لئو تولستوی در کتاب “هنر چیست؟” تلاش میکند تا تعریفی جامع و شفاف از هنر ارائه دهد که بتواند نقش و اهمیت آن را در جامعه انسانی روشن کند. او در این کتاب به بررسی و نقد تعاریف مختلفی که پیش از او ارائه شدهاند، میپردازد و در نهایت دیدگاه منحصر بهفرد خود را درباره هنر و نقش آن در زندگی انسانها مطرح میکند.
روجلد این کتاب که این بالا درج شده. روجلدی در نهایت سادگی است. اما این روجلد من را یاد تابستان بعد کلاس سوم میاندازد، زمانی که پدرم بعد از ماموریتی چند کتاب برای مادر هدیه خریده بود و یکی از این کتابها، همین هنر چیست، بود.
قطعا من در اینجا نگاه یک شخص را داریم بازتاب میدهم و در این 24 ساعت از آیین گشایش المپیک پاریس، ذهنم درگیر است که آیا حد و مرزی بین هنر و ابتذال میتوان کشید یا مرز بین این دو یک طیف هستند که در زمانهای مختلف و فرهنگهای مختلف جابجا میشوند. در عین حال برخی از اصوات و نگارهها و جنبشها طوری هستند که در هر دوره زمانی و نزد هر قومی نمیتوان به آنها چیزی به جز هنر گفت. بعضی هنرها دیریاب هستند و بعضی هم البته تظاهر به آوانگارد بودن و لوکس بودن میکنند و اگر منتقد متهم به بیسوادی نباشد، چیزهای زیادی میتواند بگوید.
1. هنر بهعنوان وسیلهای برای ارتباط انسانی
تولستوی هنر را بهعنوان وسیلهای میبیند که انسانها را به یکدیگر پیوند میدهد. او معتقد است که هنر باید بتواند احساسات و تجارب انسانی را بهگونهای منتقل کند که گیرنده اثر هنری، همان احساسات را تجربه کند که خالق اثر تجربه کرده است. او مینویسد:
“هنر آن چیزی است که از طریق آن، افراد انسانی به یکدیگر نزدیک میشوند و یکدیگر را درک میکنند.”
2. احساسات هنری واقعی و صادقانه
تولستوی بر این باور است که هنر واقعی باید مبتنی بر احساسات صادقانه و واقعی باشد. او معتقد است که تنها زمانی که خالق اثر هنری، احساسات خود را بهطور صادقانه و عمیق بیان کند، اثر هنری میتواند تأثیر واقعی و ماندگاری بر مخاطب داشته باشد. به عبارت دیگر، هنر باید از دل برآید تا بر دل نشیند:
“هنر واقعی آن است که احساسات خالص و عمیقی را که هنرمند تجربه کرده است، به دیگران منتقل کند.”
3. دسترسی همگانی به هنر
یکی از نکات مهمی که تولستوی بر آن تأکید دارد، این است که هنر نباید محدود به یک گروه خاص یا نخبه باشد. او معتقد است که هنر باید برای همه افراد جامعه قابل دسترسی و قابل درک باشد. هنر نباید بهگونهای پیچیده و غیرقابل فهم باشد که تنها نخبگان بتوانند از آن لذت ببرند:
“هنر باید بهگونهای باشد که همه افراد جامعه، بدون در نظر گرفتن سطح تحصیلات یا وضعیت اجتماعی، بتوانند از آن بهرهمند شوند.”
4. نقد هنر زمانه
تولستوی بهشدت از هنر زمان خود انتقاد میکند و معتقد است که بسیاری از آثار هنری که در زمان او خلق میشوند، بیشتر بهدنبال تجملات، شهرت و موفقیتهای سطحی هستند تا انتقال احساسات صادقانه. او بر این باور است که چنین هنری نمیتواند نقش واقعی خود را در جامعه ایفا کند و به بهبود و پیشرفت اخلاقی و معنوی انسانها کمک کند:
“بسیاری از آثار هنری زمان ما، تنها برای رضایت نخبگان و ارضای خواستههای مادی آنها خلق میشوند و هیچ ارتباطی با احساسات واقعی و نیازهای انسانی ندارند.”
5. هنر و تکامل اخلاقی جامعه
تولستوی معتقد است که هنر باید نقش مهمی در تکامل اخلاقی و معنوی جامعه ایفا کند. او بر این باور است که هنر باید بهعنوان ابزاری برای آموزش و ارتقای ارزشهای انسانی استفاده شود. هنر باید بتواند افراد را به تفکر و تأمل وادار کند و آنها را بهسوی زندگی بهتر و اخلاقیتر هدایت کند:
“هنر باید به ما کمک کند تا انسانهای بهتری شویم و به درک بهتری از زندگی و جهان پیرامون خود برسیم.”
6. معیارهای ارزیابی هنر
تولستوی معیارهایی را برای ارزیابی آثار هنری ارائه میدهد. او معتقد است که هنر باید بر اساس توانایی آن در انتقال احساسات و ایجاد ارتباط انسانی ارزیابی شود. همچنین، هنر باید بتواند تأثیر مثبت و سازندهای بر مخاطب داشته باشد و او را بهسوی زندگی اخلاقیتر و انسانیتر هدایت کند.
ابتذال در هنر
همچنین تولستوی در کتاب “هنر چیست؟” به موضوع ابتذال در هنر نیز پرداخته و نگرانیهای خود را درباره این موضوع بیان کرده است. او بهشدت از ابتذال در هنر انتقاد میکند و معتقد است که این نوع هنر نمیتواند نقش واقعی و ارزشمند خود را در جامعه ایفا کند. در ادامه، به برخی از دیدگاههای تولستوی درباره ابتذال در هنر میپردازیم:
1. ابتذال در هنر و فقدان اصالت
تولستوی معتقد است که بسیاری از آثار هنری زمان او فاقد اصالت و صداقت هستند و بیشتر به دنبال ارضای خواستههای سطحی و مادی مخاطبان خود هستند. او بر این باور است که چنین آثاری نمیتوانند احساسات واقعی و عمیق انسانی را منتقل کنند و در نتیجه، از ارزش هنری برخوردار نیستند:
“هنری که تنها به دنبال جلب توجه و رضایت سطحی مخاطب باشد، نمیتواند هنر واقعی باشد.”
2. تجملگرایی و شهرتطلبی
تولستوی بهشدت از تجملگرایی و شهرتطلبی در هنر انتقاد میکند و معتقد است که این گرایشها باعث میشوند هنرمندان بهجای خلق آثار هنری اصیل و ارزشمند، به تولید آثار سطحی و مبتذل روی آورند. او این نوع هنر را فاقد ارزش واقعی میداند و آن را مضر برای جامعه میبیند:
“هنری که بهدنبال تجملات و شهرت باشد، از مسیر اصلی خود منحرف شده و به ابتذال کشیده میشود.”
3. تأثیرات منفی ابتذال بر جامعه
تولستوی بر این باور است که هنر مبتذل میتواند تأثیرات منفی زیادی بر جامعه داشته باشد. او معتقد است که این نوع هنر بهجای ارتقای اخلاقی و معنوی انسانها، آنها را به سوی رفتارها و ارزشهای سطحی و مادی سوق میدهد و باعث میشود افراد از ارزشهای واقعی و انسانی دور شوند:
“هنر مبتذل نه تنها نمیتواند به بهبود جامعه کمک کند، بلکه میتواند ارزشهای انسانی را تخریب کرده و جامعه را به سوی انحطاط اخلاقی بکشاند.”
4. هنر و مسئولیت اجتماعی
تولستوی معتقد است که هنرمندان باید احساس مسئولیت اجتماعی داشته باشند و به جای تولید آثار سطحی و مبتذل، به خلق آثاری بپردازند که بتواند به ارتقای اخلاقی و معنوی جامعه کمک کند. او هنرمندان را به توجه به ارزشهای انسانی و تلاش برای انتقال احساسات صادقانه دعوت میکند:
“هنرمندان باید به مسئولیت خود در قبال جامعه آگاه باشند و بهجای تولید آثار مبتذل، به خلق آثاری بپردازند که بتواند به ارتقای اخلاقی و معنوی انسانها کمک کند.”
source