رسانه آتلانتیک:
در سالهای اخیر، تلویزیون با سریالهای به سمتی حرکت کرده که دیگر روایت داستانهای واقعی کمتر در آن دیده میشود. یکی از نمونههای بارز آن، اپیزودی ۴۰ دقیقهای و تقریبا بدون کلام بود که تلاش میکرد روان آسیبدیده شخصیت اصلی را بازسازی کند. به دنبال آن، یک درام دادگاهی با تصاویری از رویاهای عجیب و فانتزیهای گمراهکننده پخش شد. در یکی از سریالهای محبوب، حتی تصاویری فرویدی به تصویر کشیده شد. گویا دیگر روند داستانگویی سرراست و لدتبخش روز به روز کمتر میشود.
آزمایشهای جسورانه در شرایط اقتصادی سخت
علیرغم تحسین برانگیز بودن جسارت خالقان و مدیران در آزمایش در شرایط اقتصادی فعلی، دشوار است بگوییم که این تلاشها موفق بودهاند. فصل سوم سریال «خرس» (The Bear) از FX شامل ۱۰ اپیزود است که به حالت ذهنی کارمی و تصاویری زیبا از خدمات غذایی میپردازد، اما هیچ پیشرفت روایی در آن وجود ندارد. سریال «بانویی در دریاچه» (Lady in the Lake) از Apple TV+ داستان یک قتل در بالتیمور را با حال و هوای سورئالیستی گیجکننده ترکیب کرده است. حتی سریالهایی با ساختار سنتیتر مانند «اریک» (Eric) از نتفلیکس و «اصل برائت» (Presumed Innocent) از Apple TV+ دارای توهمات و صحنههای خیالی هستند که داستان و شخصیتهای خود را به هم میریزند.
تلفیق ناموفق سورئالیسم با درام روایی
در عمل، ترکیب عناصر غیرواقعی و تحیل با داستان متعارف درامهای نوشته شده کار دشواری است. آلما حارل (Alma Har’el)، خالق سریال «بانویی در دریاچه»، تلاش میکند ب تصاویر سورئالیستی ابتدایی، را در ترکیب با خشونت دو قتل مرکزی در ذهن ما نگه دارد. اما ریتم داستان در نهایت آهسته و ترکیب نامتناسب میشود. طوری که همان قسمت اول را به زحمت میشود دید.
نقدی بر روایتهای غیرسورئالیستی
کتاب لیپمن (Lippman) با عنوان «بانویی در دریاچه» دارای روایتی واضح و بنیادین است: مَدی (Maddie) یک خانهدار یهودی در بالتیمور دهه ۱۹۶۰ است که زندگی معمولی، باعث کسالت او میشود و تصمیم میگیرد اهداف حرفهای خود را دنبال کند. او ابتدا به ماجرای ربوده شدن و قتل یک دختر و سپس به راز جسدی در دریاچه، که متعلق به زنی سیاهپوست به نام کلو شروود (Cleo Sherwood) است، علاقهمند میشود.
در سریال، حارل از نمایش داستانهای غیرضروری به نفع ایجاد حس و تصاویری گیجکننده استفاده میکند. بسیاری از تمهای مهم، داستان در میان مه و غبار عجیب گم میشوند!
تلویزیون و تاثیرات روانی بر بینندگان
در نهایت، تلویزیون با استفاده از تصاویر سورئالیستی، تلاش میکند ما را با صحنههایی روبرئ کند که هرگز پیشبینی نکرده بودیم. سریالهایی مانند «خرس» و «بانویی در دریاچه» به جای بررسی ترسهای نهفته در زندگی واقعی ما، بیشتر به سمت نشان دادن صحنههای عجیب و غیرواقعی متمایل شدهاند.
در حالی که این تصاویر ممکن است با دقت تولید شده باشند، اما اغلب در انتقال پیامهای واقعی و انسانی ناکام میمانند. تلویزیون در بهترین حالت خود، میتواند ما را با لحظات واقعی و نگرانکننده واقعی که در هر لحظه از زندگی واقعی ما کمین کردهاند، شوکه کند.
منبع
source