به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، «گفته بودم احساس بدی به بعضی‌ها داره (چاقو) تو گلوی دکتری که باید می‌رفت، رفت. تا دیگه بقیه دکترها یاد بگیرن بعد از چهار ساعت نیان بالا سر مریض. کارآموزها بچه‌های مردم رو نکشن. حالا دولت بیاد بگه نمی‌تونیم به دکترها حکم اعدام بدیم». اینها بخشی از متنی است که محمود پس از به قتل رساندن دکتر مسعود داوودی با دیگران همخوان کرد.

گزارش سال گذشته درباره قتل مرحوم مسعود داوودی با همین جملات بالا شروع شد به امید آنکه اتفاقات بهتری بیفتد و این قتل جلوی فجایع بعدی را بگیرد. در ابتدای ماجرا وزارت بهداشت که به‌شدت از اتفاق تلخ افتاده بهت‌زده و غمگین بود گزارش‌های زیادی را منتشر کرد. اما خاک سرد است و همه چیز زود از یادها می‌رود. مسعود داوودی از دست رفت و آدم‌ها به زندگی برگشتند. احتمالا کسی نپرسید که بقیه داستان چه می‌شود؟ چگونه چرخه خشونت علیه کادر درمان قطع می‌شود؟‌ اصلا  چرا مرگ یک بیمار به قتل پزشک منجر می‌شود؟‌

کسی هم آمارها را بالا و پایین نکرد؛ ‌درباره وضعیت درمان و محرومیت استان کهگیلویه و بویراحمد در حوزه بهداشت و درمان صحبتی نشد. و ناگهان حکم اعدام اجرا شد!

یک‌ سال گذشت و قاتل جوان اعدام شد. ساعت ۵ صبح دوشنبه ۲۱ آبان خیابان‌های یاسوج شاهد یک صحنه تراژیک بود. گُله به گُله جمعیتی ایستاده بود از کودک و پیر و جوان. احتمالا سر خیابان هم ماموری نبود که حداقل جلوی حضور کودکان در محل اعدام را بگیرد یا فیلم‌برداری را ممنوع کند. قاتل سربلند با سوت‌ و فریاد و اشک و گاهی دست‌زدن‌های ممتد. جوان را برای اعدام آوردند. خوش‌لباس و سرافراز. بوسه بر طناب دار زد و صدای شیون‌های خانواده‌اش در میان کف‌ و هورای مردم تهییج‌شده گم شد. جوان بر دار بالا رفت، بدون هیچ تکانی، بدون هیچ لغزشی و فیلم تمام شد. صفحات مجازی پر بود از فیلم این صحنه. برخی از او به عنوان قهرمان یاد کردند و اصل موضوع اعدام در ملاء عام که قرار بود بازدارنده باشد نیز گم شد.

کار به اینجا که رسید سر و کله رئیس سازمان نظام پزشکی پیدا شد. دکتر محمد رئیس‌زاده، رئیس‌کل سازمان نظام پزشکی، در نامه‌ای به قوه قضائیه از اعدام تشکر کرد و بر لزوم امنیت جانی پزشکان هم البته تاکید کرد.

البته این داستان تلخ به همین جا ختم نمی‌شود. محمد بهرامی، نماینده مردم شهرستان‌های بویراحمد، دنا و مارگون در مجلس شورای اسلامی، که از قضا یک ماه پیش توسط وزیر بهداشت به عنوان عضو هیات امنای دانشگاه علوم پزشکی یاسوج منصوب شده بود(!) به خانه قاتل مرحوم رفت، بابت این مصیبت به آنها تسلیت گفت و با آنها ابراز همدردی کرد؛ یعنی عضو هیات امنای دانشگاه علوم پزشکی که می‌توان او را نماینده وزارت بهداشت نیز دانست، برای عرض همدردی به دیدن خانواده قاتل دکتر داوودی رفت. یک متن اشک‌انگیز هم به عنوان تسلیت از او در گروه‌های محلی استان کهگیلویه و بویراحمد در وصف جوانمردی قاتل منتشر شد که البته بهرامی فقط  آن را تکذیب کرد. واکنش وزارت بهداشت به این واقعه چه بود؟ واکنش رئیس دانشگاه علوم پزشکی یاسوج چه بود؟ سکوت! احتمالا اینکه «ولش کنیم تا موضوع خودش فراموش شود» را به توضیح درباره این همه انفعال ترجیح دادند. وزارت بهداشت اقدام عضو هیات امنای دانشگاه و نماینده مجلس را نه تقبیح کرد و نه محکوم؛ وزارت بهداشتی که در همه این یک سال گذشته می‌توانست فعالانه کمیته‌ای را تشکیل دهد برای پیگیری چنین اتفاقاتی برای کادر درمان و جلوگیری از تکرار خشونت علیه پزشکان؛ وزارت بهداشتی که باید ریشه این خشونت را پیدا می‌کرد و در کنار آن تلاش می‌کرد به محرومیت درمانی در استان کهگیلویه و بویراحمد توجه بیشتری داشته باشد اینجا هم سکوت کرد.

خواستم جلوی خشونت بعدی را بگیرم

محمد بهرامی، نماینده مردم شهرستان‌های بویراحمد، دنا و مارگون در مجلس شورای اسلامی  ضمن تکذیب متن تسلیت منتسب به او، درباره دلیل حضورش در منزل محمود انصاری، قاتل مرحوم مسعود داوودی، گفت: «برادر مرحوم انصاری که در بیمارستان یاسوج فوت کرد جوان بود. بررسی‌های اولیه در شکایت خانواده انصاری در سازمان نظام پزشکی قصوری را متوجه بیمارستان کرده بود، اما در مرحله نهایی ادعای خانواده رد شد. آنها احساس می‌کردند که حق آنها و جوانی که در بیمارستان از دست داده‌اند نادیده گرفته شده.»

وی با بیان اینکه در استان کهگیلویه و بویراحمد محرومیت بسیاری وجود دارد، گفت: «پس از وقوع قتل خانواده انصاری به دنبال دیدار با خانواده دکتر داوودی بودند و می‌خواستند رضایت بگیرند، اما جلوی این کار گرفته شد. ادعای آنها این بود که هر بار برای رضایت جلو رفتند دانشگاه علوم پزشکی جلوی ما را گرفت و این حق از ما گرفته شد. آنها از برخی از اتفاقات به‌شدت عصبانی بودند و من به عنوان نماینده مردم به منزل آنها رفتم که آنها بدانند صدای آنها شنیده می‌شود و خواستیم جلوی فجایع بعدی را بگیریم. من پای درددل آنها نشستم. آنها می‌گفتند دادستان زمان قصاص باید خانواده قاتل و مقتول را با هم روبه‌رو می‌کرد، اما این حق را هم به ما ندادند و ما با آنها روبه‌رو نشدیم.»

بهرامی با بیان اینکه دانشگاه علوم پزشکی در جریان کامل علت حضور این نماینده در خانه مرحوم بود، گفت: «هر منطقه یک عرف دارد و ما بر اساس عرف عمل کردیم!» او در پاسخ به این سوال که این دیدار اما طور دیگری تفسیر شد و شاید بهتر بود که شما جلوی اعدام در ملاء عام را می‌گرفتید، گفت: «در حق من ظلم شده. من با دادستان و معاون سیاسی استان صحبت کردم و گفتم این اعدام نباید در ملاء عام انجام شود و آنها گفتند تمام تلاش خود را می‌کنند. ما هم که در استان حاضر نبودیم و صبح بیدار شدیم و دیدیم این اتفاق افتاده. من به عنوان نماینده مردم باید جلوی اتفاقات احتمالی بعدی را می‌گرفتم.»

بهرامی اما نمی‌گوید چرا ادبیات او در ابراز افسوس از اجرای حکم، آن هم به عنوان هیات امنای دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، به‌گونه‌ای بوده است که گویی در جهت تطهیر قاتل و ستایش او بوده و خشونت اعمال شده علیه کادر درمان در آن ندیده گرفته شده‌است! آیا توجیه «عرف منطقه» چنین اقدامی را مجاز می‌کند؟ آیا ایشان در سایر موارد اعدامی هم با خانواده قاتل و اعتراض احتمالی آنها ابراز همدردی و همدلی می‌کند؟ و سوال دیگر اینکه آیا از نمایندگان مجلس یا مسئولان دیگر برای دلجویی از خانواده دکتر داوودی پیش از اعدام پیش‌قدم شد؟‌ کسی به سراغ آن‌ها رفت تا به حرف آن‌ها گوش کند؟

واکنش سازمان نظام پزشکی

روز گذشته البته بالاخره، دکتر رئیس‌زاده، رئیس سازمان نظام پزشکی- در حالی که در آستانه تعیین رئیس کل سازمان نظام پزشکی در دور جدید قرار داریم- در نامه‌ای خطاب به قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، نسبت به حضور این نماینده مجلس در منزل قاتل دکتر داووی، واکنش نشان داد و انتشار عمومی تصاویر این حضور را موجب رنج خانواده دکتر داوودی و همکاران ایشان و افزایش نگرانی کادر درمان نسبت به امنیت شغلی و روانی‌شان دانست. دکتر رئیس‌زاده ابراز صمیمیت این نماینده با عامل چنین جنایت بزرگی را موجب جریحه‌دار شدن عمیق احساسات جامعه پزشکی و افکار عمومی اعلام کرد.

یاسوج محروم است

۱۳ آبان همین امسال دوباره صدای معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج درباره کمبود پزشک بلند شد. محمد طاهر طیب‌زادگان با انتقاد از نبود توازن در توزیع پزشکان و دشواری در نگهداری آنان پس از پایان طرح اجباری گفت: «توزیع و نگهداشت پزشکان در این استان بر اساس رویکرد و برنامه‌های وزارت بهداشت است و نیاز است وزارت بهداشت راه‌حل‌های پایدار برای این معضل ارائه دهد.»

 او تاکید کرد زمانی که طرح پزشکان به پایان می‌رسد، دانشگاه و سیستم بهداشتی استان «هیچ ابزار قانونی و مالی» برای نگهداشتن پزشکان ندارد این در حالی است که از دانشگاه‌ها خواسته شده «به هر قیمتی شده» پزشک را حفظ کنند، اما امکانات عملی برای این کار وجود ندارد. کمبود پزشک در استان کهگیلویه و بویراحمد یک چالش چندین ساله است.

بخش زیادی از بیماران استان برای دریافت خدمات درمان ناچارند به استان‌های همجوار سفر کنند؛ سفری پرهزینه و زمان‌بر که گاه روند درمان را نیز مختل می‌کند.

در سال‌های اخیر، بسیاری از پزشکان بومی و غیربومی که از استان منتقل شده‌اند، دلایلی چون نبود زیرساخت‌های لازم، کمبود تجهیزات تشخیصی و درمانی پیشرفته، نایابی داروهای تخصصی و حتی فقدان اتاق‌های عمل استاندارد را علت اصلی ترک محل خدمت خود عنوان کرده‌اند. برای نمونه، یک جراح نمی‌تواند در محیطی فعالیت کند که ابزارهای لازم برای انجام عمل‌هایش فراهم نیست. از سوی دیگر، آیا در سال‌های اخیر، تکرار خشونت‌های مکرر علیه کادر درمان در دستور ویژه بررسی وزارت بهداشت قرار گرفته است؟

چرا کنش نمایشی کار نمی‌کند؟

اعدام در ملاء عام، از منظر جامعه‌شناسی نه فقط یک مجازات فردی، بلکه یک کنش نمادین است که پیام‌های خاصی را به جامعه منتقل می‌کند. تجربه جهانی و تحلیل نظریه‌پردازانی مانند فوکو و دورکیم نشان می‌دهد این نمایش خشونت اغلب معکوس عمل می‌کند: به جای کاهش خشونت، آن را تکثیر می‌کند. وقتی خشونتی در میدان عمومی اجرا می‌شود، جامعه ممکن است احساس کند خشونت می‌تواند راه‌حل مسائل اجتماعی باشد و در نتیجه حل تعارض‌ها با حذف طرف مقابل «ممکن» یا «قابل قبول» جلوه می‌کند. همچنین، اجرای حکم اعدام در ملاء عام و تماشای مکرر صحنه‌های مرگ می‌تواند باعث کاهش حساسیت اجتماعی نسبت به رنج انسان‌ها ‌شود و جامعه نسبت به خشونت بی‌حس ‌شود، که این زمینه افزایش خشونت میان مردم و عادی شدن آن را فراهم می‌کند. در مورد اخیر، با توجه به شرایط بومی و اجتماعی خاص منطقه، حکم اعدام، به‌ویژه در ملاء عام، عملا به نمایشی تبدیل شد که نه‌تنها بازدارندگی نداشت بلکه زمینه را برای بروز رفتارهای برخی از نظاره‌گران فراهم کرد که در جهت همدلی و همنوایی با قاتل بود.

اعدام در ملاء عام می‌تواند خشونت را از حاشیه به سطح عمومی و نرمال بکشاند، جامعه را خشن‌تر، پراضطراب‌تر و کم‌اعتمادتر کند و امنیت را از یک فرایند پایدار به یک نمایش زودگذر بدل کند که چه بسا عوارض خطرناک‌تری به دنبال داشته باشد.

source

توسط salamathyper.ir