه باعث شد که آثارش حتی در میان ادیبان نیز محبوب شود. برای حییم، هر لغت، نه فقط ابزار ترجمه، بلکه «کلمهای شاعرانه» بود که معنا را در خود میپروراند.
۱۷. کار طاقتفرسا در زمانهای بیامکان
در عصر حییم، هیچیک از ابزارهای امروزی فرهنگنویسی وجود نداشت. نه نرمافزار، نه پایگاه داده و نه موتور جستوجو. او با قلم و دفتر و حافظهٔ شخصیاش کار میکرد. برای هر لغت، دهها منبع را میگشت، با مترجمان، بازرگانان و معلمان گفتگو میکرد و معادلهای شفاهی را ثبت مینمود.
به همین دلیل است که منتقدان میگویند کار او «فراتر از توان یک انسان» بود. وقتی فرهنگ جامع انگلیسیبهفارسی در دو جلد منتشر شد، نه تنها مترجمان، بلکه دانشجویان، کارمندان دولت و حتی روزنامهنگاران از آن بهره میبردند. آن کتاب برای چند نسل، حکم گوگل دوران خود را داشت.
۱۸. میراث فرهنگی و تداوم در عصر دیجیتال
دههها پس از مرگ او، آثارش هنوز چاپ میشوند. هرچند واژههای بسیاری در زبان تغییر کردهاند، اما ساختار و دقت فرهنگ حییم همچنان الگویی برای فرهنگنویسان مدرن است.
در عصر دیجیتال، پروژههای واژهنامهٔ آنلاین و پایگاههای زبانی، همچنان به دادههای فرهنگ حییم رجوع میکنند. حتی بسیاری از الگوریتمهای ترجمهٔ ماشینی فارسی در مرحلهٔ نخست آموزش خود از معادلهای حییم استفاده کردهاند. بهنوعی میتوان گفت میراث فکری او از دنیای چاپ وارد دنیای هوش مصنوعی شده است.
۱۹. نگاهی به انسان پشت کلمات
در پشت آن ظاهر آرام و انضباط علمی، انسانی لطیف و حساس پنهان بود. او ساز میزد، شعر میگفت و نمایشنامه مینوشت. موسیقی را «زبان دوم انسان» میدانست و گاه لغات را با نغمهها میسنجید. این پیوند میان موسیقی و واژه، شاید راز آهنگین بودن فرهنگهایش باشد.
دوستانش گفتهاند که در اواخر عمر، دچار فراموشی خفیف شده بود. اما حتی در آن دوران، ذهنش پر از واژه بود. گاهی میان خیالات لغت و ملودی، مرز واقعیت را گم میکرد. همانطور که سعید نفیسی در مراسم بزرگداشتش گفت: «نگاه کنید! یک مشت پوست و استخوان، با عشق و بیهیچ امکانی، بنایی ساخته است که قرنها برپا میماند.»
۲۰. حییم از نگاه نسل بعد
در دهههای پس از مرگش، زبانشناسان و مترجمان بارها دربارهٔ او نوشتند. محمدرضا باطنی، کریم امامی و عبدالحسین آذرنگ، همگی او را پدر فرهنگنویسی مدرن ایران دانستند. باطنی گفته بود: «کاری که حییم کرد، فراتر از طاقت یک انسان بود. هیچ فرهنگنویسی در ایران بینیاز از او نیست.»
حتی امروز، هر فرهنگ لغت فارسیانگلیسی یا انگلیسیفارسی، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، بر شانههای او ایستاده است. او مسیر را ساخت، واژهها را معنا کرد و معیار وفاداری به زبان را بنا نهاد.
۲۱. بازخوانی حییم در جهان معاصر
در روزگار ما که ترجمههای ماشینی و الگوریتمی در دسترساند، شاید تصور شود که کار او دیگر ضرورتی ندارد. اما در حقیقت، آنچه فرهنگ حییم را جاودانه میکند، نه فقط اطلاعاتش بلکه روح انسانی آن است.
او یادمان میآورد که ترجمه، صرفاً انتقال واژه نیست؛ گفتوگویی میان ذهنها و فرهنگهاست. اگر امروز هوش مصنوعی میتواند ترجمه کند، هنوز نمیتواند مثل حییم، از عشق به معنا سخن بگوید.
خلاصه
سلیمان حییم، پدر فرهنگنویسی دوزبانهٔ ایران، بیش از نیم قرن از عمرش را صرف ساختن پلی میان زبانها کرد. او با دقت علمی، وسواس اخلاقی و عشقی بیپایان به واژهها، فرهنگی پدید آورد که هنوز مرجع است.
فرهنگهای او از مرز کتاب فراتر رفتند و به بخشی از حافظهٔ فرهنگی ایران بدل شدند. در روزگار دیجیتال، میراثش در پایگاههای داده و ترجمههای ماشینی ادامه یافته است.
حییم نشان داد که واژهها فقط نشانههای زبان نیستند، بلکه تجسم اندیشه و انسانیتاند. او مردی بود که در رؤیای کلمه زیست و با واژهها جاودانه شد.
سؤالات رایج (FAQ)
❓ چرا سلیمان حییم را پدر فرهنگنویسی دوزبانهٔ ایران میدانند؟
زیرا نخستین کسی بود که فرهنگهای جامع انگلیسیبهفارسی و فارسیبهانگلیسی را با روشی علمی و ساختاری منسجم تألیف کرد و معیار جدیدی برای ترجمه و آموزش زبان در ایران بنا نهاد.
❓ مهمترین ویژگی فرهنگهای حییم چیست؟
دقت مثالزدنی، معادلهای فارسی طبیعی، پرهیز از واژههای بیگانه و استفاده از منابع ادبی کهن برای زنده نگهداشتن زبان فارسی.
❓ آیا آثار او امروز هم کاربرد دارند؟
بله. گرچه برخی واژهها کهنه شدهاند، اما ساختار و روش کار او همچنان مبنای فرهنگهای مدرن فارسی است و دادههایش در آموزش هوش مصنوعی و ترجمههای ماشینی بهکار میرود.
❓ سلیمان حییم علاوه بر فرهنگنویسی در چه زمینههایی فعالیت داشت؟
او نمایشنامهنویس، شاعر، موسیقیدان و مترجم بود و در آثارش پیوندی میان هنر و علم برقرار کرد.
❓ میراث فکری حییم در چه چیزی خلاصه میشود؟
در باور به این اصل که زبان، خانهٔ اندیشه است و هر فرهنگ لغت، نقشهای از ذهن و تاریخ یک ملت.
source